چرا حضرت لوط، دختران خود را به کافران پیشنهاد داد؟


چرا حضرت لوط، دختران خود را به کافران پیشنهاد داد؟


آیه ی موهم صدور گناه از حضرت لوط (علیه السلام) و پاسخ آنها


«وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هؤُلاَءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ» (1).
«هنگامی که فرشتگان به صورت جوانان زیبا به خانه لوط وارد شدند، قوم لوط آگاه شده و به قصد عمل زشتی که در آن سابقه داشتند به سرعت به خانه او وارد شدند. لوط به آنها گفت: این دختران من برای شما پاکیزه تر و نیکوترند، از خدا بترسید و مرا نزد مهمانان به عمل زشت خود خوار و سرشکسته نکنید، آیا در میان شما یک مرد خیرخواه رشید خداپرست نیست؟»

 

---------------------------------------
پس از آنکه میهمانان حضرت لوط که همان فرشتگان الهی بودند وارد خانه حضرت لوط شدند تا او را از قومش نجات دهند، قوم لوط پس از آگاهی از ورود مهمانان، سراسیمه خود را به جهت عمل قبیح و زشت به خانه لوط رساندند. حضرت لوط ناگزیر تقوا و پرهیزکاری را به آنان یادآور شد و از آنان خواست تا از کردار ناشایست خود بپرهیزند و از فسق و فحشا دوری کنند و دست از اعمال زشت خود بشویند. ولی این قوم به پند و اندرز لوط گوش ندادند و دعوت وی را نپذیرفتند.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 13 دی 1393
ذکری برای رهایی از بن بست‌های زندگی
ذکری برای رهایی از بن بست‌های زندگی

حضرت ایوب

 

در محضر بزرگان فرصتی است برای آموختن نکاتی که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و در حقیقت راه میان‌بری است به سوی خوبی‌ها و درستی‌ها.


 

میدانید دنیا محل گذر است وآنچه در دنیا روی می دهد نقش مقدمه برای زندگی اصلی انسان را دارد، هرگز کسی در دنیا به طور کامل عذاب نشده ویا پاداش ندیده است. آنان موفق ترند که در مجال کوتاه عبور از دنیا توشه بیشتری برای زندگی حقیقی وابدی بردارند. اما در این میدان نقش گرفتاریها (بلاهاوابتلائات) چیست؟

مومن در مسیر خودسازی وتکامل با مشکل کمبود فرصت روبرو است، چون زمان چند ده ساله، امکان مهیا شدن برای حیات زیبای همیشگی آخرت را نمی دهد. لذا خداوند ابزار میانبری برای سرعت بخشیدن به پیشرفت بنده اش فراهم نموده است. یکی از آنها همین گرفتاریها وابتلائات است.

خداوند متعال چنین مقدّر فرموده است که مۆمنین و دوستداران او غالباً در تنگی و سختی و فقر و ابتلا به سر ببرند. این موضوع در زندگی انبیاء و اولیاء الهی هم به خوبی مشاهده می شود.

این سختی‌ها و گرفتاری‌ها گاهی برای پاک کردن مۆمن از لغزش‌ها و گناهان صغیره‌ای است که احیاناً از او سرزده و گاهی برای ترفیع مقام و بالا بردن درجات قرب است.

در این زمینه به چند روایت اشاره می‌شود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیامبران به بیشترین سختی‌ها مبتلا می‌شوند، پس از آنان مۆمنین هستند که به قدر ایمانشان مبتلا می‌شوند.»

2- حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «اجر و پاداش بزرگ با گرفتاری‌های بزرگ همراه است. خداوند هر قومی را دوست بدارد، آنها را گرفتار می‌کند.»

3- امام باقر علیه السلام فرمود: «وقتی خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، او را غرق در گرفتاری می‌کند.»

4- امام صادق علیه السلام فرمود: «محال است بر مۆمن چهل شب بگذرد، و مشکلی برایش پیش نیاید که او را محزون نکند. این مشکلات مایه تذکر و یادآوری به اوست.»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 11 دی 1393
شهادت جانگداز امام حسن عسکرى(ع)

شهادت جانگداز امام حسن عسکرى(ع)



‏معتمد عباسى که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر مى‏شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت.
دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسى‏» ، مى‏ نویسد: بسیارى از دانشمندان ما گفته ‏اند: امام عسکرى-علیه السلام-بر اثر مسمومیت‏ به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته‏ اند. (1) «کفعمى‏» ، دانشمند معروف شیعه، مى ‏گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت (2) و «محمد بن جریر بن رستم‏» ، از دانشمندان شیعى در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکرى-علیه السلام-در اثر مسمومیت ‏به درجه شهادت رسید. (3)


یکى از نشانه‏ هاى شهادت امام توسط دربار عباسى، تحرکها و تلاشهاى فوق العاده ‏اى بود که معتمد عباسى در روزهاى مسمومیت و شهادت امام، براى عادى جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 10 دی 1393
دروغهای مادرم...

 

  دروغهای مادرم...




"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.


زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت. مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.

مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمی‎دانی که من ماهی دوست ندارم؟" و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 6 دی 1393
امام دوم، خداوند را چگونه می دید !

امام دوم، خداوند را چگونه می دید !



پیشوایان پاک دین، به دلیل بهره‌مندی از ویژگی عصمت و دوری از عصیان و اشتباه، برترین مربیان اخلاق  و زندگی برای انسان، به ویژه برای دوستداران و پیروان خود به شمار می‌روند. ایشان، بهترین الگوی اخلاقی به دور از هر گونه کژی برای انسان ‌اند. نوشتار حاضر، رهاوردی است از بررسی ویژگی های امام مجتبی علیه السلام که در این مجال اندک به آن می پردازیم.

 سفره کریمانه دانش
یکی از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والای امام حسن مجتبی علیه السلام این است که وی از همان آغاز جوانی، بلکه کودکی، آنچه را که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می داد. ابن الصباغ مالکی درباره این کلاس پر خیر و برکت می نویسد: «درباره حسن بن علی - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. او به گونه ای سخن می گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادله و براهین دشمنان را باطل کند...»

امام حسن مجتبی علیه السلام از دوران کودکی سفره علمی خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله خدمت بزرگی به تشنگان علم و معرفت نمود، بویژه در 10 سال آخر که حوادث دردناکی به مسلمانان، خاصه پیروان اهل بیت علیهم السلام روی آورده بود، امام با حلم، بردباری، صبر و حوصله ای که از خود نشان می دادند، خویشتن را برای هر نوع پاسخگویی آماده ساخته بودند.


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 1 دی 1393
ذکری نمی دهم، فقط چمشت را کنترل کن!


ذکری نمی دهم، فقط چمشت را کنترل کن!

آیت‌ا... قرهی: محضر مبارک آیت‌ا... بهاءالدینی(اعلی ا... مقامه الشّریف) بودیم، یک آقایی آمد که ظاهراً قبلاً دو، سه مرتبه آمده بود. گفت:

آقا! یک چیزی به من بگویید. آقا فرمودند: همان که قبلاً گفتم و قبلاً هم دو سه بار آمدی. نسخه تو فقط همان نسخه است. گفت: آقا! من الآن یک سال است...! فرمودند: پنج سال باید این کار را انجام دهی. من فکر کردم آقا یک نسخه خاصّی به ایشان داده است. او که داشت می‌رفت، من به بهانه چای ریختن رفتم. به آن شخص گفتم: آقا به شما چه نسخه‌ای دادند که فرمودند: پنج سال باید انجام بدهی؟ گفت: هر موقع که من می‌آیم، می‌گوید: فقط چشمت را مواظبت کن، هر چه می‌گویم ذکری به من بدهید، می‌فرمایند من به تو ذکری نمی‌دهم، فقط همان چشمت را مواظبت کن. چای ریختم و آمدم، آقا فرمودند: خوب، رفتی از او پرسیدی دیگر. من که می‌دانم چای ریختن، بهانه بود!

 

منبع : نشریه پرتو سخن شماره 696

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 26 آذر 1393
حرف حرفِ خودشه، وِل کرد رفت

حرف حرفِ خودشه، وِل کرد رفت

 

.‏

ما به فرمانده فکر کردیم که درست پای کار غیبش زده بود. همان که پشت ‏پیراهنش نوشته بود «عاشق شهادت».‏

بعد از ده‌ها کیلومتر راهپیمایی درست پای کار، زیر خاکریزِ دشمن؛ به یک ‏ستون روی زمین وسط میدان مین دراز کشیده بودیم؛ بعثی‌ها با انواع گلوله ‏به استقبال ما آمده بودند.‏

تیرهای رسامِ دوشکا هم بالای سرمان، ‌خط‌های قرمزِ ِطولانی و نورانی رسم ‏می‌کردند. اوضاع خوب نبود، راه بسته بود. ما وارد عمل نمی‌شدیم، همه ‏عملیات به خطر می‌افتاد، یگان‌های پیشرو در محاصره قرار می‌گرفتند؛ آتش ‏تهیه دشمن هر لحظه دقیق‌تر و به ستون ما نزدیک می‌شد.‏

تخریب‌چی‌ها کنار کشیدند؛ مین‌ها را خنثی کرده بودند، معبر باز شده بود اما ‏معلوم نبود چرا فرمانده دستور حرکت نمی‌داد؛ کم کم زمزمه‌ها شروع شده ‏بود، سراغ فرمانده را می‌گرفتند که از معاون شنیدیم «حرف حرفِ خودشه، ‏ول کرد رفت».‏

با اجازه قرارگاه، معاونِ فرمانده ستون را به راه انداخت؛ کلاشینکف‌ها را ‏مسلح کردیم، ضامن موشک‌های آر پی جی را کشیدیم، نارنجک‌ها را توی ‏مشت گرفتیم.‏

وقتی رمز عملیات را اعلام کردند با فریاد الله اکبر و با تاکتیکِ «آتش ‏و حرکت» حمله کردیم. زمین زیر پایمان می‌لرزید غوغائی برپا شد. آخر معبر ‏تجمع شده بود و حرکت کُند بود.‏

جلوتر که رفتیم سیم خاردارِ حلقوی پیچیده‌ای، اندازه قَدمان راه را بسته بود؛ ‏کسی روی سیم خاردار خونی افتاده بود باید پا روی پشتش می‌گذاشتیم، رد ‏می‌شدیم. زیر نور منورها، قطرات خون چون شکوفه بر شاخه، روی خارهای ‏تیز سیم خودنمایی می‌کرد. خوب که نگاه کردم زیر پایم نوشته بود «عاشق ‏شهادت».  ‏

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 26 آذر 1393
یوم الحسرت

یوم الحسرت

 

خدایا! در قرآنت فرمودی قیامت روز حسرت است، اما نفرمودی در دنیا هم یوم الحسرة بر پا خواهی کرد‎!‎‏ یا ابصر ‏الناظرین! یوم الحسرة دنیای ما را بنگر. بنگر حسرت جاماندگان اربعین را‎!

‎چگونه حسرت نکشیم وقتی می‌بینیم آن دختر بچه معلول عراقی را که با چه شوقی خود را به سمت کربلا می‌کشاند؛ یا وقتی ‏می‌بینیم آن پیرمرد معلول عراقی را که از فاصله 300 کیلومتری کربلا بر روی دو زانو به راه افتاده است تا خود را به ‏کربلا برساند‎.‎ 

یا وقتی می بینیم «ابومحمد» کربلایی را که علاوه بر پس انداز دسترنج یکساله‌اش، خانه مسکونی خود را نیز به پیشنهاد ‏همسرش می‌فروشد تا خرج زائران کربلا کند و آنگاه که از او می‌پرسند بعد از اربعین و جمع آوری چادرها، همسر و ‏فرزندانت را کجا اسکان خواهی داد اشک در چشمانش حلقه می‌زند و رو به سوی گنبد مطهر مولایش حسین علیه السلام ‏ارادتش را به نمایش می‌گذارد‎.

حتی اگر این فیلم‌ها و تصاویر را ندیده بودیم فقط کافی بود که در روایات بخوانیم‎ ‎اگر مردم می‌دانستند زیارت امام حسین علیه ‏السلام چقدر فضیلت و ثواب دارد به درستی که از شوق می‌مردند و نفس‌هایشان از روی حسرت بند می‌آمد.‏‎

با این حال و احوال، آیا جاماندگان اربعین حق ندارند حسرت بکشند؟‎

خدایا! تو خود می‌دانی ما، هم مولایمان حسین را بسیار دوست می‌داریم هم زائرانش را و بالاخص آنانکه پیاده خود را به ‏حریمش رساندند‎. ‎پس ما را نیز در راهی که رفتند شریک آنان قرار ده‎.

بار الها! تو خود فرمودی ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب؛ هر چند ما بدیم اما بی‌حساب، ما را نیز به کاروان کربلا ‏برسان‎.

خدایا! به سوز حسرتی که در دنیا در طلب زیارت اربعین حسینت کشیدیم آخرت را روز حسرت ما قرار مده‎


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 25 آذر 1393
جوانمردترین قصاب


جوانمردترین قصاب

 

همیشه بیشتر از وزنه‌‌ای که توی کفه‌ ترازو گذاشته است، گوشت می‌‌داد دست ‏مشتری و ‏کفه‌ گوشت به کفه آن‌ طرفی می‌چربید‎؛ ‎‏‌هیچ‌کس کفه‌های ترازوی ‏مش عبدالحسین را مساوی ندیده بود.

خبرگزاری فارس: جوانمردترین قصاب+تصاویر

 

برای دیدنش باید بروید گلزار ‏شهیدآباد دزفول و در قطعه دوم گلزار و در سومین ردیف عشق، ‏دنبال مزاری بگردید که روی ‏آن حک شده است: «شهید عبدالحسین کیانی» و سپس ‏چشم بدوزید به قاب عکسی که با وقار و ‏جذبه‌ای خاص به شما لبخند می‌زند.‏‎

شهید عبدالحسین کیانی معروف به «مش عبدالحسین» 32 سال پیش، زن و ‏بچه‌هایش را، مغازه ‏و دامداری‌اش را، خانه و کاشانه‌اش را رها می‌کند و دل می‌زند به ‏دریای فتح المبین و سهم‌‌اش از ‏فتح المبین می‌‌شود 12 گلوله و شناسنامه‌‌ای که در ‏چهل و سومین بهار عمرش ممهور می‌‌شود به ‏مهر: «به فیض شهادت نائل آمد»‏‎

‏ مطالبی را که در پیش رو دارید، فقط بخش کوچکی از خصوصیات کسب و کار «مش ‏‏عبدالحسین» است. سایر خصوصیت‌های دیگر زندگی مش عبدالحسین و سبک زندگی ‏اسلامی‌‌‏اش را باید منتظر باشید تا بچه‌‌های مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول در ‏کتاب«جوانمرد ‏قصاب» چاپ کنند.‏‎

او از ما راضی باشد . . .‏‎

همیشه با وضو می‌‌رود مغازه. هر گاه از او می‌‌‌پرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از ‏وضع ‏بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط و فقط یک جواب مشترک برای همه دارد‎: ‎‎«‎الحمدلله ... ما ‏از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد... »‏‎

‏ ‏‎

 

 

 

سنگین‌تر از وزنه‎

همیشه بیشتر از وزنه‌‌ای که توی کفه‌ ترازو گذاشته است، گوشت می‌‌دهد دست ‏مشتری. همیشه ‏کفه‌ گوشت به کفه  آن‌ طرفی می‌چربد‎ .‎‏‌هیچ‌کس کفه‌های ترازوی ‏مش عبدالحسین را مساوی ندیده ‏است. همیشه سمت گوشت سنگین‌تر است.‏‎

عادت‎

هیچ‌‌وقت کسی نمی‌‌بیند مش عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش می‌‌گیرد، ‏بشمارد. پول را که ‏می‌گیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، می‌اندازد توی دخل. این ‏عادت همیشگی‌‌اش است.‏‎


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 25 آذر 1393
امام حسن مجتبی(ع)الگوی تمام‌عیارِ تحمل تنهایی برای خدا
امام حسن مجتبی(ع)الگوی تمام‌عیارِ تحمل تنهایی برای خدا



حضرت مجتبی علیه السلام فرزند حقیقی جسم و جان پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشند که مطالعه گفتار و کردارشان درس‌آموز و شناخت‌آور نسبت به قرآن و سنت پیامبرآور است. در اینجا به یکی از درسهای زندگی امام حسن علیه السلام اشاره می‌کنیم که عبارت است از تحمل آزار و تنهایی برای خدا. ما شیعیان جایگاه خاصی برای اهل بیت پیامبر علیهم السلام قائل هستیم.آنان برگزیدگان خدا و تداوم بخش راه جدشان هستند و چراغهای روشن راه خدا هستند. هرچه از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله برای ما مبهم باشد به کمک گفته‌ها و طرز زندگی آنها برایمان روشن می‌شود.

 
کلهم نور واحد
توجه به این نکته لازم است که بین اهل بیت علیهم السلام تمایزی از سبک رفتار وجود ندارد؛ به عبارت دیگر همگی نشاندهنده راه درست زندگی در دوره زمان زندگی خود بوده‌اند و آنچه وظیفه ماست شناخت ویژگیهای زندگی آنان است. منظور آن است که اگر امام حسن علیه السلام به جای امام حسین علیه السلام قرار می‌گرفت و با شرایط اجتماعی- سیاسی بعد از معاویه روبرو می‌شد، همانگونه قیام می‌کرد که سالار شهیدان قیام کرده‌اند.

به تعبیر شهید مطهری اگر انسان خوب توجه كند آن وقت مى‏فهمد كه به یك معنا مظلومیت امام‏ حسن علیه السلام حتى از امام حسین علیه السلام بیشتر است. همان نشاط شهادتى كه در امام حسین علیه السلام هست در امام حسن علیه السلام هست ولى امام حسن علیه السلام در دوره‏اى قرار گرفته كه باید صبر و خوددارى كند تا موقع و وقت برسد و آن موقع و وقت، وقتى است كه ایشان از دنیا رفته‏اند و نوبت به برادرشان اباعبداللَّه الحسین علیه السلام رسیده است. حضرت تمام اینها را با چه حلم و صبرى تحمل مى‏كند كه عجیب و فوق‏العاده است! ( مجموعه ‏آثار، ج27، ص659)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 25 آذر 1393