عاقبت نفرین پدر
سید ابن طاووس در منهج الدعوات مى نویسد که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) فرمود من با پدرم در شب تاریکى به طواف خانه خدا مشغول بودیم. در این هنگام متوجه ناله اى جانگداز و آهى آتشین شدیم که شخصى دست نیاز به درگاه بى نیاز دراز کرده و با سوز و گدازى بى سابقه به تضرع و زارى مشغول است . پدرم فرمود اى حسین (علیه السلام ) آیا مى شنوى ناله گناهکارى را که به درگاه خدا پناه آورده و با قلبى پاک اشک ندامت وپشیمانی ریزد او را پیدا کن و پیش من بیاور.
ابا عبدالله (علیه السلام ) فرمود در آن شب تاریک گرد خانه گشتم تا او را میان رکن و مقام پیدا کرده و به خدمت پدرم آوردم . على (علیه السلام ) دیدند جوانى زیبا و خوش اندام با لباس هاى گران بها، فرمود تو کیستى؟ عرض کرد مردى از اعرابم . پرسید این ناله و التهاب و سوز و گدازت براى چه بود؟ گفت از من چه مى پرسى یا على (علیه السلام ) که بار گناه پشتم را خمیده و نافرمانى پدر و نفرین او توان را از من ربوده است.
فرمود حکایت تو چیست؟ گفت پدر پیرى داشتم که به من خیلى مهربان بود ولى شب و روز من به کارهاى زشت و بیهوده مى گذشت هر چه او مرا نصیحت مى کرد و راهنمائى مى نمود نمى پذیرفتم و گاهى هم او را آزار رسانده و دشنامش مى دادم یک روز پولى در نزد او سراغ داشتم و براى پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقى که در آنجا پنهان بود رفتم تا پول را بردارم. پدرم از من جلوگیرى کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم. خواست از جاى برخیزد ولى از شدت کوفتگى و درد یاراى حرکت نداشت. پول ها را برداشتم و در پى کار خود رفتم. در آندم شنیدم که گفت به خانه خدا مى روم و تو را نفرین مى کنم.
چندروز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن ساز و برگ سفر آماده کرد و بر شتر خود سوار شد و به جانب مکه بیابان را پیمود تا خود را به کعبه رسانید. من شاهد کارهایش بودم. دست به پرده کعبه گرفت و با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود. در این موقع پیراهن خود را بالا زد. دیدم یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتى ندارد. جوان گفت بعد از این پیش آمد بسیار پشیمان شدم و نزد او رفته عذر خواهى کردم ولى او نپذیرفت و به طرف خانه خود رهسپار گشت. سه سال بر همین وضع گذراندم و دائم از او پوزش مى خواستم و او رد مى کرد. سال سوم ایام حج درخواست کردم همان جائى که مرا نفرین کرده اى دعا کن. شاید خداوند سلامتى را به برکت دعاى تو به من بازگرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم تا به وادى اراک رسیدیم.
شب تاریکی بود ناگه مرغى از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و پر زدن او شتر پدرم رمید او را از پشت خود بر زمین افکند. پدرم میان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها جان به حق تسلیم کرد. او را همان جا دفن کردم و مى دانم این گرفتارى و بیچارگى من فقط به واسطه نفرین و نارضایتى اوست .
پدرم با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود
امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود اینک فریادرس تو رسید. دعائى که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به من تعلیم کرده به تو مى آموزم و هر کسى آن دعا که اسم اعظم الهى در آنست بخواند بیچارگى و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستى از او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزیده مى شود. طرفى چند از مزایاى آن دعا را على (علیه السلام ) شمرد که ابو عبدالله (علیه السلام ) گفت من از امتیازات آن دعا بیشتر از جوان بر سلامتى خویش مسرور شدم .
مفاتیح
آنگاه فرمود در شب دهم ذیحجه دعا را بخوان و صبحگاه پیش من آى تا تو را ببینم و نسخه دعا را به او داد. صبح دهم جوان با شادى و شعف بسوى ما آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد. وقتى که از او جستجو کردیم سالمش یافتیم. گفت به خدا این دعا اسم اعظم دارد. سوگند به پروردگار کعبه دعایم مستجاب شد و حاجتم برآورده گردید. حضرت فرمود قصه شفا یافتن خود را بگو:
گفت در شب دهم همین که دیده هاى مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیده اشک ندامت ریختم. براى مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازى آمد که اى جوان کافى است خدا را به اسم اعظم قسم دادى و مستجاب شد. پس از لحظه اى به خواب رفتم.
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظیم فانک على خیر؛ از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافتم .(20)
دعایی که به او دادند همان دعاى مشلول معروف است که در مفاتیح ذکر شده است.
دعاى مشلول
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ،یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ،
خدایا از تو مى خواهم به نامت بسم الله الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى
یا حَىُّ یا قَیُّومُ، یا حَىُّ لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، یاهُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ، وَ لا
اى زنده پاینده اى زنده اى که معبودى جزتو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او و
کَیْفَ هُوَ، وَ لا اَیْنَ هُوَ، وَلا حَیْثُ هُوَ اِلاَّ هُوَ، یا ذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکُوتِ، یا
چگونه است او و در کجاست او و در کدام سوست اى داراى ملک و ملکوت
ذَاالْعِزَّةِ وَالْجَبَرُوتِ، یامَلِکُ یا قُدُّوسُ، یا سَلامُ یا مُؤْمِنُ، یا مُهَیْمِنُ یا
اى داراى عزت و جبروت (قهر و قدرت) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى
عَزیزُ، یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ، یا خالِقُ یا بارِئُ، یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ، یا مُدَبِّرُ یا
عزیز اى داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى پدید آورنده اى صورت بخش اى سوددهنده اى تدبیرکننده اى
شَدیدُ، یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ، یا مُبیدُ یا وَدُودُ، یا مَحْمُودُ یا مَعْبُودُ، یا بَعیدُ یا
محکم کار اى سبب آغاز خلقت و اى سبب پایان آن اى نابودکننده اى محبّت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى
قَریبُ، یا مُجیبُ یا رَقیبُ، یا حَسیبُ یا بَدیعُ، یا رَفیعُ یا مَنیعُ، یا سَمیعُ
نزدیک اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا
یا عَلیمُ، یا حَلیمُ یا کَریمُ، یا حَکیمُ یا قَدیمُ، یا عَلِىُّ یا عَظیمُ، یا حَنّانُ یا
اى دانا اى بردبار اى کریم اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى
مَنّانُ، یا دَیّانُ یا مُسْتَعانُ، یا جَلیلُ یا جَمیلُ، یا وَکیلُ یا کَفیلُ، یا مُقیلُ
نعمت بخش اى پاداش ده اى یارى جسته شده اى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده
یا مُنیلُ، یا نَبیلُ یا دَلیلُ، یا هادى یا بادى، یا اَوَّلُ یا اخِرُ، یا ظاهِرُ یا
اى نعمت رساننده اى ماهر اى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اوّل اى آخر اى ظاهر اى
باطِنُ، یا قآئِمُ یا دآئِمُ، یا عالِمُ یا حاکِمُ، یا قاضى یا عادِلُ، یا فاصِلُ یا
باطن اى استوار اى ابدى اى دانا اى حکم فرما اى داور اى دادگر اى جداکننده اى
واصِلُ، یا طاهِرُ یا مُطَهِّرُ، یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ، یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ، یا واحِدُ یا
پیوند کننده اى پاک اى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى
اَحَدُ یا صَمَدُ، یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ
تک اى بى نیاز اى کسى که نزاید و زاییده نشده و نیست برایش همتایى هیچ کس و نیست
صاحِبَةٌ وَلا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ، وَلاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیراً، وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیر،
برایش همسر و رفیقى و نباشد با او وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمک کارى است
وَلاکانَ مَعَهُ اِلـهٌ، لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، فَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً
و نه معبودى با اوست شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند بسیار برتر،
کَبیراً، یا عَلِىُّ یا شامِخُ یا باذِخُ، یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ، یا مُرْتاحُ یا مُفَرِّجُ، یا
اى والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى گشایش دهنده اى
ناصِرُ یا مُنْتَصِرُ،یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ، یا مُنْتَقِمُ یا باعِثُ، یا وارِثُ یا طالِبُ،
یاور اى مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزنده اى ارث برنده اى جوینده
یا غالِبُ یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ، یا تَوّابُ یا اَوّابُ، یا وَهّابُ یا مُسَبِّبَ
اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبه پذیر اى رجوع پذیر اى بخشنده اى سبب ساز
الاَْسْبابِ، یا مُفَتِّحَ الاَْبْوابِ، یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ اَجابَ، یا طَهُورُ یا
هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش اجابت کند اى پاکى بخش اى
شَکُورُ، یا عَفُوُّ یا غَفُورُ، یا نُورَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ، یا لَطیفُ یا خَبیرُ،
پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده امور اى نعمت بخش اى بینا اى
یا مُجیرُ یا مُنیرُ، یا بَصیرُ یا ظَهیرُ، یا کَبیرُ یا وِتْرُ، یا فَرْدُ یا اَبَدُ، یا سَنَدُ یا
پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى یگانه اى بى همتا اى جاویدان اى تکیه گاه اى
صَمَدُ، یا کافى یا شافى، یا وافى یا مُعافى، یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ، یا مُنْعِمُ
بى نیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفادار اى صحت بخش اى نیکوکار اى زیب بخش اى نعمت ده
یا مُفْضِلُ، یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ، یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ،وَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ، یا مَنْ
اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده، اى که از برترى بر همه قاهر است اى که فرمانرواست و نیرومند اى که
بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ وَ سَتَرَ، وَ یا مَنْ لا
در درونى و از درون آگاه و اى آنکه بپرستندش و او پاداش دهد اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد و بپوشاند، اى که
تَحْویهِ الْفِکَرُ، وَ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ، وَلا یَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ، یا رازِقَ الْبَشَرِ، یا
در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى
مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَر، یا عالِىَ الْمَکانِ، یا شَدیدَ الاَْرْکانِ، یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ، یا
اندازه گیر هر اندازه اى والا مکان اى سخت قدرت اى جابجا کننده زمان اى
قابِلَ الْقُرْبانِ، یا ذَاالْمَنِّ وَالاِْحْسانِ، یا ذَا الْعِزِّ وَالسُّلْطانِ، یا رَحیمُ یا
قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى
رَحمنُ، یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْم فى شَاْن، یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْن، یا
مهربان اى که هر روز در کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند اى
عَظیمَ الشَّاْنِ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ مَکان، یا سامِعَ الاَْصْواتِ، یا مُجیبَ
بزرگ مقام اى که در هر جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده
الدَّعَواتِ، یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ، یا قاضِىَ الْحاجاتِ، یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ، یا
دعاها اى برآرنده خواسته ها اى روا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات اى
راحِمَ الْعَبَراتِ، یامُقیلَ الْعَثَراتِ، یا کاشِفَ الْکُرُباتِ، یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ،
رحم کننده بر اشکها (و گریه ها) اى نادیده گیر لغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده نیکیها
یا رافِعَ الدَّرَجاتِ، یا مُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ، یا مُحْیِىَ الاَْمْواتِ، یا جامِعَ
اى بالا برنده مقامها اى دهنده خواسته ها اى زنده کننده مرده ها اى گردآورنده
الشَّتاتِ، یا مُطَّلِعَ عَلَى النِّیّاتِ، یا رادَّ ما قَدْ فاتَ، یا مَنْ لاتَشْتَبِهُ عَلَیْهِ
پراکنده ها اى آگاه بر نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته، اى که صداها بر او
الاَْصْواتُ، یا مَنْ لاتُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ، وَلا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ، یا نُورَ
مشتبه نشود اى که (زیادى) خواهشها او را به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها او را فرا نگیرد اى روشنى
الاَْرْضِ والسَّمواتِ، یا سابِغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا بارِئَ النَّسَمِ، یا
زمین و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى
جامِعَ الاُْمَمِ، یا شافِىَ السَّقَمِ، یاخالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ، یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ،
گردآورنده ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم
یا مَنْ لا یَطَأُ عَرْشَهُ قَدَمٌ، یا اَجْوَدَ الاَْجْوَدینَ، یا اَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ، یا اَسْمَعَ
اى که گامى به عرشش نرسد اى بخشنده ترین بخشندگان اى کریم ترین کریمان اى شنواترین
السّامِعینَ، یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ، یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ، یا اَمانَ الْخائِفینَ،
شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناه جویان اى ایمنى بخش ترسناکان
یاظَهْرَ اللاّجینَ، یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا غایَةَ
اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤمنان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود
الطّالِبینَ،یا صاحِبَ کُلِّ غَریب، یا مُونِسَ کُلِّ وَحید، یا مَلْجَاَ کُلِّ طَرید،
خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر آواره
یا مَاْوى کُلِّ شَرید، یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّة، یاراحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ، یا رازِقَ
اى جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال اى روزى ده
الطِّفْلِ الصَّغیرِ، یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ، یا فاکَّ کُلِّ اَسیر، یا مُغْنِىَ الْبآئِسِ
کودک خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى بى نیاز کن هر بینواى
الْفَقیرِ، یا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ، یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ وَالتَّقْدیرُ، یا مَنِ
مستمند اى پناه ترسناکِ پناه جو اى که چاره اندیشى و اندازه گیرى کارها بدست اوست اى که
الْعَسیرُ عَلَیْهِ یَسیرٌ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى تَفْسیر، یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْء
هر مشکلى براى او آسان است اى که بى نیازى از شرح و تفسیر اى که بر هر چیز توانایى
قَدیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْء خَبیرٌ، یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْء بَصیرٌ، یا مُرْسِلَ
اى که به هر چیز خبیر و آگاهى اى که به هر چیز بینایى اى فرستنده
الرِّیاحِ،یا فالِقَ الاِْصْباحِ،یا باعِثَ الاَْرْواحِ، یا ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ، یا مَنْ
بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده جانها اى صاحب جود و سخا اى که
بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاح، یا سامِعَ کُلِّ صَوْت، یا سابِقَ کُلِّ فَوْت، یا مُحْیِىَ کُلِّ
بدست قدرت اوست هر کلید اى شنونده هر صدا اى جلوتر از هر گذشته اى زنده کننده هر
نَفْس بَعْدَ الْمَوْتِ، یا عُدَّتى فى شِدَّتى، یا حافِظى فى غُرْبَتى، یا مُونِسى
شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز سختى و دشوارى اى نگهدارم در روز غربت و بى کسى اى همدمم
فى وَحْدَتى، یا وَلِیّى فى نِعْمَتى، یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ،
در تنهایى اى ولى نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که راهها مرا مانده و خسته کنند
وَتُسَلِّمُنِى الاَْقارِبُ، وَیَخْذُلُنى کُلُّ صاحِب، یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ، یا
و نزدیکان مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیه گاه هرکس که تکیه گاهى ندارد اى
سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ،یا کَهْفَ
پشتوان آن کس که پشتوانه ندارد اى ذخیره تهیدستان اى نگهدار کسى که نگهدارى ندارد اى پناهگاه
مَنْ لا کَهْفَ لَهُ،یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ، یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ، یا غِیاثَ مَنْ لا
آن کس که پناهگاهى ندارد اى گنج بى گنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد اى فریادرس کسى که
غِیاثَ لَهُ، یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ، یا جارِىَ اللَّصیقَ، یا رُکْنِىَ الْوَثیقَ، یا
فریادرس ندارد اى همسایه بى همسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن استوار من اى
اِلهى بِالتَّحْقیقِ، یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ، یا شَفیقُ یا رَفیقُ، فُکَّنى مِنْ حَلَقِ
معبود مسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن از حلقه هاى
الْمَضیقِ، وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَغَمٍّ وَ ضیق، وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُ،
تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم
وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ، یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ، یا کاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ،
و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که از گرفتارى نجات
بخشیدى ایوب را
یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ، یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ، وَ مُنَجِّیهِ مِنْ اَیْدِى الْیَهُودِ، یا
اى آمرزنده خطاى داوود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از دست یهود اى
مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِى الظُّلُماتِ، یا مُصْطَفِىَ مُوسى بِالْکَلِماتِ، یا مَنْ
پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده موسى (بوسیله سخن گفتن) بدان کلمات اى که
غَفَرَ لاِدَمَ خَطیـئَتَهُ، وَ رَفَعَ اِدْریسَ مَکاناً عَلِیّاً بِرَحْمَتِهِ، یا مَنْ نَجّى
بخشیدى بر آدم خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى بلند بردى اى که نوح را
نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ، یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الاُْولى، وَ ثَمُودَ فَما اَبْقى، وَ قَوْمَ نُوح
از غرق نجات دادى اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها
مِنْ قَبْلُ، اِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَاَطْغى، وَ الْمُؤْتَفِکَةَ اَهْوى، یا مَنْ دَمَّرَ عَلى
قوم نوح را که آنها ستمگرتر و سرکش تر بودند و دهکده هاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر
قَوْمِ لُوط، وَ دَمْدَمَ عَلى قَوْمِ شُعَیْب، یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلا، یا مَنِ
قوم لوط فرستادى و هلاک کردى قوم شعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که
اتَّخَذَ مُوسى کَلیماً، وَاتَّخَذَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَعَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ
موسى را هم سخن خود ساختى ومحمّد صلى الله علیه و آله را
حَبیباً، یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ الْحِکْمَةَ، وَالْواهِبُ لِسُلَیْمانَ مُلْکاً لا یَنْبَغى لاَِحَد
حبیب خود کردى اى که به لقمان حکمت عطا کردى و بخشیدى به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى
آن چنانى که براى هیچ کس
مِنْ بَعْدِهِ، یا مَنْ نَصَرَ ذَا الْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَةِ، یا مَنْ اَعْطَى
پس از او شایسته نبود اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر
الْخِضْرَ الْحَیوةَ، وَرَدَّ لِیُوشَعَ بْنِ نُون الشَّمْسَ بَعْدَ غُرُوبِها، یا مَنْ رَبَطَ
آب حیات دادى و براى یوشع بن نون آفتاب را پس از غروب کردن برگرداندى اى که به دل مادر موسى
عَلى قَلْبِ اُمِّ مُوسى، وَ اَحْصَنَ فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ، یا مَنْ حَصَّنَ
آرامش بخشیدى و دامن مریم دختر عمران را از آلودگى نگهداشتى اى که یحیى بن زکریا را
یَحْیَى بْنَ زَکَرِیّا مِنَ الذَّنْبِ، وَسَکَّنَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبَ، یا مَنْ بَشَّرَ
از گناه حفظ کردى و فرونشاندى خشم موسى را اى که زکریا را
زَکَرِیّا بِیَحْیى، یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ الذَّبْحِ بِذِبْح عَظیم، یا مَنْ قَبِلَ
به ولادت یحیى مژده دادى اى که اسماعیل را به آن ذبح عظیم فدا فرستادى اى که قربانى
قُرْبانَ هابیلَ، وَجَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلى قابیلَ، یا هازِمَ الاَْحْزابِ لِمُحَمَّد صَلَّى
هابیل را پذیرفتى و لعنت را بر قابیل مقرّر ساختى اى پراکنده کننده احزاب براى پشتیبانى محمّد صلى
اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ عَلى جَمیعِ الْمُرْسَلینَ،
الله علیه و آله درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بر تمامى رسولان
وَمَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ، وَاَهْلِ طاعَتِکَ اَجْمَعینَ، وَاَسْئَلُکَ بِکُلِّ مَسْئَلَة
و فرشتگان مقرّب و همه آنان که فرمانبردارى تو کنند و از تو مى خواهم به هر سؤالى که
سَئَلَکَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ،فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَةِ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا
از تو مى کنند هر یک از آن اشخاصى که از آنها راضى هستى و در نتیجه برایش مسلّم کردى اجابت را اى خدا اى خدا اى
اَللهُ، یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یارَحْمنُ، یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ،
خدا اى بخشاینده اى بخشاینده اى بخشاینده اى مهربان اى مهربان اى مهربان
یاذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ، یا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ، بِهِ بِهِ
اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى به آن به آن
بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْم سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، اَوْ اَنْزَلْتَهُ فى شَىْء مِنْ
به آن به آن به آن به آن به آن تو را مى خوانم به حق هر نامى که خود را به آن نامیدى یا در یکى از کتابهاى خود آن را
کُتُبِکَ، اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، وَبِمَعاقِدِ الْعِزِّمِنْ عَرْشِکَ،
نازل کردى یا آن را در علم غیب براى خویشتن برگزیدى و بدان وسایلى که عرشت را عزت بخشید
وَبِمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ، وَبِما لَوْ اَنَّ ما فِى الاَْرْضِ مِنْ شَجَرَة اَقْلامٌ،
و به منتهاى رحمت از کتابت و بدانچه «اگر هر درختى که در زمین است قلم باشند
وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُر، ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ، اِنَّ اللهَ عَزیزٌ
و دریا با هفت دریاى دیگر مرکب بود کلمات خدا تمام نمى شد براستى خدا نیرومند و
حَکیمٌ، وَ اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ الْحُسْنَى الَّتى نَعَتَّها فى کِتابِکَ، فَقُلْتَ: وَللهِ
فرزانه است» و از تو مى خواهم به حق نامهاى نیکویت که در قرآن توصیفشان کرده اى و فرموده اى: «و براى خداست
الاَْسْمآءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها.وَقُلْتَ: اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَکُمْ. وَقُلْتَ: وَاِذا
نامهاى نیکو پس او را بدان نامها بخوانید» و باز فرمودى «مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را» و نیز فرمودى «و هرگاه
سَئَلَکَ عِبادى عَنّى، فَانّى قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ. وَقُلْتَ: یا
بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزدیکم و پاسخ دهم دعاى خواننده را هنگامى که مرا بخواند» و فرمودى «اى
عِبادِىَ الَّذینَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ، لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ، اِنَّ اللهَ یَغْفِرُ
بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روى کردید از رحمت خدا نومید نشوید که خدا
الذُّنُوبَ جَمیعاً،اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ. وَاَنـَا اَسْئَلُکَ یا اِلـهى، وَاَدْعُوکَ یا
همه گناهان را بیامرزد و اوست آمرزنده مهربان» و من از تو مى خواهم اى معبودم و مى خوانمت
رَبِّ، وَاَرْجُوکَ یا سَیِّدى، وَاَطْمَعُ فى اِجابَتى یا مَوْلاىَ کَما وَعَدْتَنى،
پروردگارا و امیدوار توام اى آقاى من و از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من چنانچه به من وعده داده اى
وَقَدْ دَعَوْتُکَ کَما اَمَرْتَنى، فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ، وَالْحَمْدُللهِ رَبِّ
و من تو را خواندم چنانچه به من دستور دادى پس انجام ده درباره من آنچه را تو شایسته آنى اى کریم و ستایش مخصوص پروردگار
الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جهانیان است و درود خدا بر محمّد و آلش همگى.
1. این دعا، در مهج الدعوات، صفحه 151 و بحارالانوار، جلد 92، صفحه 394 به نقل از امام حسین(علیه السلام) از پدر بزرگوارش امیرمؤمنان(علیه السلام) طىّ یک داستان جالبى نقل شده است.
2. این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که اسم اعظم خدا در این دعاست.
.....................................
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج 9، ص 562.
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1