علمای یهود و نصاری بر حقانیت اسلام و پیامآور آن آگاه بودند و نشانههای خاتم پیامبران به قدری برایشان واضح بود که او را مانند کسی که در کنارشان است میشناختند؛ اما به راستی چرا رو به سوی قبله او نماز نگزاردند و مسلمان نشدند.
پانزدهم ماه مبارک رجب و یا به قولی ماه شعبانالمعظم، زمان تغییر قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سوی مسجدالحرام است.
نمازخواندن به سوی بیتالمقدس نشانه انزجار از بتپرستی و شرک
چون مشرکان مکّه، کعبه را به بتخانه تبدیل کرده بودند، پیامبر اکرم و مسلمانان، 13 سالى را که بعد از بعثت در مکّه بودند به سوى کعبه نماز نمیخواندند، تا مبادا گمان شود که آنان به بتها احترام میگذارند.
امّا بعد از هجرت به مدینه، چند ماهى نگذشته بود که یهودیان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقیر کردند و گفتند: شما رو به قبله ما بیتالمقدّس نماز میخوانید، بنابراین پیرو و دنباله رو ما هستید و از خود استقلال ندارید.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از این اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه میکرد، گویا منتظر نزول وحى بود تا آنکه دستور تغییر قبله صادر شد.
خدا با تغییر قبله پیامبر خود را خشنود کرد
قرآن در آیه 144 سوره مبارکه «بقرة» در اینباره می فرماید: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ؛ ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را نیک میبینیم پس [باش تا] تو را به قبلهاى که بدان خشنود شوى برگردانیم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن و هر جا بودید روى خود را به سوى آن بگردانید در حقیقت اهل کتاب نیک میدانند که این [تغییر قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه میکنند غافل نیست».
پیامبر دو رکعت نماز ظهر را به سوى بیتالمقدّس خوانده بود که جبرئیل مأمور شد، بازوى پیامبر را گرفته و روى او را به سوى کعبه بگرداند. در نتیجه پیامبر صلىالله علیه و آله یک نماز را به دو قبله خواند و اکنون نیز در مدینه نام آن محلّ به مسجدِ «ذو قبلتَین» معروف است.
بعد از این ماجرا، یهود ناراحت شده و طبق عادت خود شروع به خردهگیرى کردند. آنها که تا دیروز میگفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اکنون میپرسیدند، چرا اینها از قبله پیامبران پیشین اعراض کردهاند؟ قرآن کریم از این گروه به عنوان «» نام میبرد و در این باره در آیه 142 سوره مبارکه «بقرة» میفرماید: «سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ به زودى مردم کم خرد خواهند گفت چه چیز آنان را از قبلهاى که بر آن بودند رویگردان کرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر که را خواهد به راه راست هدایت میکند».
آرى، تغییر قبله، نشانهى حکمت الهى است نه ضعف و جهل او. همچنان که در نظام تکوین، تغییر فصول سال، نشانه تدبیر است، نه ضعف یا پشیمانى.
خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست. پس جهتگیرى بدن به سوى کعبه، رمز جهتگیرى دل به سوى خداست.
تغییر قبله وسیلهای برای آزمودن ایمانها
در مورد فلسفه تغییر قبله، تحلیلهاى متعدّدى صورت گرفته است؛ برخى گفتهاند انتخاب اوّلیّه بیتالمقدّس به عنوان قبله به منظور جلب افکار یهود و همراهى آنان بوده است و آنگاه که مسلمانان خود قدرت و توانایى پیدا کردند دیگر به این کار نیاز نبود. برخى نیز گفتهاند علاقه به مکّه و وطن موجب شد که قبله تغییر یابد. اما این تحلیلها موهوم و خلاف واقع هستند.
آنچه قرآن در این باره تصریح و تأکید دارد این است که تغییر قبله، آزمایش الهى بود تا پیروان واقعى پیامبر شناخته شوند زیرا آنها که ایمان خالص ندارند، به محض تغییر یک فرمان، شروع به چون و چرا میکنند که چرا اینگونه شد؟ اعمال ما طبق فرمان سابق چه میشود؟ اگر فرمان قبلى درست بود، پس فرمان جدید چیست؟ اگر دستور جدید درست است، پس فرمان قبلى چه بوده است؟ خداوند نیز به کسانى که در برابر فرامین او تسلیم هستند، بشارت میدهد که اعمال گذشته شما ضایع نمیشود، زیرا مطابق دستور بوده است.
خداوند در آیه 143 سوره مبارکه «بقرة» این موضوع را اینگونه بیان میفرماید: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ إِن کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللّهُ وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ؛ و بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را که [چندى] بر آن بودى مقرر نکردیم جز براى آنکه کسى را که از پیامبر پیروى میکند از آن کس که از عقیده خود برمیگردد بازشناسیم هر چند [این کار] جز بر کسانى که خدا هدایت[شان] کرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند زیرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است».
در این آیه به جاى کلمه نماز، واژه ایمان به کار رفته است که نشان دهنده اهمیّت و مقام نماز و برابرى آن با تمام ایمان است. «و ما کان اللّه لِیضیع ایمانکم».
مراد از «امت وسط» امامان معصوم هستند
مراد آیه از امّت وسط، افراد خاصّى هستند؛ چرا که قرآن، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفى کرده است، پس باید در قیامت بر اعمال مردم گواهى دهد، گواه شدن، علم و آگاهى و عدالت میخواهد و در عین حال همه افراد امّت، آگاهى و عدالت ندارند.
به همین دلیل در روایات میخوانیم که مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند که اوّلاً به همه کارها علم دارند؛ چنانکه قرآن در آیه 105 سورخ مبارکه «توبة» میفرماید: «فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛ به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست» که مراد از مؤمنانى که اعمال مردم را میبینند و به آن علم پیدا میکنند، مطابق روایات، امامان معصوم هستند.
ثانیاً عدالت دارند؛ چنانکه خداوند در آیه 33 سوره مبارکه «احزاب» میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» و به این ترتیب، عصمت و عدالت آنان را تضمین کرده است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مگر میشود امّتى که بعضى افرادش لایق گواهى دادن براى چند عدد خرما در دادگاههاى دنیا نیستند، لیاقت گواهى دادن بر همه مردم در قیامت را دارا باشند؟»
به هر حال مقام گواه بودن در محضر خداوند، آن هم نسبت به همه کارهاى مردم، تنها مخصوص بعضى از افراد امّت است که به فرموده روایات، امامان معصوم هستند.
در اینجا یک سؤال باقى میماند که چرا خداوند به جاى نام بعضى افراد، نام امّت را برده است؟ که در پاسخ میگوییم: قرآن حتّى یک نفر را نیز امّت معرفى کرده است: «انّ ابراهیم کان امّة قانتاً للّه».
لجاجت و تعصّب، مانع تفکّر، استدلال و حقبینى است
قرآن در ادامه و در آیه 145 سوره مبارکه «بقرة» می فرماید: «وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَکَ وَ مَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ؛ و اگر هرگونه معجزهاى براى اهل کتاب بیاورى [باز] قبله تو را پیروى نمیکنند و تو [نیز] پیرو قبله آنان نیستى و خود آنان پیرو قبله یکدیگر نیستند و پس از علمى که تو را [حاصل] آمده اگر از هوسهاى ایشان پیروى کنى در آن صورت جدا از ستمکاران خواهى بود».
این آیه از عناد و لجاجت اهل کتاب پرده برداشته و سوگند یاد میکند که هر چه هم آیه و دلیل براى آنان بیاید، آنها از اسلام و قبله آن پیروى نخواهند کرد؛ چون حقیقت را فهمیدهاند، ولى آگاهانه از پذیرش آن سر باز میزنند.
انحراف دانشمندان، بسیار خطرناک است. «...من بعد ماجاءک من العلم»، علم، به تنهایى براى هدایت یافتن کافى نیست، روحیّه حقپذیرى لازم است. یهود صاحب کتاب بودند، اما با وجود تعصّب نابجا، این علم چارهساز نشد. «اهوائهم من بعد ماجاءک من العلم».