نشانه تسلط شیطان بر ما چیست؟

 

نشانه تسلط شیطان بر ما چیست؟



شکر واژه‌ای عربی است که در فارسی به سپاس ترجمه می‌ شود. لغت ‌شناسان عربی واژه شکر را به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسان‌ العرب، ابن منظور، ج 7، ص 170، «شکر») و یا به تعبیر دیگر، تصور نعمت و اظهار آن معنا کرده‌اند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 461، «شکر»)


شکر خداوند به این معناست که بدانیم هر نعمتی که به ما می ‌رسد از سوی خداست و هر چیز دیگری که واسطه رسیدن نعمت‌ها به ماست نیز به اراده خداوند واسطه رسیدن نعمت شده است. حالت روحی خاصی که در اثر این معرفت حاصل می ‌شود شکر نامیده می ‌شود.

البته هر انسانی به سبب فطرت و عقل به طور طبیعی نسبت به کسی که احسانی می‌ کند حالت شکرگزاری را دارد و می‌کوشد تا به هر طریقی شده تشکر نماید.

هم عقل این مفهوم را درک می‌کند و هم فطرت آدمی این حالت را پذیراست و خود را به نوعی نسبت به احسان ‌کننده و نعمت دهنده، متواضع می ‌یابد و می ‌کوشد به هر شکلی شده تشکر کند.


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 20 دی 1393
ولادت پیامبر«صلی الله علیه و آله»

ولادت پیامبر«صلی الله علیه و آله»


به اتفاق علمای شیعه ،در این روز ، هنگام فجر روز جمعه در مکه معظمه ولادت با سعادت حضرت سیدالانبیاء محمد مصطفی«صلی الله علیه و آله»واقع شده است.ولادت آن حضرت با سلطنت انوشیروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فیل هلاک شدند.«تاریخ الموالید:ص5 و مصباح المتهجد:ص733 و تهذیب الاحکام:ج6ص2 و ....»

 

نام آن حضرت محمد«صلی الله علیه و آله»و کنیه ایشان ابوالقاسم است. نام پدر آن حضرت عبدالله،و نام مادر ایشان آمنه بنت وهب است.«اعلام الوری ج1ص43-45و کشف الغمه ج1 ص15»

 

در هنگام ولادت ،نوری از پیشانی آن حضرت لامع بود و بوی مشک از ایشان ساطع می گشت.نوری در آن شب از سمت حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گردید.تخت پادشاهان سرنگون شد،و همه آنان در ان روز لال بودندو نمی توانستند سخن بگویند.

ملائکه مقرب و ارواح اصفیای پیامبران در هنگام ولادت ان حضرت حضور یافتند، و رضوان خازن بهشت با حوریان نازل شدند،و ابریقهاو تشت از طلا و نقره و زمرد بهشت حاضر کردند و برای حضرت آمنه شربت ها از بهشت آوردند که او بیاشامد. ان حضرت را بعد از ولادت به آبهای بهشت غسل دادند و به عطرهای فردوس معطر کردند.«حق الیقین ص27»

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : جمعه 19 دی 1393
لطایفی از قرآن کریم

لطایفی از قرآن کریم

 



«بسم الله الرحمن الرحیم».


به نام او که زینت زبان ها و یادگار جان ها نام او، به نام او که آسایش دل ها و آرایش کارها به نام او، به نام او که راحت و رَوح روح ها و مفتاحِ فتوح ها نام او، به نام او که فرمان ها روان و حال ها بر نظام از نام او. بس قفل ها که به این نام از دل ها برداشته، بس رقم های محبت که به این نام از سینه ها نگاشته، بس بیگانگان که به [وسیله] نام وی آشنا گشته، بس غافلان که به وی هشیار شده، بس مشتاقان که به این نامْ دوست را یافته.

هم یاد است و هم یادگار، به نازَش می دار تا وقت دیدار. ;گِل را اثر روی تو گل پوش کند ;جان را سخن خوب تو مدهوش کند ;آتش که شراب وصل تو نوش کند ;از لطف تو سوختن فراموش کند نشان خاصّ اهل اخلاص در قوله تعالی «بسم الله الرحمن الرحیم»

ازامام جعفر صادق علیه السلام را پرسیدند از معنی «بسم» گفت: اسم از سِمَه است و سِمَه، داغ بود. چون بنده گوید: بسم الله، معنی آن است که داغِ بندگی حق بر خود می کشم تا از کسان او باشم. هر سلطانی که بُوَد، مرکب خاص خویش را سِمَت خویش دارد، آن را داغی مشهور بر نَهَد تا طمعِ دیگران از وی بُریده گردد.

هر مرکبی که داغ سلطان دارد از دستِ نشستِ دیگران آسوده بُوَد، عزیز و مصون، مکرَّم و محترم بُوَد. بازْ هر مرکبی که داغ سلطان ندارد، پیوسته ذلول و ذلیل بُوَد، در آسیب کوفت و کوب دیگران بُوَد. مثال بندگانِ خداوند جلّ جلاله، همین است. داغ الهی بر خواصّ اهل اخلاص، گفتار «بسم الله» است. هرکه این داغ دارد، در حمایت جلال است و در رعایت جمال و در خلعت قبول و اقبال. و هرکه این داغ ندارد، اسیرِ است و رنجور و مهجور. ظاهر او سُخرِه دست سلاطین و باطن او پایْ مال شده دیوان سرکش شیاطین. پس جهدی کن ای جوانمرد تا داغ عبودیت حق بر سر خود کِشی تا سعید هر دو سرایْ گردی، و چندان که توانی بکوش تا خویشتن را در کسی از کسان او بندی، تا عزیز هر دو جهان گردی. ;بنده خاصل مَلِک باش که با داغِ مَلِک ;روزها ایمنی از شحنه و شب ها ز عَسَس ;هرکه او نام کسی یافت از این درگه یافت ;ای برادر کسِ او باش و مَیَندیش ز کس یکتا گفتن و یکتا دانستن خدا قوله تعالی «و اعبُدُوا اللّه و لا تُشرِکوا بِهِ شیئا» (نساء، 36) ابتدا آیت، ذکر توحید است و توحید اصل علوم است و سَرِ معارف و مایه دین و بنای مسلمانی و حاجز میان دشمن و دوست. هر طاعت که با آن، توحید نیست، آن را ارج و وزنی نیست، و سرانجام آن جز تاریکی و گرفتاری نیست و هر معصیت که با آن توحید است، حاصل آن جز آشنایی و روشنایی نیست. توحید آن است که خدای را یکتاگویی و او را یکتا باشی. یکتا گفتن، توحید مسلمانان است و یکتا بودن، مایه توحید عارفان. توحیدِ مسلمانان، دیو رانَد، گناه شوید، دل گشاید. توحید عارفان، علایق بَرَد، خلایق شوید و حقایق آرد. توحید مسلمانان، بند بر گرفت، در بگشاد، بار داد.

توحید عارفان، رسوم و آیین انسانیت محو کرد، حجاب بشریت بسوخت، تا نسیم انس دمید، و یادگار ازلی رسید، و دوست به دوست نِگَرید. توحید مسلمانان آن است که گواهی دهی خدای را به یکتایی در ذات و پاکی در صفات و ازلیّت در نام و در نشان، خدایی که جز او خدا نِه، و آسمان و زمین را جز او کردگارْ نِه، و همچو او در همه عالمْ وفادارْ نِه. خدایی که به قَدْرْ از همه بَر است؛ به ذات و صفات، زِبَر است؛ از ازل تا ابد خداوند اکبر است. در مُلک، آمِن از زوال است و در ذات و صفات، متعال است. کس نبینی از مخلوقان که نه در وی نُقصان است یا از عیب نشان است و کردگار قدیم، از نقصان پاک و از عیب منزّه و از آفاتْ بَری. نه خورنده و نه خواب گیر، نه محلِ حوادث نه حالْ گَرد، نه نوصفت نه تغیُّرپذیر. پیر طریقت گفت: الهی! عارف تو را به نورِ تو می داند.

از شعاعِ وجودِ عبارت و بیان نمی تواند. موحّد تو را به نور قُرب می شناسد، در آتش مهر می سوزد، از نازْ باز نمی پردازد. مسکینْ او که او را به صنایع شناخت. درویشْ او که او را به دلایل جُست. از صنایعْ آن باید جُست که در آن گُنجَد. از دلایل آن باید خواست که از آن زیبَد. حقیقتِ توحید بر زبان جز کی آویزد؟ شرک و اقسام آن قوله تعالی: «اِنّ اللَّه لا یَغفِرُ اَنْ یُشرَک بِهِ و یَغفِرُ مادونَ ذلِکَ لِمَن یَشاء» یعنی خدای نیامرزد آن که انباز و شریک گیرند با وی و می آمرزد هرچه فرود از آن است، آن را که خواهد. (نساء، 48).
شرکِ عامْ دیگر است و شرک خاصْ دیگر. شرک عام شرک اکبر است و شرک خاص شرک اصغر. شرک اکبر آن است که کردگار عظیم و صانع قدیم را جل جلاله شریک و انباز گیرند یا او را نظیر و همتا دانند. یا به چیزی از خلقِ وی، ماننده کنند. هرکه این گوید، نه خدای را پرستنده است، که او بت را خواننده است، و به حقیقت از دین هُدی باز مانده. اعتقاد درست و دین پاک آن است که خدایِ جهانیان و آفریدگار همگان را پاک و منزه دانی از جفت و فرزند و انباز. نه خودْ زاد و نه کس او را زاد. از حدوث و تغیُّر و ولادت آزاد، مقدس از عیب و عجز و نیاز. در صفتْ پاک و در صُنعْ زیبا و در گفتْ شیرین و در مِهرْ تمام. خدایی که از اوهام بیرون و کس نداند که چون.

خدایی را سزا، و به خدا کاری دانا، و ز عیب ها جدا، در ذات و صفاتْ بی همتا. هرکه این اعتقاد گرفت از شرک اکبر بِرَست و با اصل ایمان پیوست. اما شرک اصغر دو قسم است دو گروه را، مؤمنان را ریاسْتْ در عمل و ترک اخلاص در آن، و عارفان را التفات است با عمل و طلب خلاص به آن. اما اثر آن در مؤمنان آن است که از ایمان ایشان بکاهد و در یقین ایشان خَلَل آورد، و درِ روشنایی به ایشان فرو بندد. مصطفی صلی الله علیه و آله می گفت: سخت می ترسم بر امت خویش از شرک کِهین؟ گفتند: یا رسول اللّه! شرک کِهین کدام است؟ گفت: آنکه عمل کند و در عملِ وی ریا بود. و نیز فرمود: می ترسم از [برای] امت خویش اگر شرک آرند، نه آنکه بت پرستند یا آفتاب پرستند، لکن عبادت به ریا کنند و خلق را با حقّ در آن عمل، انباز کنند.

و خداوند می گوید: هرکه عملی کرد و دیگری را با من از آن انباز گرفت، من از انبازان، همه بی نیازترم، جمله آن عمل به آن انباز دادم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردی را دید سر در پیش افکنده، یعنی که پارسایم. گفت: ای جوانمرد! این پیچ که در گردن داری در دل آر که خدای در دل می نگرد. و شرکِ اصغر در حق عارفان آن است که بعد از اخلاص در طاعت و صدق در عمل، اگر چشمشان در آن عمل خالصِ آید یا طلب ثواب آن به خاطرشان فراز آید یا رستگاری خویش در آن عمل ببینند، آن همه در راه دین خویش شرک شمرند وز آن توبه کنند.
پایگاه حوزه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 18 دی 1393
چرا حضرت لوط، دختران خود را به کافران پیشنهاد داد؟


چرا حضرت لوط، دختران خود را به کافران پیشنهاد داد؟


آیه ی موهم صدور گناه از حضرت لوط (علیه السلام) و پاسخ آنها


«وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هؤُلاَءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ» (1).
«هنگامی که فرشتگان به صورت جوانان زیبا به خانه لوط وارد شدند، قوم لوط آگاه شده و به قصد عمل زشتی که در آن سابقه داشتند به سرعت به خانه او وارد شدند. لوط به آنها گفت: این دختران من برای شما پاکیزه تر و نیکوترند، از خدا بترسید و مرا نزد مهمانان به عمل زشت خود خوار و سرشکسته نکنید، آیا در میان شما یک مرد خیرخواه رشید خداپرست نیست؟»

 

---------------------------------------
پس از آنکه میهمانان حضرت لوط که همان فرشتگان الهی بودند وارد خانه حضرت لوط شدند تا او را از قومش نجات دهند، قوم لوط پس از آگاهی از ورود مهمانان، سراسیمه خود را به جهت عمل قبیح و زشت به خانه لوط رساندند. حضرت لوط ناگزیر تقوا و پرهیزکاری را به آنان یادآور شد و از آنان خواست تا از کردار ناشایست خود بپرهیزند و از فسق و فحشا دوری کنند و دست از اعمال زشت خود بشویند. ولی این قوم به پند و اندرز لوط گوش ندادند و دعوت وی را نپذیرفتند.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 13 دی 1393
ذکری برای رهایی از بن بست‌های زندگی
ذکری برای رهایی از بن بست‌های زندگی

حضرت ایوب

 

در محضر بزرگان فرصتی است برای آموختن نکاتی که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و در حقیقت راه میان‌بری است به سوی خوبی‌ها و درستی‌ها.


 

میدانید دنیا محل گذر است وآنچه در دنیا روی می دهد نقش مقدمه برای زندگی اصلی انسان را دارد، هرگز کسی در دنیا به طور کامل عذاب نشده ویا پاداش ندیده است. آنان موفق ترند که در مجال کوتاه عبور از دنیا توشه بیشتری برای زندگی حقیقی وابدی بردارند. اما در این میدان نقش گرفتاریها (بلاهاوابتلائات) چیست؟

مومن در مسیر خودسازی وتکامل با مشکل کمبود فرصت روبرو است، چون زمان چند ده ساله، امکان مهیا شدن برای حیات زیبای همیشگی آخرت را نمی دهد. لذا خداوند ابزار میانبری برای سرعت بخشیدن به پیشرفت بنده اش فراهم نموده است. یکی از آنها همین گرفتاریها وابتلائات است.

خداوند متعال چنین مقدّر فرموده است که مۆمنین و دوستداران او غالباً در تنگی و سختی و فقر و ابتلا به سر ببرند. این موضوع در زندگی انبیاء و اولیاء الهی هم به خوبی مشاهده می شود.

این سختی‌ها و گرفتاری‌ها گاهی برای پاک کردن مۆمن از لغزش‌ها و گناهان صغیره‌ای است که احیاناً از او سرزده و گاهی برای ترفیع مقام و بالا بردن درجات قرب است.

در این زمینه به چند روایت اشاره می‌شود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیامبران به بیشترین سختی‌ها مبتلا می‌شوند، پس از آنان مۆمنین هستند که به قدر ایمانشان مبتلا می‌شوند.»

2- حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «اجر و پاداش بزرگ با گرفتاری‌های بزرگ همراه است. خداوند هر قومی را دوست بدارد، آنها را گرفتار می‌کند.»

3- امام باقر علیه السلام فرمود: «وقتی خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، او را غرق در گرفتاری می‌کند.»

4- امام صادق علیه السلام فرمود: «محال است بر مۆمن چهل شب بگذرد، و مشکلی برایش پیش نیاید که او را محزون نکند. این مشکلات مایه تذکر و یادآوری به اوست.»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 11 دی 1393
شهادت جانگداز امام حسن عسکرى(ع)

شهادت جانگداز امام حسن عسکرى(ع)



‏معتمد عباسى که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر مى‏شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت.
دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسى‏» ، مى‏ نویسد: بسیارى از دانشمندان ما گفته ‏اند: امام عسکرى-علیه السلام-بر اثر مسمومیت‏ به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته‏ اند. (1) «کفعمى‏» ، دانشمند معروف شیعه، مى ‏گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت (2) و «محمد بن جریر بن رستم‏» ، از دانشمندان شیعى در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکرى-علیه السلام-در اثر مسمومیت ‏به درجه شهادت رسید. (3)


یکى از نشانه‏ هاى شهادت امام توسط دربار عباسى، تحرکها و تلاشهاى فوق العاده ‏اى بود که معتمد عباسى در روزهاى مسمومیت و شهادت امام، براى عادى جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 10 دی 1393
دروغهای مادرم...

 

  دروغهای مادرم...




"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.


زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت. مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.

مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمی‎دانی که من ماهی دوست ندارم؟" و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 6 دی 1393
امام دوم، خداوند را چگونه می دید !

امام دوم، خداوند را چگونه می دید !



پیشوایان پاک دین، به دلیل بهره‌مندی از ویژگی عصمت و دوری از عصیان و اشتباه، برترین مربیان اخلاق  و زندگی برای انسان، به ویژه برای دوستداران و پیروان خود به شمار می‌روند. ایشان، بهترین الگوی اخلاقی به دور از هر گونه کژی برای انسان ‌اند. نوشتار حاضر، رهاوردی است از بررسی ویژگی های امام مجتبی علیه السلام که در این مجال اندک به آن می پردازیم.

 سفره کریمانه دانش
یکی از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه السلام این است که وی از همان آغاز جوانی، بلکه کودکی، آنچه را که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می داد. ابن الصباغ مالکی درباره این کلاس پر خیر و برکت می نویسد: «درباره حسن بن علی - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. او به گونه ای سخن می گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادله و براهین دشمنان را باطل کند...»

امام حسن مجتبی علیه السلام از دوران کودکی سفره علمی خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله خدمت بزرگی به تشنگان علم و معرفت نمود، بویژه در 10 سال آخر که حوادث دردناکی به مسلمانان، خاصه پیروان اهل بیت علیهم السلام روی آورده بود، امام با حلم، بردباری، صبر و حوصله ای که از خود نشان می دادند، خویشتن را برای هر نوع پاسخگویی آماده ساخته بودند.


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 1 دی 1393