چشم‌انداز قیام حضرت مهدی(ع) در سرزمین شام

چشم‌انداز قیام حضرت مهدی(ع) در سرزمین شام

 

 سلسله وقایع و فتنه‌هایی که جغرافیای جهان اسلام را در می‌نوردد، دل را می‌آزارد. دیدار آن همه فاجعه خونین، ظلم‌های رفته بر زنان و مردان پیر و جوان و ناجوانمردی‌هایی که گاه رنگ دین و مذهب به خود می‌گیرد، درحالی که با هیچ یک از اصول اعتقادی و مرام انبیاء و اولیای الهی مطابقت ندارد. با این همه، با چشمی دیگر باید به جهان و آنچه بر سر ساکنان مستضعف جهان می‌آید، نگریست.
فتنه‌ها، سنگ‌دلی‌ها، قحطی‌ و جنگ و ناامنی، همگی محصول عمل انسانند. محصول خودکامگی و تمامیّت خواهی؛ امّا این همه نیز اجلی محتوم و وقتی و فرصتی معیّن دارد، از میان گرداب شب‌های تاریک و هولناک و از ژرفای فتنه‌ها، می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند.آن هنگام که فرمان ظهور ازسوی حضرت حق صادر شود، در فرصتی کوتاه امام‌(ع) و مردان لشکر شکن همراهش چونان صاعقه بر ستمگران یورش می‌آورند.به استناد روایات، از استقرار سفیانی ملعون که خود از نشانه‌های حتمی ظهور امام(ع) است تا ظهور کبری، بیشتر از نه ماه فاصله نخواهد بود. امام، حجاز و عراق را به سرعت طی می‌کنند و فتنه‌ها را فرو می‌نشانند.
ایشان ستمگران متجاوز را با همراهی مردان مرد، از قبیله مستضعفان دفع می‌کنند و پیش می‌آیند.
پس از اینکه اوضاع سیاسی در سه منطقه "ایران"، "عراق" و "حجاز" آرام می‌شود و همه فرمان‌بردار امام مهدی(ع) می‌شوند و امام(ع) "کوفه" را به عنوان پایتخت خویش برای حرکت به سوی بقیّه نقاط جهان برمی‌گزیند، باقی‌مانده‌های شکست خورده‌ سپاه سفیانی در سرزمین "شام" تجمّع می‌کنند؛ البتّه در این کار، دست قدرت‌های بزرگ در کار است و آنها در پشت پرده‌اند، قدرت‌هایی که به دلیل جنگ جهانی‌ای که پیش از ظهور روی داده، ضعیف، فرسوده و بی‌رمق شده‌اند. سفیانی خطّ مقابله و سپر برای این دولت‌هاست، به ویژه در "فلسطین" که کانون بحران در "خاورمیانه"، پیش از ظهور است و این گردهمایی باعث ایجاد فتنه‌انگیزی و بحران‌هایی در مرزهای شمالی عراق می‌شود. به همین دلیل، امام مهدی(ع) لشکریانش را برای مقابله با آنها مهیّا می‌کند. امام مهدی(ع) در منطقه "مرج عذراء" اردو می‌زند و بعید به نظر نمی‌رسد که شورش و انقلابی مردمی در سرزمین شام، منجر به عقب‌نشینی و برگشت سفیانی به فلسطین شود و او همراه با سپاهیانش در آنجا تجمّع کنند تا برای جنگ بزرگ فتح "قدس" آماده شوند؛ زیرا روایات می‌گویند که امام در مرج عذراء1 اردو می‌زند و در آن حال، سفیانی در "رمله" است.امام باقر(ع) می‌فرمایند:
"سپس مهدی(ع) به همراه یارانش به مرج عذراء می‌آید. در این زمان مردم زیادی به او پیوسته‌اند و سفیانی در این هنگام در رمله است تا اینکه این دو سپاه به هم می‌رسند و آن، روزِ جایگزینی و عوض و بدل است. شماری از شیعیانی که با سفیانی بودند، به سپاه امام می‌پیوندند. شماری از کسانی که با آل محمّد(ص) بودند، به سفیانی می‌پیوندند. هر یک به اردوگاه خود می‌پیوندند و زیر پرچم‌های خود می‌روند و آن روز، روزِ عوض و بدل و جای‌گزینی است." 2
امام(ع) برای اینکه حجّت بر آن لشکریان تمام شود، تلاش می‌کند که با آنان گفت‌وگو کند تا شاید برخی از آنها هدایت شوند و پایه‌های جبهه‌ داخلی آنها به لرزه در آید. به همین دلیل سفیانی را دعوت به مذاکره می‌کند. ابن حماد می‌گوید:
سفیانی دعوت مهدی(عج) را می‌پذیرد و با ایشان مذاکره می‌کند. کارها را به ایشان می‌سپارد و با ایشان بیعت می‌کند. هنگامی که سفیانی نزد یاران خود بازمی‌گردد، [بنی] کلب او را پشیمان می‌کنند و او می‌خواهد پیمان خود را بشکند. امام سپاه خود را برای جنگ با او آماده می‌کند و او را شکست می‌دهد و در نهایت خداوند به وسیله‌ او روم را شکست می‌دهد.3
عبارت پایانی این حدیث، یعنی عبارت: "خداوند به وسیله او روم را شکست می‌دهد"، اشاره به این دارد که نیروهای روم و یهودیان و دیگران برای مقابله با موج گسترش اسلام، از سفیانی حمایت می‌کنند. اسلامی که از "شبه جزیره" و سرزمین "شام" آغاز شده است و آسیاب جنگ‌هایی وحشتناک میان دو طرف (بین مسلمانان از یک جهت و باقی‌مانده‌های لشکر کفر از روم و یهودیان و دیگر مردمان) به حرکت در می‌آیند و به همین دلیل، در حدیثی که مسلم, ترمذی و احمد بن حنبل آن را از رسول الله(ص) روایت کرده‌اند، آمده است که ایشان فرمودند:
"قیامت برپا نمی‌شود؛ مگر اینکه مسلمانان و یهودی‌ها به جنگ بپردازند و مسلمانان، آنان را به قتل برسانند.4
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:
"وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ٭ فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ٭ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا ٭ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیراً؛ 5
و در کتاب [آسمانی‌شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خواست، پس آنگاه که وعده [تحقّق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی را از خود, که سخت نیرومندند، بر شما می‌گماریم تا میان خانه‌ها[یتان برای قتل و غارت شما] به جست‌وجو در آیند و این تهدید، تحقّق یافتنی است. پس از چندی, دوباره شما را بر آنان چیره می‌کنیم و شما را با اموال و پسران یاری می‌دهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر می‌گردانیم. اگر نیکی کنید، به خود نیکی کرده‌اید و اگر بدی کنید، به خود [بد نموده‌اید] و چون تهدید آخر فرا رسد [بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد[تان] چنان‌که بار اوّل داخل شدند [به زور] در آیند و به هر چه دست یافتند، یکسره [آن را] نابود کنند".
عیّاشی در تفسیر این آیه, به نقل از حمران و او از امام محمّدباقر(ع) نقل کرده که او گفت: امام این آیه را قرائت فرمودند:
"بعثنا علیکم عباداً لنا اُولی بأسٍ شدیدٍ»، سپس فرمودند: "او قائم و یارانش هستند که دارای قدرت زیادی هستند".6امام مهدی(ع) "قدس" را آزاد می‌کند, اوّلین قبله مسلمانان را به صاحبان حقیقی‌اش بازمی‌گرداند و زمین را پس از آنکه شاهد ظلم و ستم‌های زیادی بوده، پر از عدل و داد می‌کند. چرخ لشکر کفر و نفاق از حرکت باز نمی‌ایستد؛ بلکه دولت‌ها و حکومت‌های حامی سفیانی، خود را آماده می‌کنند تا بار دیگر به مسلمانان حمله کنند. ظاهراً حضرت عیسی(ع) پس از آزادی "قدس" به زمین فرود می‌آید؛ زیرا روایات درباره نقش ایشان در این جنگ چیزی نگفته‌اند؛ بلکه بر نقش ایشان پس از این جنگ تأکید کرده و گفته‌اند که ایشان فرود می‌آیند و پشت سر مهدی(عج) نماز می‌خوانند. روایت بیان می‌کند که:
"در روز جمعه و هنگام برگزاری نماز، عیسی بن مریم(ع) در آن لحظه، از آسمان فرو می‌آید و دو لباس قرمز بر تن دارد که از سرش روغن قطره قطره می‌چکد و او مردی خوش‌منظر و سفید چهره است و بسیار به ابراهیم(ع) شباهت دارد. مهدی(ع) می‌آید و با ایشان مصافحه می‌کند و مژده پیروزی را به ایشان می‌دهد. در این هنگام مهدی(عج) به او گوید: جلو بیا، ای روح خدا و برای مردم نماز بگزار و عیسی(ع) می‌گوید: بلکه [امام جماعت بودن] برای توست، ای فرزند رسول خدا!" 7
مستور بن غیلان به ایشان عرض کرد: امام مردم در آن روز کیست؟ پیامبر(ص) جواب داد: "مهدی(عج) از فرزندان من است." 8
منبع: موعود

 

پی‌نوشت‌ها:
1. "مرج عذراء" روستایی در دمشق است.
2. تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 66.
3. کتاب الفتن مروزی، ص 218.
4. مسند احمد، ج 2، ص417.
5. سوره اسراء (17)، آیات 4ـ7.
6. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 138.
7. مرندی، ابوالحسن، مجمع النورین و ملتقی البحرین، ص 283.
8. بحارالانوار، ج 51، ص 80.

 

|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393
افراد وسواسی عبد شیطان‌اند!


افراد وسواسی عبد شیطان‌اند!


فتنه های شیطان مشتمل بر سه قسم می باشد؛ دوستی با زنانی که سبب حرام می شوند؛ شمشیر شیطان هستند، شراب، دام شیطان و پول پرستی تیر شیطان می باشد.


 

شیطان
خداوند متعال در آیات متعددی انسان را متوجه خطر بزرگ شیطان نموده و از او می‌خواهد تا وسوسه‌های شیطان، او را از راه بندگی و عبودیت بیرون نبرد و از چنین دشمنی که به هیچ کسی رحم نمی‌کند و قربانیانش در هر گوشه و کناری بر خاک هلاکت افتاده‌اند برحذر باشد.

می فرماید: «شیطان برای شما دشمن آشکار و عدوّ مبین است»[1] و «او را دشمن خود قرار دهید»[2] و «کسی که او را به جای من برگزیند چه بد جانشینی را انتخاب کرده است»[3]، «هر کس شیطان را دوست و سرپرست خود قرار دهد، زیان بسیار آشکاری کرده است»[4] و «جهنم وعده گاهش خواهد بود»[5]، «شیطان می خواهد شما را به گمراهی و بیراهه بسیار پرتی بکشاند»[6] و «شما را اهل آتش سوزان عذاب الهی قرار دهد»[7]، «چنانکه گروه فراوانی از پیشینیان شما را به گمراهی کشاند»[8]، «شیطان همنشین بدی است»[9]، «او با فریب و نیرنگ آدمی را به سمت خود کشانده و بعد او را سرگردان رها می کند و به دنبال کار خود می رود.»[10]

 

حدود زمامداری و نفوذ شیطان

از آیات قرآن استفاده می شود که حیطه تأثیرگذاری شیطان محدود به کسانی است که وارد حزب او شوند،[11] یعنی کسانی که به جای خداوند، تحت سرپرستی او و یارانش قرار گیرند[12] و از او تبعیت و پیروی کنند.[13]

وسوسه و تحریک شیطان هرگز آزادی و اختیار را از انسان نمی گیرد، بلکه او یک دعوت کننده بیش نیست[14] و این خود انسان است که با انحراف در عمل و آلوده شدن به کارهای شیطانی[15] زمینه های نامناسب روحی را فراهم کرده و نسبت به حق سخت و غیرخاضع می شود[16]، آنگاه با میل و اراده خویش دعوت شیطان را اجابت می کند و سرپرستی او را به جان می پذیرد[17]، بلکه دریچه های قلب خود را به روی ابلیس می گشاید و به او اذن ورود می دهد. گام های نخستین از طرف خود انسان برداشته می شود و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان می تواند از مرزهای روح او بگذرد و وی را در پرتگاه گمراهی بر زمین زند.

 

راه های ورودی ولایت شیطان

امروز «وسوسه عملی» که یکی از راههای شیطان برای انحراف بشر است خطر بزرگ بوده و متأسفانه بیشتر افراد به آن مبتلا می باشند .

شیطان دام های فراوانی دارد که انسان باید هوشیار باشد تا در این دام ها و فخرها اسیر نگردد.

شیطان و نیروهای آن سیاست های مرحله به مرحله داشته و ممکن است با یک شبهه شروع و افراد را به سوی بی دینی سوق دهند.

 

وسوسه گام اول انحراف

وسوسه خود دارای سه بعد فکری، عملی و اجتماعی است که در نوع اول در اندیشه های انسان یکسری تفکرات غلط و گمراه کننده خطور می کند و به قدری خطرناک است که اگر کنترل نشود حتی سبب خروج افراد از دین می گردد.

سخن را با حدیثی از امام علی علیه السلام به پایان می بریم، ایشان در حدیثی بیان کردند : مبنی بر این که فتنه های شیطان مشتمل بر سه قسم می باشد ؛ دوستی با زنانی که سبب حرام می شوند؛ شمشیر شیطان هستند، شراب، دام شیطان و پول پرستی تیر شیطان می باشد

وسوسه عملی دومین نوع از وسوسه ها

این نوع در جامعه ما به عنوان وسواس معروف بوده و متأسفانه اکثر افرادی که به آن مبتلا می شوند و شاهد هستیم که این عمل ناشایست در جامعه، برخی معضلات از جمله طلاق و تزلزل خانواده ها را ایجاد کرده است.

 

افراد وسواسی عبد شیطان هستند

مسلمانان باید به خاطر داشته باشند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با 750 گرم آب وضو می گرفتند اما امروز بسیاری از مردم در طهارت، غسل و نماز خود دچار وسواس شده اند، که این امر خطرناک بوده و ممکن است حتی تا حد سقوط و بیماری های جسمی و روانی پیش برود.

 

وسوسه اجتماعی  

متأسفانه در جامعه امروزی بسیاری از آقایان و خانم ها بی جهت به همسران خود به دیگر افراد جامعه سوء ظن دارند و این یک وسوسه اجتماعی می باشد که دارای خطرات زیادی است.

فقر، خیانت در شراکت و ... مراحل دیگری از انحرافات شیطان است که شیطان پس از گذراندن این مراحل، بشر را تحت ولایت خود درآورده و گمراه می کند .

کسی که تقوا داشته و به شیطان اجازه ورود را ندهد سعادتمند بوده و شیطان هرگز نمی تواند بر او مسلط شود.

سخن را با حدیثی از امام علی علیه السلام به پایان می بریم، ایشان در حدیثی بیان کردند: مبنی بر این که فتنه های شیطان مشتمل بر سه قسم می باشد؛ دوستی با زنانی که سبب حرام می شوند؛ شمشیر شیطان هستند، شراب، دام شیطان و پول پرستی تیر شیطان می باشد.

 

پی نوشت ها :

[1] . زخرف/ 62، یوسف/60، کهف/50، اسراء/ 53 و بقره/ 168.

[2] . فاطر/6.

[3] . کهف/50.

[4] . نساء/ 119.

[5] . حجر/ 43.

[6] . نساء/ 60.

[7] . فاطر/6.

[8] . یس/62.

[9] . نساء/ 38.

[10] . فرقان/29.

[11] . فاطر/ 6.

[12] . حج/ 4، کهف/ 50 و نحل/100.

[13] . زمر/ 85، اسراء/ 63، حجر/ 42 و اعراف/ 18.

[14] . ابراهیم/ 22.

[15] . طه/ 121، مائده/ 90 و آل عمران/ 155.

[16] . حج/ 53.

[17] . حجر/ 42.

 

 

 تبیان

 

 


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 8 مرداد 1393
الوداع ای ماه رحمت الوداع

الوداع ای ماه رحمت الوداع

 

الوداع ای ماه رحمت الوداع

ای مه اسرار و حکمت الوداع

الوداع ای سفره ی حق الیقین

ماه مهمانی کل مؤمنین

الوداع ای روزهای باعلی

شهد شیرین نوای یا علی


 

رمضان می رود و می برد از کف دل ما


آن که یک ماه صفا یافت از او محفل ما


رمضان عقده  گشا  بود  گنهکاران را


وای اگر  او رود  و حل نشود مشکل ما


اینک ای ماه خدا ، میروی آهسته برو


که  ندانی  چه  کند  رفتن تو  با  دل ما

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 6 مرداد 1393
بر گرد که بر بهار ما می خندند...

 

بر گرد که بر بهار ما می خندند...

یک عده به انتظار ما می خندند...

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 6 مرداد 1393
راز تعالی آیت الله سید علی قاضی


راز تعالی آیت الله سید علی قاضی

 

آیت الله قاضی

 

یکی از نشانه های علمای وارسته و بزرگوار عشق و علاقه ایشان به نماز و خواندن نماز در اول وقت است ، یکی از این علمای بزرگ که از برکات بی انتهای نماز اول وقت بهره های بسیار برد حضرت آیت الله سید  علی قاضی است.

 

طلبه برای آنکه بتواند با سختی ها مبارزه نماید و تسلیم ناملایمت های روزگار و ظالمان نشود نیازمند عنایت ویژه خداوند مهربان است او برای دست یابی به عنایت خاص الهی باید بتواند به درگاه الهی تقرب جوید و هیچ عملی چون نماز آن هم نماز اول وقت او را محبوب خداوند نمی سازد.

 

طلبه راستین در هرکاری به علمای بزرگوار و خداترس و خداجو اقتدا می نماید و سعی می کند راهی که آنان رفته اند را طی نماید چرا که این گونه عالمان تنها گام در صراط مستقیم می گذارند.

 

 امام خمینی (ره) که به برکت نماز و توسل و توجه به ذات پاک و بزرگ الهی توانست طومار طاغوت زمان خود را درهم بپیچد درباره جایگاه بالای نماز این گونه می فرماید: باید دانست که چون حقیقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جل و علا است، برای وصول به این مقصد بزرگ و غایت قصوی طهاراتی لازم است که ماورای این طهارت(ظاهری) است.

 

حضرت امام خمینی(ره) این مجاهد خستگی ناپذیر چنان دلداه و شیدای خداوند هستند که نماز اول وقت و دیدار و صحبت با یار را به هیچ چیزی ترجیح نمی دهند ،  حجت الاسلام انصاری این خاطره را درباره اهمیت نماز اول وقت در سیره عملی امام خمینی نقل می کنند:

 

 امام در روزهای آخر عمرشان می‎خواستند بخوابند به من فرمودند: اگر خوابیدم برای اول وقت نماز صدایم بزن گفتم: چشم دیدم اول وقت شد و امام خوابیده‎اند حیفم آمد صدایشان بزنم ـ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است. چند دقیقه‎ای از اذان گذشت وامام چشمهایشان را باز کردند.

 

 گفتند:‌وقت شده؟، گفتم: بله امام فرمودند: چرا صدایم نزدی؟ گفتم: ده دقیقه بیشتر وقت نگذشته است. گفتند: مگر من به شما نگفتم ـ امام سپس فرزندش را صدا زدند که«احمد بیا » و فرمودند: ناراحتم، از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده‎ام چرا الان که پایم لب‎گور است، ده دقیقه تأخیر افتد.

 

یکی از نکات مشترک در زندگی تمام علما و مراجع بزرگوار شیعی اقامه نماز در اول وقت است.

آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره) این عارف بزرگ در توصیه ای عرفانی همگان را این گونه پند می دهند: «اگر می‎خواهید برکاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید.»

 

طلبه نباید از امام زمان عجل الله تعای فرجه الشریف غافل شود و باید به دنبال انجام کارهایی باشد که محبت او را به حضرت روز به روز افزون سازد برخی از کارهای نیک بیش از سایر کارها در ازدیاد محبت به وجود شریف آن حضرت اثر دارد که یکی از آن کارهای پرثواب اقامه نماز در اول وقت است  .

 

آیت الله اراکی و آیت الله بهجت در جواب این سۆال که برای اِزدیاد محبت به حضرت حق و ولی عصر عجل الله تعای فرجه الشریف چه کنیم؟ مرقوم فرمودند: گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید.

 

مرحوم سید مرتضی(ره) عالم بزرگواری است که با وجود آن که هزار سال است از درگذشت او می گذرد با این حال نام و یاد او هم چنان پرآوازه است و مومنان همیشه دعاگوی آن دانشمند پارسا هستند و علت این ماندگاری نام ویاد ایشان بدون تردید به خاطر عشق و علاقه ایشان به نماز اول وقت است  .

 

ایشان در هنگام مرگ وصیت کردند که: «تمام نمازهای مرا که در طول عمرم خوانده‎ام به نیابت از من دوباره بخوانید.» وقتی از علت آن سۆال کردند، اینطور جواب فرمودند: «من علاقه‎مند به نماز و عاشق راز و نیاز با خدا بودم و از آن لذت فراوان می‎بردم و همیشه قبل از رسیدن وقت نماز برای آن لحظه شماری می‎کردم.

 

 به همین دلیل شاید نماز‎های من صد در صد خالص برای خدا نبوده و لذت روحی خودم در بجا آوردن آنها نقش داشته و نمازی که یک درصد هم برای غیر خدا باشد، شایستة‌ در‎گاه خدا نیست.»

 

آیت الله قاضی از عرفای بزرگ زمان می باشند ، عالم عارف بزرگواری که شاگردانی بزرگ تربیت و به حوزه علمیه و جامعه تحویل دادند .

 

یکی از شاگردان نامی و گرانقدر ایشان حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) می باشند .علامه مصباح یزدی از قول ایشان می گویند که آیت الله العظمی بهجت از استاد خویش آیت الله قاضی نقل می کردند که ایشان می فرمود:

 

« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد. » 

  آیت الله قاضی از آن دسته عالمانی هستند که بدون تردید هر طلبه ای دوست دارد هم چون او شود و همانند او محبوب درگاه حضرت دوست شود.

ایشان در واقع با این سفارش روحانی راز پیشرفت و تعالی خود را بیان کردند و راه سعادت و خوشبختی را برای ما طلاب روشن ساختند.

 

یکی دیگر از عالمان نامی و مراجع بزرگوار شیعه که منشاء خدمات بسیاری شدند و زحمات بسیاری برای تعالی مکتب برحق شیعه و اعتلای حوزه علمیه کشیدند حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) می باشند .

 

یکی از ویزگی های ایشان اهتمامشان به اقامه نماز به ویژه نماز صبح در اول وقت بود و ایشان کسی است که نماز جماعت صبح درحرم حضرت معصمه سلام الله علیها را بنیان گذاردند،خود ایشان در یادداشتی این گونه می فرمایند:«هنگامی که در قم سکونت کردم (1343) صبحها در حرم حضرت معصومه (س) اقامة نماز جماعت نمی‎شد و من تنها کسی بودم که این سنت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف صبح زود و پیش از باز شدن درهای حرم مطهر و زود‎تر از دیگران می‎رفتم و منتظر می ایستادم.

 

 در زمستانها بیلچه‎ای کوچک به دست می‎گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز می‎کردم تا خود را به حرم برسانم.

 در آغاز خود به تنهائی نماز می‎خواندم. تا پس از مدتی یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن افراد دیگر هم آمدند و به این ترتیب نماز جماعت را در حرم آغاز کردم»

 

خواندن نماز در اول وقت از خصوصیات و ویژگی های طلبگی است و طلبه نباید به هیچ بهانه ای از انجام این عمل پرخیر و برکت غافل شود و طلبه  اگر می خواهد هم چون علمای بزرگوار و وارسته شیعه مورد لطف و رحمت و عنایت خاص الهی قرار گیرد بایستی هم چون این علما هرگز از نماز  اول وقت غافل شود.


منابع:

پایگاه فرهنگی مذهبی شیعه

 


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 6 مرداد 1393
چرا عمرها کوتاه می شود؟


چرا عمرها کوتاه می شود؟

آیت الله تهرانی

از عللی که در طول عمر انسان اثرگذار است می توان به این موارد اشاره کرد: صدقه – خوش همسایگی – رعایت نظافت دستان - صله رحم – اخلاق نیکو – گناه نکردن.

 

شکی نیست که همه دوست دارند عمری طولانی داشته باشند. مساله طول عمر سالها مورد تحقیق و پژوهش دانشمندان پزشکی قرار گرفته و اکنون نیز یکی از مسائل مهم به شمار می رود.

 

یقینا اینکه می بینیم کسی عمرش طولانی می شود و یا شخص دیگری اصطلاحا جوان مرگ می شود بدون علت نیست. چرا که همه وقایع دنیا تابع علتها و معلول های خاص خودش است. همه ضعف ما اینجاست که نمی توانیم این علتها را بشناسیم و اگر پژوهشگران زیادی در طول سالهای متمادی روی این قضیه تحقیق می کنند فقط برای به دست آوردن علت طول عمر است.

 

اگر بخواهیم به صورت دقیق تری به این مساله نگاه کنیم باید بگوییم در جهان هستی ما دو نوع علت داریم. علت مادی و علت ماورائی یا معنوی. همانطور که علل مادی باعث پیدایش برخی معلول ها می شود، علل معنوی نیز همین تاثیر را دارست.

 

از آنجا که علتهای ماورای ماده ملموس نیست و با قوای حسی قابل درک و یا آزمودن نمی باشد لذا شناخت آن نیز یک علم ماورایی و معنوی می خواهد.

 

ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان پرچمداران علم و تقوا و منبع علم الهی در بیانات گوناگونی زوایای علمی و علل ماورائی را برای ما بیان فرموده اند. این مسائل غالبا در روایات رسیده از ایشان تبیین شده است.

 

بدون شک برخی علل مادی در مساله طول عمر دخیل است که می توان منشا آن را تغذیه سالم و زندگی صحیح و آمیخته با آرامش دانست.

 

 پزشکان در این زمینه تحقیقات گسترده تر و مبسوط تری کرده اند که این بخش در پژوهش آنان روشن و تبیین شده است.

 

اما علل معنوی نیز در طول عمر ما انسانها دخیل است. همانطور که تغذیه صحیح یکی از علل طول عمر به شمار می رود، اجتناب و دوری از برخی گناهان و یا انجام برخی اعمال نیز از علل معنوی طول عمر است.

 

به عنوان مثال صله رحم به عنوان یکی از مهمترین و اصلی ترین این علل به شمار می رود. در روایات متعددی به این مساله اشاره شده که صله رحم باعث طول عمر می شود.

 

در طرف مقابل نیز برخی گناهان عمر را کوتاه می کند.

 آیه الله شیخ مجتبی تهرانی در این رابطه به روایت شریفی از امام صادق علیه السلام اشاره کرده و درباره آن توضیح می دهند.

 

روی عن الصادق علیه السلام قال:

«یَعِیشُ النَّاسُ بِإِحْسَانِهِمْ اَکْثَرَ مِمَّا یَعِیشُونَ بِاَعْمَارِهِمْ وَ یَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمَّا یَمُوتُونَ بِآجَالِهِمْ.» (بحارالانوار ج5 ص 140)

 

قبل از این‏که روایت را معنا کنم، مطلبی را تذکر می‏دهم. در معارفمان داریم: هر عملی که از ما صادر می‏شود، اثر وضعی دارد برای انسان. ولو اینکه خود انسان هم نفهمد.

 

برایتان مثالی می‏زنم: اگر شما یک مایعی که در ظرفی است و خیال کردی آب است و تشنه بودی و خوردی و بعد معلوم شد آب نبود بلکه خمر و مشروب الکلی بود، دانستن و ندانستن تو روی این اثری ندارد و مست می‏شوی؛ این مستی را اثر وضعی می‏گویند. چه بدانی، چه ندانی، این خوراک، این اثر را دارد.

 

 البتّه احکام شرعی بحث دیگری است و چون نمی‏دانستی جهنّم ندارد. این مطلب ‏را گفتم تا بدانید اثر وضعی یعنی چه؟

 

هر عملی که در این عالم انجام می‏دهیم، اثر وضعی دارد و روی عمر ما اثر می گذارد، مهم این است.

 

یک سنخ اعمال روی عمر انسان اثر می‏گذارند. چطور؟ این سنخ اعمال تقدیرهای عمر، که خدا تقدیر فرموده را تغییر می‏دهند. این‏ حرف‏ها بسیار مهم‏اند.

 

 در روایات داریم که یک سنخ از اعمال، موجب طول عمر می‌شوند. پای منبرها شنیده‏اید دیگر. حالا من می‏خواهم کامل برایتان توضیح دهم. مثلاً فرض کنید صله رحم مستحب است، روایات می‏گویند: طول عمر می‏آورد.

 

اگر عمر من مشخّص است، طول عمر یعنی چه؟ معلوم می‌شود، با عمل خودم تغییر می‏کند. می‏توانم با یک سنخ اعمال طولانی‏اش کنم و از آن طرف می‏توانم کوتاهش کنم. چگونه؟ مثال می‌زنم. در روایات داریم، نعوذ بالله، «زِنا» موت فُجأه می‌آورد. بسیاری از سکته‏ها به خاطر چیست؟ رواج زنا در جامعه.

 

حالا می‏روم سراغ روایت. «یَعِیشُ النَّاسُ بِإِحْسَانِهِمْ اَکْثَرَ مِمَّا یَعِیشُونَ بِاَعْمَارِهِمْ»، طول عمر زندگی مردم به سبب اثر وضعی احسان‏ها و نیکوکاری‏هایی که می‏کنند، بیشتر است از طول زندگی آن‏ها به اعمار؛ یعنی مقدّراتشان در عمر.

 

 «وَ یَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمَّا یَمُوتُونَ بِآجَالِهِمْ»، از آن‏طرف مرگ انسان‏ها به سبب گناهانشان بیشتر است از مرگ آن‏ها به سبب مقدّراتشان.

 

یعنی زندگی‏هایی که در دنیا به سبب عمل نیک می‏شود و مرگ‏هایی را که به سبب عمل زشت و گناه به وجود می‏آیند، بیشترند از آن چیزی که از نظر عمر برایت مقدّر شده است.

 

در ادامه سخنان آیه الله تهرانی به صورت فهرست وار به برخی از این عوامل که در قرآن کریم و یا روایات ما بدان تصریح شده، اشاره ای گذرا خواهیم کرد.

 

از عللی که در طول عمر انسان اثرگذار است می توان به این موارد اشاره کرد: صدقه – خوش همسایگی – رعایت نظافت دستان -  صله رحم – اخلاق نیکو – گناه نکردن

همچنین برخی علل و عواملی که در کوتاهی عمر انسان موثر است اینگونه بیان شده: خشم و غضب الهی – آزار و اذیت پدر و مادر – قطع رحم – قسم دروغ – زنا – ظلم و ستم

 


 

منابع:

 

خبرگزاری فارس

پایگاه ذی طوی

مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار

سخنان جاویدان امام در طب

منتخب میزان الحکمة شماره 2539

کافی

تحف العقول

میزان الحکمه

اصول کافی

تحف العقول، همان

میزان الحکمه

غررالحکم

سوره نو


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 6 مرداد 1393
موانع قبولی یا كمال نماز

موانع قبولی یا كمال نماز

 

نماز
با توجه به آیات و روایات وارده از پیامبر گرامی اسلام و ائمه علیهم السلام ، بهترین وسیله برای تقرب به خدا نماز می باشد. نماز است که می تواند انسانها را به اوج کمال برساند.

 

 

به نام خدا

با توجه به آیات و روایات وارده از پیامبر گرامی اسلام و ائمه علیهم السلام ، بهترین وسیله برای تقرب به خدا نماز می باشد.

نماز است که می تواند انسانها را به اوج کمال برساند.

 

مرحوم علامه طباطبایی از استاد خود ایت الله قاضی(ره) آن عالم بزرگواری که نقل است از اول اسلام تا بحال عارفی به جامعیت ایشان وجود نداشته است، نقل می کنند که می فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.

خیلی از  افراد  بدنبال درس اخلاق و استاد و گرفتن ذکر و دستورالعمل های عرفانی  هستند، و بوسیله اینها می خواهند به خدا  برسند در حالی که بهترین ابزار برای به خدا رسیدن همین نماز است که ما از آن غافل هستیم.

 

در این بخش میخواهیم موانعى را بررسی کنیم كه در قبولى یا كمال نماز دخیل میباشند. لکن به جهت اهمیت موضوع و محدودیت مقاله، موانع اصلى را به تفصیل در اینجا بیان می نمائیم.

 

با سیر اجمالى در آیات و روایات چنین بدست مى آید كه این موانع دو دسته اند و میتوان آنها را به دو قسمت كاملاً جداگانه تقسیم بندى نمود. یك قسم از آنها جزء موانع درونى میباشند كه در حال اقامه نماز باید بدان توجه داشت و سعى در رفع آن نمود و قسم دیگر موانع بیرونى هستند كه به عملكرد و رفتار نمازگزار بر میگردد.

 

قسم اوّل كه عبارت بود از عدم حضورقلب، اكتفا به ظاهر نماز، سبك شمردن نماز و  مداومت نکردن در نماز، که اکثراً آشنایی اجمالی با این موانع دارند، امّا بخش دیگر آن كه موانع بیرونى  بوده و بسیار حائز اهمیت اند  ، در این فصل به آنها پرداخته و سعى مى شود  توضیحاتى را در ذیل هر كدام، بیان نمائیم.

 

 مهمترین موانع بیرونى عبارتند از:

 

1 ـ شرب خمر

نوشیدن شراب و هر ماده اى كه زوال عقل را در پى داشته باشد و یا انسان را از حالت تعادل خارج نماید موجب نقص عبادات و عدم قبولى نماز مى شود.

 

خداوند در چند جاى قرآن كریم انسانهاى مست را از نماز خواندن نهى فرموده است. در سوره مباركه نساء آیه 43 فرموده: یا ایها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سكارى. «اى كسانى كه ایمان آورده اید در حالیكه مست هستید به نماز نزدیك نشوید».

 

یعنى فرد مست نمازش مقبول حق نبوده و داراى اثر نیست چونكه او نمى داند در حال نماز چه مى گوید و با چه كسى در حال راز و نیاز است.

 بنابر این انسان شراب خوار، اگر اهل نماز هم باشد نباید مترصد این باشد كه آثار نماز در زندگیش ظاهر گردد.

 

2 ـ خوددارى از بول در حال نماز

 

از جمله عواملى كه موجب عدم كمال نماز است و باعث مىشود كه نماز در روح نمازگزار اثر نبخشیده و تأثیر تكاملى نداشته باشد خوددارى از بول و باد معده است. چنانچه در رساله هاى عملیه مراجع تقلید آن را از مكروهات در نماز دانسته اند یعنى بهتر است كه در این حالت فرد قیام به نماز نكند.

 

در روایتى از امام صادق(علیه السلام) وارد شده است كه فرموده اند: لا صلاةَ لحاقِن وَلا حاقب. «كسى كه در حال خوددارى از بول یا باد معده نماز بخواند نمازش كامل نیست»(1).

 

البته این شاید بدان جهت باشد كه شخص نمازگزار در چنین حالتى فاقد تمركز حواس بوده و به فكر نمازش نیست. كسى كه در حال عمل عبادى توجه بدان نداشته باشد و نداند كه مشغول چه كارى مى باشد مسلّم است كه آثار و نتایج آن را نیز نخواهد دید.

 

3 ـ پرخورى باعث كسالت از اقامه نماز است

 

پرخوردن مضرات بسیارى در پى دارد كه یكى از آنها، زیان به عبادت و نماز است. كسى كه با شكم پر قیام به نماز نماید از نمازش چندان بهرهاى نمى برد و نمازش به او سودى نمى بخشد چون بدون نشاط و شادابى بلكه با كسالت و بى حالى به خداوند توجه كرده است و چنین شخصى از عبادتش چندان طرْفى نبندد و به عمق و حقیقت عبادت نرسد به همین خاطر او را در ملكوت آسمانها راهى نیست چنانچه ابن عباس از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت كرد كه فرمودند: لایدْخُل ملكوت السماءِ مَنْ مَلاء بَطنُهُ. «كسى كه شكمش پر باشد وارد ملكوت آسمان نشود»(2).

 

حكیمى گفته است كه علم و حكمت را در گرسنگى نهاده اند و جهل و معصیت را در سیرى و انسانهاى مۆمن در دین و دنیا سودمندتر از گرسنگى ندیده اند و طالب آخرت را چیزى زیانكارتر از پرخوردن نباشد.

 

ابوطالب مكى گوید: مَثَل شكم مَثَل طبل است آواز آن به این خوش است كه سبك و تنگ و تهى است پس چون شكم خالى باشد تلاوت خوشتر و قیام براى خدا طولانى تر و خواب اندك باشد.

 

ظاهراً روایت از معصوم است كه فرموده اند: اوّل بدعتى كه پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گذاشته شد سیرى بود و چون شكم مردمان سیر شد نفس آنها سركشى كرده و به سوى دنیا متمایل شد(3).

 

در كم خورى منافعى نهفته است كه در پرخورى هیچ یك از آن منافع وجود ندارد. دورى از خداوند، كسالت در عبادت، مردن دل، قساوت قلب، پلیدى باطن و بیمارى جسم همه از آثار زیانبار پرخورى است كه بر هر عاقل و عالمى شایسته است از آن بپرهیزد تا این همه ضرر و زیان را متوجه خود نسازد.

 

 از رسولخاتم(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت است كه: الفكر نصفُ العبادةِ وقلّةُ الطعامِ هِىَ العبادةُ. «تفكر نصف عبادت است و كم خورى عبادت است»(4).

 

و كلام گهر بار على(علیه السلام) این است كه: «از پرخورى دورى كنید كه موجب قساوت قلب و باعث كسالت از اقامه نماز و سبب تباهى بدن است»(5). و مى دانیم كه نماز با كسالت نماز منافقان است نه مۆمنان(6).

 

4 ـ ریا و خودنمایى در نماز

 

قبلاً به این نكته اشاره شد كه شرط كمال و صحت نماز، حضور قلب و اخلاص است و آن كس كه شائبه ریا در نمازش باشد، نماز او مقبول حق قرار نمى گیرد.

چون اقامه چنین نمازى براى خدا نخواهد بود و هر عملى كه اغراض و اهداف غیر الهى در آن باشد در راستاى همان هدف پذیرفته است.

 

 امّا نزد بارگاه الهى پذیرشى براى آن نیست در حدیث از امام صادق(علیه السلام) رسیده است كه فرمودند:«چون روز قیامت فرارسد بندهاى را مى آورند كه اهل نماز بوده و خود نیز چنین ادعا مىكند به وى مى گویند: تو بدان جهت نمازگزاردى كه تو را مدح و ستایش كنند پس به ملائكه دستور مى رسد او را به سوى آتش ببرند»

 

چون نماز فرمان الهى است و نشانه ستایش عبد به معبود مى باشد اگر براى غیر خالق و معبود اقامه گردد خود نوعى شرك نیز محسوب مى شود چون عملى كه باید براى خدا انجام گیرد در غایت و هدف آن غیر خدا هم دخیل بوده است.

 

و حتى اگر غیر خدا نبود آن عمل انجام نمى گرفت و به همین خاطر نمازگزارى كه نمازش را براى نشان دادن خود به مردم و یا ستایش و مدح دیگران اقامه نماید مشرك تلقى شده است.

 چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند: مَنْ صلّى صلاةً یُرائى بها فَقَدْ اَشْرك. «كسى كه براى خود نمایى نماز بخواند مشرك است»(7).

 


 

پی نوشت ها :

1ـ المحجة البیضاء، ج1 ص254.

2 ـ احیاء العلوم، ج3 ص171.

3 ـ احیاء العلوم، ج3 ص171.

4 ـ احیاء العلوم، ج3 ص171.

5 ـ غرر الحكم، ص80.

6 ـ سوره مباركه نساء، آیه 142. و سوره مباركه توبه، آیه 54.

7 ـ بحار الانوار، ج 67، ص 222

 

منابع:

این مقاله برگرفته از سایت اندیشه قم می باشد. 


 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 6 مرداد 1393
هنگام خواب چه سوره هایی را بخوانیم؟

هنگام خواب چه سوره هایی را بخوانیم؟

 

خواب

 

تلاوت قرآن و یاد خدا در شب نیز برای آرامش تاثیر بسیار دارد. در روایت نیز توصیه به تلاوت قرآن و بویژه برخی از سور خاص شده است.

در حدیثی از حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله) نقل شده كه ایشان قبل از خواب مسبحات را تلاوت می نمودند و مى فرمایند:" ان فیهن آیة افضل من الف آیة " (در آنها آیه اى است كه از هزار آیه برتر است.)


زیاد شدن دغدغه های زندگی امروزه موجب شده خیلی از مردم به دنبال راه های مختلف رسیدن به آرامش باشند.

کلاس های مختلف تمرکز و آرامش با نام های جدید طرفداران زیادی پیدا کرده است. این متدها روش هایی برای آمادگی قبل از خواب به منظور فرار از افکار پریشان وبی خوابی هم دارند.

منشأ آرامش یاد خدا و تکیه به منبع لایزال الهی است.خدا در قرآن می گوید که تنها با یاد خدا دل ها  آرامش می یابد."...أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئنُّ الْقُلُوب"(28رعد)

تلاوت قرآن و یاد خدا در شب نیز برای آرامش تاثیر بسیار دارد. در روایت نیز توصیه به تلاوت قرآن و بویژه برخی از سور خاص شده است.

در حدیثی از حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله) نقل شده كه ایشان قبل از خواب مسبحات را تلاوت می نمودند و مى فرمایند:" ان فیهن آیة افضل من الف آیة " (در آنها آیه اى است كه از هزار آیه برتر است.)

البته پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) این آیه را تعیین نفرموده ، ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند كه آیه آخر سوره حشر منظور است ، هر چند دلیل روشنى براى این معنا نیز در دست نیست .

امام باقر(علیه السلام) نیز در حدیثی فرمودند: "من قراء المسبحات كلها قبل ان ینام لم یمت حتى یدرك القائم(علیه السلام)  و ان مات كان فى جوار رسول الله (صلى اللّه علیه و آله)"(كسى كه «مسبحات» را قبل از اینکه بخوابد بخواند از دنیا نمى رود تا حضرت مهدى(علیه السلام)  را درك كند، و اگر قبلا از دنیا برود در جهان دیگر در همسایگى رسول خدا خواهد بود.)

منظور از تسبیح هر آنچه در آسمان ها و زمین است تسبیح حقیقی است نه مجازی و زبان حال. همچنین در جای دیگر می فرماید:" تُسبِّحُ لَهُ السمَوَت السبْعُ وَ الاَرْض وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِّن شىْءٍ إِلایُسبِّحُ بحَمْدِهِ وَ لَكِن لاتَفْقَهُونَ تَسبِیحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِیماً غَفُورا"آسمانهاى هفتگانه و زمین و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبیح او مى‏گویند؛ و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى‏گوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمى‏فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است

 

مسبحات سوره هائى است كه با کلمه ای که از ریشه "سبح" است آغاز مى شود و آن ها هفت سوره است: سوره اسرا، حدید، حشر، صف، جمعه ، تغابن و اعلی.

البته برخی منظور از مسبحات را شش سوره آخر را می دانند و برخی مفسرین مانند نویسنده تفسیر نمونه معتقد است، مسبحات سوره هایى است كه با سبح لله یا یسبح لله آغاز مى شود و آن پنج سوره است: سوره حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن.

قرآن حکیم

اگر فرصت بر تلاوت همه مسبحات ندارید، در بین این سور بر تلاوت سوره حشر تاکید ویژه ای شده است. پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) می فرمایند: "من قراء سورة الحشر لم یبق جنة و لا نار و لا عرش و لا كرسى و لا حجاب و لا السموات السبع و لا الارضون السبع و الهوام و الریاح و الطیر و الشجر و الدواب و الشمس و القمر و الملائكة الا صلوا علیه ، و استغفروا له و ان مات من یومه او لیلته مات شهیدا"(هر كس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و حجاب و آسمانها و زمین هاى هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگى بر او رحمت مى فرستند، و براى او استغفارمى كنند، و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است.)

 

همچنین امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: "من قراء اذا امسى الرحمن و الحشر وكل الله بداره ملكا شاهرا سیفه حى یصبح "(هر كس سوره الرحمن و حشر را به هنگام غروب بخواند خداوند فرشته اى را با شمشیر برهنه مأمور حفاظت خانه او مى كند.)

قاعدتا به هر میزان که توجه و تفکر در قرائت بیشتر باشد امید به این آثار نیز بیشتر خواهند بود.

سور مسبحات با "سبح لله" برخی با "یسبح لله" آغاز می شود و در واقع با تسبیح الهی آغاز می گردد.اما این تسبیح به چه معنا است؟

مسبحات سوره هائى است كه با کلمه ای که از ریشه" سبح" است آغاز مى شود و آن ها هفت سوره است : سوره اسرا، حدید، حشر، صف، جمعه ، تغابن و اعلی

 

تسبیح كه مصدر فعل «سبح» است ، به معناى منزه داشتن است ، منزه داشتن خدا از هر آنچه كه مستلزم نقص و ناسازگارى با ساحت كمال الهی است.

در ابتدای سوره حدید آمده است: "سبَّحَ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْكِیمُ"( آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏گویند؛ و او عزیز و حكیم است.)(1/حدید)

منظور از تسبیح هر آنچه در آسمان ها و زمین است تسبیح حقیقی است نه مجازی و زبان حال. همچنین در جای دیگر می فرماید: " تُسبِّحُ لَهُ السمَوَت السبْعُ وَ الاَرْض وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِّن شىْءٍ إِلایُسبِّحُ بحَمْدِهِ وَ لَكِن لاتَفْقَهُونَ تَسبِیحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِیماً غَفُورا"(آسمانهاى هفتگانه و زمین و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبیح او مى‏گویند؛ و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى‏گوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمى‏فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است.)(44/اسراء)

که این آیه دلالت بر تسبیح حقیقی  دارد و اگر مجاز بود به این معنا بود که هر موجود ی در آسمان ها و زمین با هستى خود بر پاک و منزه بودن خالقش از هر نقصی دلالت دارد و دیگر نمی گفت:"شما آن تسبیح را نمی فهمید."

پس تمامی موجودات عاقل و غیر عاقل تسبیح الهی با زبان و تنریه به معنای حقیقی کلمه می کنند، هر چند که ما آن را نمی فهمیم.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 5 مرداد 1393
مرگ سرخ اندر ركاب مهدي زهراخوشست

مرگ سرخ اندر ركاب مهدي زهراخوشست

جنگ با دشمن كنارمهدي زهرا خوشست


                                   اقتدا كردن به راه سرخ عاشورا خوشست


زندگي زيباست اما اي عزيزم گوش دار


                                   مرگ سرخ اندر ركاب مهدي زهراخوشست


گرچه بسيارست خيل آرزوهاي بشر


                                   آرزو بهر ظهور دلبر والا خوشست


زندگي بي روي مهدي كه ندارد لطف و حال


                                   زندگي تحت لواي سبز آن مولا خوشست


هر طرف بنگر زده سر،فرقه اي ضاله ولي


                                   پيروي ازمكتب توحيد عاشورا خوشست


مد شده ازمكر شيطان بد حجابي خواهرم


                                   پيروي ات ازحجاب حضرت زهرا خوشست


آرزومند زيارت،كربلاهستم ولي


                                   كربلا رفتن كنار مهدي زهراخوشست


هرچه گفتم يانگفتم دوستانم يك كلام


                                   همنشيني در دوعالم جنب آن مولاخوشست

 

شعر:محسن حسینی
الهم عجل لوليك الفرج.آمين


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 5 مرداد 1393
منزل حسن زاده اینجاست!

منزل حسن زاده اینجاست!

 منزل حسن زاده اینجاست!


شخصیت و کرامات آیت الله حسن زاده آملی

از طلوع تا غروب

آیت الله حسین بن عبدالله طبری آملی، مشهور به «حسن زاده» درآخر اسفند ماه (1) سال 1307 هـ. ش در روستای «ایراء » ازتوابع لاریجان شهرستان آمل متولد گردید وتحت مراقبت پدر ومادری الهی، بزرگوار واهل یقین، تربیت گردید و از مادری متقی و طاهره، شیرنوشید. خود ایشان دراین زمینه می فرمایند:
«برکاتی که ازالطاف الهی نصیبم شده است، همه ازشیرطیب ودامن طاهر مادرم وروزی حلال پدرم بوده است.»(2)
در شش سالگی، به مکتبخانه رفت وخدمت یک معلم روحانی شرفیاب گردید وخواندن ونوشتن را آموخت وتعدادی از جزوات متداول درمکتب خانه های آن زمان را خواند، تا اینکه درخردسالی تمام قرآن را به خوبی فرا گرفت.
حضرت استاد مشغول گذراندن کلاس دوم ابتدایی بود که از وجود مادر عفیف ومهربانش که درسنین جوانی به سر می برد، محروم گردید ودراندوه
فقدان آن عزیز، به ماتم نشست.
جناب حسن زاده درمهرماه سال 1323 شمسی مطابق با شوال المکرم سال 1363 قمری به حوزه ی علمیه ی آمل، واقع درمسجد جامع آن شهر وارد گردید. ایشان می فرماید: «دراوایل ورود به مسجد جامع آمل، وحدود دوسه ماه بود که به فراگیری مسائل مقدماتی دینی رسیده بودیم که خبر وفات پدرم را برایم آوردند که این خبر به من لطمه زد ویک سالی را درغم ازدست دادن ایشان غمگین وافسرده بودم.»(3)
ایشان از محضر مبارک روحانیون وعلمای فاضل آن شهر، یعنی آیات عظام و حجج اسلام: میرزا ابوالقاسم فرسیو(رحمه الله ) محمد غروی آملی (رحمه الله )، شیخ عزیز الله طبرسی (رحمه الله )، حاج شیخ احمد اعتمادی (رحمه الله )، آقا شیخ عبدالله اشراقی (رحمه الله )، شیخ ابوالقاسم رجایی لتیکوهی (رحمه الله )، شیخ احمد مشایی (رحمه الله )،(4) و... بهره مند گردید.
آیت الله حسن زاده از حضرت آیت الله عزیزالله طبرسی (رحمه الله ) تعلیم خط می گرفت تا اینکه خود حضرتش درآمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می نمود.
ایشان در بیان برخی حالات دوران نوجوانی وجوانی خود می گوید:
«درهمان اوایل جوانی نماز شبمان ترک نمی شد. اساتید مرتباً به ما تأکید می کردند که باید مراقب رفتار و کردارتان باشید. آن ها خیلی مواظب رفتار ما بودند و از این جهت برگردن ما حق دارند. در دوجناح علم وعمل خیلی مواظب ما بودند. خودشان هم خیلی وارسته بودند. من دراین شش سال که در آمل شاگرد آن ها بودم هیچ نقطه ضعیفی در آن ها ندیدم.»(5)
علامه آملی دراواخر آموزش دروس مقدماتی حوزه، به دستور آیت الله غروی ملبس به لباس مقدس روحانیت گردید ودر 22 سالگی ودرشهریور 1329 هجری شمسی (ذی القعده الحرام 1369هـ.ق) برای ادامه تحصیل به
تهران آمد وچند سالی درمدرسه حاج ابوالفتح (رحمه الله ) درآخر خیابان ری، به سر برد ودرمحضر شریف مرحوم آیت الله آقا سید لواسانی (رحمه الله ) درس خواند. استاد همواره ازایشان به بزرگی یاد می فرمایند واظهار می دارند که مرحوم لواسانی در حق بنده پدری فرمودند وبسیار برگردن من حق دارند.(6)
بعد از آن، چندین سال درمدرسه ی مروی به سربرد، اما از محافل درسی رایج ومعمول آن زمان راضی نبود، لذا به محضر جناب آیت الله شیخ محمد تقی آملی (رحمه الله )، مشرف گردید وازایشان بهره ها برد. آیت الله شیخ محمد تقی آملی علامه حسن زاده را به طور جدی به ادراک محضر مبارک حکیم الهی، میرزا مهدی الهی قمشه ای (رحمه الله ) و علامه ذوالفنون، آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی (رحمه الله ) تشویق وتوصیه فرمودند:(7)
آیت الله حسن زاده آملی یازده سال از محضر آیت الله قمشه ای استفاده نمود واز شاگردان سخت کوش ایشان گردید.(8)
از ایشان نقل شده است که : یک وقتی، درمحضر مبارک جناب آقای قمشه ای بودم. ایشان فرمودند: «آقا شما خیر می بینید.» من عرض کردم : الهی آمین! اما آقا، شما چرا این فرمایش را می فرمایید؟ ایشان فرمودند: «چون شما را زیاد نسبت به اساتید متواضع می بینم، خیلی مراعات ادب با اساتیدت را می کنی وآن ها را در نام بردن، نیکونام می بری، این ادب وتواضع سبب می شود که شما به جایی می رسید وخیر می بینید.»(9)
آیت الله آملی به مدت سیزده سال نیز شاگردی محضرآیت الله شعرانی را نمود واز ایشان اجازه اجتهاد واجازه نقل حدیث گرفت وایامی فراموش نشدنی را درمحضر این عالم وعارف نام آورگذراند. علامه حسن زاده این استاد گرانقدر خویش را اینگونه معروفی می کند:
«بنده همه ی اساتیدم را به تبحر درفنون مانند ایشان ندیدم، جناب علامه شعرانی درادبیات قلم توانایی داشت، وفارسی را بسیار فصیح و سنگین می نوشت. درمیان علمای روحانی ما، درعصر خودم، کسی را به تبحر در ریاضیات از ایشان بهتر وبرتر ندیدم.»(10)
حضرت استاد حسن زاده در بیان خاطره ای شیرین از دوران حضورش در درس سراسر برکت ومعرفت ومعنویت علامه ذوفنون ابوالحسن شعرانی می فرماید:
«زمانی که درمدرسه مروی تهران حجره داشتم ودر روزی از روزهای سرد زمستان برای رفتن به درس آیت الله شعرانی که در سه راه سیروس بود، دو دل بودم، هم به جهت مراعات حال استاد وهم به دلیل لباس و وضع طلبگی خودم. اما بالاخره رفتم و محضرایشان مشرف شدم وعذرخواهی کردم که درچنین سرمای سوزانی مزاحم شدم. ایشان فرمودند: آیا درمسیر که می آمدی گداهایی که در کوچه وخیابان می نشستند امروز را تعطیل کردند؟ عرض کردم: بازار کسب وکارآنان در چنین روزهای سردی، گرم است ! ایشان فرمودند: گداها دست ازکارشان نکشیدند، ما چرا تعطیل کنیم وگدایی نکنیم؟!»(11)
علامه حسن زاده آملی بعد ازآن وبه هدایت علامه شعرانی به حضور شریف آیت الله علامه حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (رحمه الله ) مشرف گردید وبه مدت پنج سال درمحضر مبارک این استاد بزرگ حکمت به فراگیری علوم عقلی و نقلی پرداخت.(12)
از دیگراساتید برجسته ایشان در تهران می توان: استاد محمد حسین فاضل تونی (رحمه الله )، حاج شیخ علی محمد جولستانی (رحمه الله ) ونیزآیت الله میرزا احمد آشتیانی را نام برد.(13)
ایشان در جمادی الاول سال 1383 هجری قمری برابر با مهرماه 1342 هجری شمسی به قصد تکمیل معلومات، تهران را به مقصد قم ترک گفت ودرآن شهر
مقدس رحل اقامت افکند. ایشان درمدت اقامتشان درقم به مدت 17 سال از محضر قدسی علامه طباطبایی (رحمه الله ) بهره برد ودرخدمت ایشان کتب زیادی راخواند وازخرمن علم ومعرفت حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی تبریزی(رحمه الله ) نیز خوشه چینی کرد. ودانسته های فلسفی وعرفانی خویش را نزد ایشان تکمیل نمود. خود ایشان درباره استاد سید محمد حسن الهی می فرمایند: «ایشان پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن ادب در برابر خداوند ومحاسبه نفس توصیه می فرمود ومن نفحات انفاس شریفش وبرکات فیوضات منیعش را فراموش نمی کنم.»(14)
حضرت آقا به مدت 4 سال نیز در قم از محضر حجت الاسلام سید مهدی قاضی، فرزند آیت الله سید علی آقا قاضی بهره مند گردید ودرعلوم غریبه همچون علم حروف واعداد واوفاق و.. از ایشان استفاده نمود. ایشان درمورد استاد سید مهدی قاضی (رحمه الله ) می فرمودند: «ایشان درتعلیم من بذل جهد فرمود واو را بر من حقی است.»
براثر مراقبات وحالات معنوی، عنایات بی شماری از سوی خداوند منان به علامه آملی عنایت گردید که بازشدن چشم باطن وبصیرت ازجمله آنان بود، به طوری که قادرند باطن افراد را ببینند واز حقیقت وقایع وحوادث آگاه شوند که نمونه های متعددی دراین باب از ایشان ظاهر گردیده است.
به نقل از آقای گلی زواره آمده است: «یک روز که بنده خدمت آیت الله حسن زاده رفتم، فرمودند: «چندی قبل کسی دم درخانه با من کار داشت، هنگامی که در را باز کردم، با یک خرس روبرو شدم!» باطن آن فرد به شکل یک خرس ظاهر شده بود.(15)
همچنین درجایی فرموده اند: «مردم برای دیدن شیر و پلنگ به باغ وحش می روند، ولی ما درهمین کوچه وخیابان می بینیم. الهی! همه، ددان را درکوه و جنگل می بینند وحسن در شهر و ده.»(16)
حضرت استاد علامه حسن زاده، از بزرگ مردانی است که در دوران مبارزات ستمشاهی، همواره حامی ومدافع امام خمینی وانقلاب اسلامی ایران بوده اند.
آقای گلی زواره می نویسد: «کسالتی که اکنون گریبان گیراین حکیم عارف گردیده ودستگاه گردش خود او را دچار اختلال ساخته است، ازآنجا پدید آمده که وقتی دربحبوحه انقلاب اسلامی درمسجد اعظم قم مشغول افاده وافاضه به طلاب حوزه ی علمیه ی قم بودند، مورد یورش وحشیانه عوامل رژیم منحوس شاه قرار گرفته و از ناحیه ی قفسه ی سینه شدیداً آسیب دیده اند، آسیبی که اکنون به صورت ناراحتی قلبی، ایشان را مبتلا ساخته است.»(17)
دربزرگداشتی که برای تجلیل از شخصیت ادبی این فقیه وعارف نام آور در آذرماه سال 1376 درآمل برگزار شد، ایشان فرمودند: « قدر این نظام جمهوری اسلامی ورهبر عزیز حضرت آیت الله خامنه ای را بدانید.
ایران شما، کشوری اسلامی و ولایی است دشمن درکمین نشسته است، انسجام و وحدت مردم برای حفظ نظام و ولایت فقیه یک تکلیف شرعی است.»(18)
استاد حسن زاده که متبحر در ریاضیات ومسلط به زبان فرانسه نیز می باشد(19)
پس از خوشه چینی ازخرمن استادان و حکیمان الهی که نامی از ایشان برده شد، خود در قم حوزه ی درسی تشکیل داد وصدها شاگرد درعرصه های مختلف حکمت وفلسفه و عرفان پرورش داد.(20)
از ایشان بیش از یک صد اثر ارزشمند درزمینه های مختلف قرآنی، فقهی، فلسفی، عرفانی، ادبی، ریاضیات، نجوم و...به جای مانده که ذکر آن ها دراین زمینه رقیمه ی کوتاه نمی گنجد، آثاری که برگرفته از تراوش ذهن روشن و دیده ی بینا و تیزبین این عالم عامل و عارف الهی است.
از خداوند بزرگ خواهانیم که وجود سراسر برکت ورحمت این عارف الهی و حکیم ربانی را حفظ نموده، برعمر با عزتشان بیفزاید، ان شاءالله.

وصف دلبران درحدیث دیگران

علامه ابوالحسن شعرانی (رحمه الله)
«درخواست من از شیخ حسن آملی این است که مرا ازدعا، فراموش نفرماید.»(21)
حضرت آیت الله سید رضا بهاء الدینی (رحمه الله)
«...بنده زمانی بود که به خاطر مسائلی که پیش آمد ازحوزه وطلاب ناامید شدم ولیکن چشمم که به آقای حسن زاده آملی افتاد به کلی ازنظرخود برگشتم وامیدوارم شدم.»(22)
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای :
«استادی کسی همچون حضرت آقای حسن زاده آملی (دامت معالیه) که میان مراتب عالیه ی علمی ومقامات و فتوحات معنوی و روحی جمع کرده اند، برای هرمؤسسه علمی ودانشگاه وحوزه ای مغتنم وموجب افتخار است.»(23)

آب حیات

استاد حسن زاده آملی می فرماید:
درعنفوان جوانی وآغاز درس زندگانی، که درمسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم وفعل وحرف بودم ومحو در فرا گرفتن صرف ونحو، درسحرخیزی وتهجد عزمی راسخ وارادتی ثابت داشتم. در رؤیای مبارک سحری به ارض اقدس رضوی تشرف حاصل کردم، وبه زیارت جمال دلآرای ولی الله اعظم ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) نائل شدم. درآن لیله ی مبارکه قبل از
آنکه به حضور باهرالنور امام (ع) مشرف شوم، مرا به مسجدی بردند که درآن مزار حبیبی ازاحباء الله بود، وبه من فرمودند: درکناراین تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است. من از روی عشق وعلاقه مفرطی که به علم داشتم، نماز خواندم واز خداوند سبحان علم خواستم. سپس به پیشگاه والای امام هشتم، سلطان دین، رضا روحی لتربته الفداء وخاک درش تاج سرم رسیدم وعرض ادب نمودم. بدون اینکه سخنی بگویم امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق والتهاب وتشنگی مرا برای تحصیل آب حیات علم می دانست، فرمود : نزدیک بیا، نزدیک رفتم وچشم به روی امام گشودم، دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد وبر لب آورد وبه من اشارت فرمود که بنوش. اما خم شد ومن زبانم را درآوردم وبا تمام حرص و ولع که خواستم لب های امام را بخورم، از کوثردهانش آن آب حیلت را نوشیدم و درهمان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: پیغمبراکرم (ص) آب دهانش را به لبش آورد ومن آن را خوردم که هزار درعلم واز هر دری هزار در دیگر به روی من گشوده شد. پس ازآن، امام (ع) طی الارض را عملاً به من بنمود، که ازخواب شیرین که از هزاران سال بیداری من بهتر بود بدرآمدم.(24)

عنایتی از امام رضا (ع)

علامه حسن زاده آملی می فرماید:
اینجانب بنا به فرموده شیخ الرئیس ابوعلی سینا که فرمود: «ازعوامل ضعف بینایی چشم، خوابیدن با شکم سیراست ولازم است بین غذای شب و خوابیدن فاصله انداخت»، همیشه مقید بودم یا در شب، حتی الامکان از خوردن غذا خودداری کنم ویا شام را سر شب صرف کنم تا فاصله مورد نظر شیخ را رعایت کرده باشم که مبادا خدای نکرده چشمم که یکی از مهمترین سرمایه های کسب دانش وپیمودن راه کمال است ضرر ببیند واین امرسبب شود که از تحصیل
علم وکمال بازبمانم. ولی با این همه شبی از شب ها (درشب چهارشنبه 29 جمادی الاول 1405 قمری، برابر با اول اسفند 1363 شمسی) شامم به تأخیرافتاد ومتأسفانه بعد از شام خواب شدیدی برمن عارض شد.
برای اینکه فرموده شیخ را عمل کرده باشم بلند شدم و شروع کردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بیدار بودم، ولی بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابیدن خودداری کنم، لذا خوابیدم. خواب شیرین بود و رؤیای شیرین تر اینکه به زیارت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) تشرف حاصل کردم. درابتدا به اشاره تفهیم فرمودند که چرا کمتر خودت را به ما نشان می دهی وپس ازآن به عبارت صریح فرمودند: «این قدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخرعمر ضمانت می کنیم.»
الحمدالله که ازاین بشارت آن ولی الله اعظم که به لقب ضامن هم شناخته شده است، برایم یقین حاصل است که هردو کریمه ی من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود، چون ضامنشان معتبراست چنانکه مشمول الطاف دیگر آن حضرت نیز بودیم وهستیم.
و آن که حضرت فرمود: «چرا کمتر خودت را به ما نشان می دهی؟» شاید علتش این بود که درآن اوان بر اثر تراکم اشتغال درس وبحث وتصنیف و تصحیح، مدتی به زیارت حضرت فاطمه معصومه(ع) خواهرآن جناب توفیق نیافته وتشرف حاصل نکرده بودم.
شگفت اینکه درآن شب اصلاً اندیشه آن جناب درخاطرم نبود.(25)

جلوه های پارسایی

نهایت احترام به استاد

به نقل از آیت الله حسن زاده آملی آمده است:
بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ می کردم. سعی می کردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم وچهار زانو بنشینم. مواظب بودم که حرفم را زیاد تکرار نکنم. چون وچرا نمی کردم که سبب رنجش استاد شود. مثلاً یک وقتی که محضر آقای قمشه ای نشسته بودم، خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند وبه من گفتند: «چرا این کار را کردی؟» گفتم: «من لیاقت ندارم دست شما را ببوسم. برای بنده مایه افتخار ومباهات است، خوب چرا این کار را نکنم؟!»(26)

اویس قرن زمان

یکی از شاگردان بزرگوار حضرت استاد حسن زاده آملی نقل می کردند:
حضرت استاد به بنده فرمودند: بله، ما نیز حالی داشتیم و شبی و عبادتی و قدم در راه اویس قرنی می نهادیم. عرض کردم: آقا چگونه؟ فرمودند: بعد از نماز عشاء می گفتیم: «هذه لیله الرکوع» وبسیار در رکوع بودیم، وشب دیگری بعد از نماز عشاء می گفتیم: « هذه لیله السجود» و بسیار در سجود به سر می بردیم و صبح که می شد، سرشاراز حال به سوی درس وکلاس می رفتیم.(27)

گوهرناب

قال الله تعالی:
«یا اهل معصیتی ! لو لا من فیکم من المومنین المتحابین بجلالی لا نزلت عذابی ثم لا ابالی.»
خداوند متعالی می فرماید:
«ای گنهکاران! اگر درمیان شما نبودند مؤمنانی که به جلال و شکوه من عشق می ورزند وبا نمازشان، زمین و مساجدم را آباد می سازند و سحرگاهان از ترس من دعا واستغفارمی کنند، بی درنگ عذابم را
بر سرتان فرود می آوردم و از این کار باکی نداشتم.»(28)

استماع اذان پیامبراکرم (ص)

آیت الله حسن زاده می فرمایند:
دربعد ازظهرجمعه هشتم ذی الحجه الحرام سال 1378 قمری که روز ترویه بود، درحالتی بودم که دیدم صدای اذان به گوشم می آید وتنم می لرزد و مؤذن در پهلوی راست من ایستاده است ولکن من به کلی چشم به سوی او نگشودم و جمال مبارکش را به نحو کامل زیارت نکردم، فقط شیخ حضرتش گاه گاهی جلوه می کرد و پنهان می شد. ازیکی دیگر که شخص او را دیدم ولی او را نشناختم، پرسیدم: این مؤذن کیست که بدین شیوایی و دلربایی اذان می گوید؟
گفت: این جناب پیغمبرخاتم محمد بن عبدالله (ص) است.
از شنیدن این بشارت چنان گریه بر من مستولی شد که ازآن حال باز آمدم.(29)

واقعه ی شگفت انگیز

آن بزرگوار دربیان واقعه ای دیگر از مکاشفات خود می فرمایند:
درصبح سه شنبه بیست و ششم ذی الحجه سال 1378 قمری ( 1347/1/6 شمسی) درحال «توجه» چنان ارتعاش ولرزه ای بر بدنم مستولی شد که قلم از تحریر آن عاجز و زبان از وصف آن الکن است. عالم، همه را روشن دیدم، ولی نور روشنایی مایل به رنگ بنفش بود. دراین واقعه خوف و وحشت شگفتی برمن چیره شده بود ولکن زمان آن حال درحدود دو دقیقه بود که به حال عادی خود بازآمدم، وبسیار افسوس خوردم که دولت مستعجل بود، ولی چه کنم که در آن حال به اختیارخودم نبودم.
سپس به حضور انوار استاد علامه طباطبایی(رحمه الله) تشرف حاصل کردم وماجرا را به آن جناب ارائه نمودم. فرمود: «آقا،چون حقایق عالم برای مجاهد کشف
می شوند به صوری تمثل می یابند، ودر طلیعه ی امرتمثلات رعد وبرق ولرزه و مانند آن ها روی می آورند؛ و دراین حال کشف، مثال ها وصوری پیش می آیند، و انسان مؤفق به زیارت جمال پیغمبر وامام می شود...» پس ازآن، این حقیر را تحسین فرمود که الحمدالله مقدمه پیشرفت شما خوب است.(30)

منزل حسن زاده اینجاست!

جناب حجت الاسلام شیخ مجید جعفر تبار حکایت نمودند که:
پس از ارتحال آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی (رحمه الله) مجلس ختمی در دانشگاه قم منعقد گشت و اینجانب به اتفاق یکی از برادران دیگر، مأمور شدیم تا نامه ی دعوت از علمای برجسته قم برای شرکت دراین مجلس ختم را به حضورشان تقدیم نماییم.
پس از رساندن چند نامه، خود را به کوچه ای که منزل حضرت استاد علامه حسن زاده آملی (رحمه الله)درآن قرار دارد، رساندیم.بنده از اتومبیل پیاده شدم ولی دقیقاً نمی دانستم کدام منزل متعلق به حضرت علامه می باشد. لذا متحیر شده ودرحال تردید قرارگرفتم که زنگ کدام یک از منازل را بزنم. کوچه هم خلوت وامکان پرسیدن از کسی هم نبود. درهمین حین که مردد بودم، ناگهان دیدم دریکی از منازل باز شد وعلامه حسن زاده درحالی که لباس منزل بر تن داشتند، بیرون آمدند و خطاب به بنده فرمودند: « آقا،منزل حسن زاده را می خواهید؟ اینجاست!»
من که از دیدن این صحنه مات ومبهوت شده بودم، حرکت کرده وبه حضور مبارکش رسیدم و نامه را تقدیم نمودم وضمن ادای احترام، خداحافظی کردم وبرگشتم.(31)

طبع شاعری

استاد ذو فنون، علامه حسن زاده آملی درکنار بهره مندی از علوم وفنون گوناگون، صاحب قریحه ای نیکو وطبعی لطیف درسرودن اشعار وغزلیات زیبا
وپرمغز نیز می باشد، وکتاب «الهی نامه » و «دیوان اشعار» ایشان، که تراوش یافته از روح لطیف وذوق سرشار وذهن بیدار این عارف جامع است، دو اثرادبی ارزشمند این فرزانه کم نظیراست.
در ذیل، غزلی ازدیوان این عارف الهی که به «عشق پاک» مسمی گردیده، و سرشار ازمعرفت ومعنویت وحاوی معانی بس عمیق است، آورده شده است:
من این دنیای فانی را نمی خواهم نمی خواهم
من این لذات آنی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز محبوب یکتایم نمی دانم نمی دانم
بجز آن یارجانی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز راه وصالش را نمی پویم نمی پویم
جز این ره کامرانی را نمی خواهم نمی خواهم
به فطرت عشق پاکش را به دل دارم به دل دارم
دگر معشوق ثانی را نمی خواهم نمی خواهم
دلم از وی نشانی را به من داده به من داده
ز دیگر کس نشانی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز بار حضوری را نمی یارم نمی یارم.
سبکبارم گرانی را نمی خواهم نمی خواهم
به جان درد وغم او را خریدارم خریدارم
زغیرش مهربانی را نمی خواهم نمی خواهم
دل بشکسته می خواهد ندانستم ندانستم
دگر من شادمانی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز قرآن کتابی را نمی خواهم نمی خواهم
بجز سبع المثانی را نمی خواهم نمی خواهم
علی و آل پاکش را پذیرفتم پذیرفتم
فلانی و فلانی را نمی خواهم نمی خواهم
«حسن» را در لقای خود نگهدارش نگهدارش
که بی تو زندگانی را نمی خواهم نمی خواهم.(32)

گوهرهای حکیمانه

در دیداری که جمعی از دوستان، در زادگاه علامه حسن زاده آملی و در تابستان سال 1387 شمسی با ایشان داشتند، حضرت استاد در قالب جمله ای پرمحتوا وعمیق فرمودند:
«دین، ناموس خداست؛ با گناه کردن به ناموس خدا تجاوز نکنید.»
- از دنیا چشم پوشیدن اگر چه هنر است، ولی از دنیا وآخرت، هر دو چشم پوشیدن خیلی هنر است.(33)
- ای مسافر ابدی، توشه باید به فراخور سفر باشد.(34)
- دائماً طاهر باش وبه حال خویش ناظر باش وعیوب دیگران را ساترباش. با همه مهربان باش واز همه گریزان باش؛ یعنی با همه باش و بی همه باش.
- ازأمل چشم بپوش و درعمل بکوش. مرد جستجوی باش نه گفتگوی، از دریا بخواه نه از جوی. ازکلام چون فضول طعام دست بدار. سبکبار باش نه سبکسر وسبکسار.خروس در سحربه ذکر سبوح قدوس درخروش است، کم از خروس مباش.(35)
- عزیزان وقت نیست....دیر می شود!(36)
- با شب خلوت داشته باشد، که انس با عالم غیب و ملکوت به بار می آورد.(37)
- جامعه بی عرفان، کالبد بی جان است.(38)
- یکی از فضیلت های نماز جماعت این است که چون هرانسانی یک صفت یا بیشتر از اوصاف وکمالات انسانی را دارد، به فرض اگر یک انسان کامل باشد تا چه اندازه واسطه نزول برکات خواهد بود، انسان ها درنماز جماعت کان یک انسان کامل ویا ظل(سایه) ومثال او را تشکیل می دهند که آن نماز واسطه نزول برکات خواهد بود.(39)
- الهی، آزمودم تا شکم دایراست، دل بایر است.
الهی، وای برمن اگراز من بترسند واز تو نترسم.
الهی، وای برمن اگر دلی از من برنجد!
الهی، از روی آفتاب وماه و ستارگان شرمنده ام، ازانس و جان شرمنده ام، حتی از روی شیطان شرمنده ام، که همه درکارخود استوارند واین سست عهد، ناپایدار.
الهی، گرگ و پلنگ را رام توان کرد، با نفس سرکش چه باید کرد؟
الهی، دربسته نیست، ما دست و پا بسته ایم.
الهی، اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟(40)
- الهی، آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، تو خدایی نه بازرگان.(41)
حسن ختام این دفتر را دستورالعملی اخلاقی وعرفانی از حضرت استاد علامه حسن زاده آملی قرار داده ایم، امید که مورد استفاده شیفتگان حقیقت و طالبان فضیلت ومعنویت قرارگیرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
درحیرتم که چه نویسم؟ روی سخنم با کیست، با خفته است یا با بیدار؟ اگر با خفته است که خفته را خفته کی کند بیدار واگر با بیدار است که بیدار درکار خود بیدار است. وانگهی نویسنده چه نویسد که خود، نامه سیاه است واز دست خویشتن در فریاد.
پیری وجوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد وروزآمد وبیدارنگشتیم.
بد نوع پشم ها که رشتیم وبد جنس تخم ها که کشتیم.
خرما نتوان خورده ازین خارکه کشتیم
دیبا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم
چون از کشتزار خود بی خبرم آسوده، می چرم، آه اگر از پس امروز بود فردایی.
ولیکن به قول شیخ اجل، سعدی:
گاه باشد که کودک نادان
به غلط برهدف زند تیری
کلمه ای چند تقریر شد ونکاتی اند تحریرگردد شاید که دلپذیرافتد.
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند درحق درویشان دعایی
معرفت نفس طریق معرفت رب است که از سید انبیاء(ص) وهم از سید اوصیاء (ع) مأثور است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» هرکس درخویش بیاندیشد و درخلقت خود تفکر وتأمل کند دریابد که این شخص محیرالعقول واجب بالغیراست بلکه خودو جمیع سلسله موجودات را محتاج به حقیقتی بیند که طرف وسرسلسله ی همه است و جز او همه ربط محض به اویند و چون معلول هر چه دارد پرتوی ازعلت است، تمام اشیاء را مرائی جمال حق بیند وچون معلول به علتش قائم است علت با معلول معیت دارد، نه معیت مادی واقتران صوری بلکه معیت قیومی که اضافه اشراقی علت به ماسواها است وچون در سلسله ی موجودات اول علت است و به همه ودرهمه اول اوست پس اول علت دیده می شود سپس معلول.
دلی کز معرفت نور و ضیا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید
این بنده درابیاتی گفته است:
من به یارم شناختم یارم
تو، به نقش ونگار یعنی چه
عقل خیبراین لطیفه را ازکر یمه «وهو معکم اینما کنتم»(42) درمی یابد وازگفتار حق سبحانه به کلیمش که «انا بدک اللازم یا موسی» می خواند وبه سر ورمز اشارت ارسطو که «ان الاشیاء کلها حاضرات عند المبداء الاول علی الضروره والبت» پی می برد تا درجه فدرجه به جایی می رسد که می بیند حقیقت امر فوق تعبیر به علت ومعلول است وچون وجود درهرجا قدم نهاد خیر محض وقدومش خیر مقدم است وهمه ی خیرات از یک حقیقت فائض شده اند که «ان من شی الاعندنا خزائنه » پس کل الکمال وکمال الکل مبدئی واجب الوجود است وعقل بالفطره عاشق آن کمال مطلق است که «العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان » وجنت اهل کمال همان کمال است که جنت لقاء است. درابیاتی گفته ام:
چرا زاهد اندر هوای بهشت است
چرا بی خبر از بهشت آفرین است
ومتأله سبزواری چه نیکو فرموده است:
وکل ماهناک حی ناطق
ولجمال الله دوماً عاشق
حالا که عقل به فطرت طالب آن مقام است، ناچار از موانع باید برحذر باشد واگر رهزنی سد راه شد لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد بلکه بی رهزن نخواهد بود ونتواند بود.
دراین مشهد که آثار تجلی است
سخن دارم ولی ناگفتن اولی است
وآن رهزن جز ما دیگری نیست.
تو خود حجاب خودی حافظ ازمیان برخیز
خوشا کسی که درین راه بی حجاب رود
درترجیع بندی گفته ام:
زنگ دل را زدای تا یارت
بدهد درحریم خود بارت
به خدای علیم بی همتا
حاجبی نیست غیر زنگارت
خواهش گونه گون نفسانی
کرد دردام خود گرفتارت
شد خدا بینیت زخود بینی
رفت دینداریت به دینارت
وای برتو اگرکه می خواهی
گرم داری به خویش بازارت
سر تسلیم بایدت بودن
گربزارت کشند بر دارت
اندرین یک دو روزه ی دنیا
نرسانی به خلق آزارت
توبهشت وجهنم خویشی
تا چه خواهد که بود اسرارت
گرچه بسیار تو بود اندک
زاندک می دهند بسیارت
ای بنده ی خدای به خود آی ودرحضور و مراقبت می کوش که:
در خلوتی زپیرم کافزوده باد نورش
خوش نکته ای شنیدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر مفتاح مشکلاتست
خرم دلی که باشد پیوسته درحضورش
ندانم کدام ذره ی بی مقدار درخواب غفلت است تا بنی آدم غافل باشد، اگر چه هیچ ذره ای بی مقدار نیست که:
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش درمیان بینی
«یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسویک فعدلک فی ای صوره ماشاء رکبک».(43)
قرآن کریم صورت حقیقه ی انسان کامل است و صراط مستقیم که «یهدی الی الرشد» (44) و«یهدی للتی هی اقوم».(45)
ره رها کرده ای از آنی گم
عز ندانسته ای از آنی خوار
جز بدست ودل محمد نیست
حل وعقد خزینه ی اسرار
بیدار باش واز تن آسایی برکنار باش که:
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
کام حیوان را به بی زبان ها گذار، تو که مشمول «الرحمن* علم القرآن* خلق الانسان* علمه البیان»(46) هستی، اهل بیان باش. خاموش باش تا گویا شوی، چشم بیند تا بینا شوی. رسول الله (ص) فرمود: «غضو أبصار کم ترون العجائب».
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا وپست
به خویشتن خطاب می کنم: ای همبازی اطفال، ای سرگرم به قیل و قال، ای اسیراصطبل وعلف، ای دور از سعادت وشرف، ای محبوس در لظای هوی، ای محروم از جنت لقاء، عمر به بی حاصلی وبوالهوسی گذشت، چه شود گر به خود آیی و بینی چه کسی! «بل تؤثرون الحیوه الدنیا و الاخره خیرو ابقی»(47)
«کلا بل تحبون العاجله وتذرون الاخره»(48)
ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت وناامید برگشت؟
یک صبح به اخلاص بیا بردرما
گر کام تو برنیامد آنگه گله کن
چه کسی سور دلش به التهاب آمد و برد الیقین عشق التهابش را فرو ننشاند؟
ای که عاشق تئی حرامت باد
زندگانی که می دهدی بر باد
در به روی همه بازاست ودربان ندارد. تعیین وقت لازم نیست وهیچ عنوان ورسم نمی خواهد جز اینکه:
در کوی ما شکسته دلی می خرند وبس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگراست
کمال اصفهانی چه خوش گفته است:
بر ضیافت خانه ی فیض نوالت منع نیست
درگشاده است وصلا درداده خوان انداخته
راهرو چه زن وچه مرد، چه آسیه و مریم، چه جنبید وبراهیم ادهم.
به قول عمان سامانی:
همتی باید قدم در راه زن
صاحب آن خواه مرد و خواه زن
غیرتی باید به مقصد ره نورد
خانه پردازجهان چه زن چه مرد
شرط راه آمد نمودن قطع راه
برسر رهرو چه معجر چه کلاه
سخنی چند درآداب سائر الی الله بیاوریم- که پا در کفش بزرگان کنیم و تشبه به آنان، که «من تشبه بقوم فهو منهم»، آرزو برجوانان عیب نیست.:
1. قرآن که صورت کتبیه ی انسان کامل - اعنی حقیقت محمدیه -راست، به اندازه ای که از آن بهره برده ای به حقیقت خاتم (ص) تقرب یافته ای اقراً وارقه - رسول الله (ص) فرمود:
«ان هذا القرآن مادبه فتعلموا مادبته ما استطعتم وان اصفر البیوت لجوف اصفر من کتاب الله تعالی» پس ای اخوان صفا و خلان وفاء به مأدبه ای آیید که «فیها ما تشتهی الانفس و تلذا الاعین».
2. ای عباد الرحمن آخر سوره فرقان از «عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض » تا آخر سوره هریک دستور العملی کاملی است.
3. درباب سیزدهم وباب بیستم ارشاد القلوب دیلمی آمده است که : «قال النبی (ص) یقول الله تعالی: من احدث ولم یتوضأ فقد جفانی ومن احدث وتوضأ ولم یصل رکعتین فقد جفانی ومن صلی رکعتین ولم یدعنی فقد جفانی من احدث و توضأ وصلی رکعتین ودعانی فلم اجبه فی ما یسأل من امردینه ودنیاه فقد جفوته و لست برب جاف».
حالاکه دراین عمل سهل رخیص چنین نتیجه ی عظیم نفیس است خوشا حال آنکه ازعلو همت خود بعد ازادای این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهد که آن را زوال ونفاد نباشد، اعنی حلاوت ذکر ولذت لقاء وشرف حضور بخواهد وزبان حالش این باشد که :
ما از تونداریم به غیراز توتمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است.
4. «وکلوا اشربوا و لاتسرفوا انه لایحب المسرفین»(49) فضول طعام ممیت قلب است ومفضی به سرکشی نفس وطغیان اوست واز اجل خصال مؤمن جوع است.
نه چندان بخور که کز دهانت بر آید
نه چندان که ضعف جانت در آید
5. همانطور که فضول طعام ممیت قلب است فضول کلام نیز از قلب قاسی برخیزد، از رسول الله (ص) روایت است که: « لا تکثروا الکلام بغیر ذکرالله فان کثره الکلام بغیر ذکرالله قسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسی ».
6. محاسبت نفس، که امام کاظم(ع) فرمود: «لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزاد الله وان عمل سیئا استغفرالله تعالی منه و تاب الیه».
7. مراقبت واین مطلب عمده است: قال الله تعالی: «وکان الله علی کل شیء رقیباً»(50) وقال النبی (ص) لبعض اصحابه: «اعبدالله کانک تراه فان لم تکن تراه فهو یراک».
8. «الادب مع الله تعالی فی کل حال»، درباب چهل ونهم کتاب ارشاد القلوب دیلمی آمده است که : روی ان النبی (ص) «خرج الی غنم له وراعیها عریان یفلی ثیابه، فلما رآه مقبلاً لبسها».
فقال النبی (ص) «امض فلاحاجه لنا فی رعایتک فقال: ولم ذلک؟ فقال انا اهل بیت لا نستخدم من لایتأدب مع الله ولا یستحیی منه فی خلوته».
9. العزله، سلامت درعزلت است. با خلق باش ونباش.
هرگزمیان حاضر وغایب شنیده ای
من درمیان جمع ودلم جای دیگر است.
10. التهجد، «ومن اللیل فتهجد به نافله الک عسی ان یبعثک ربک مقاماً محموداً وقل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانان نصیراً»(51)
11. التفکر، قال الله تعالی: «الذین یذکرون قیاماً وقعوداً وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار.»(52)
12. ذکرالله تعالی فی کل حال قلباً ولساناً، قوله سبحانه: «واذکر ربک فی نفسک تضرعاً وخفیه ودون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین ان الذین عند ربک لا یستکبرون عن عبادته ویسبحونه وله یسجدون».(53)
13. ریاضت درطریق علم وعمل، بر نهجی که در شریعت محمدیه (ص) مقرراست وبس، که علم و عمل برای طیران به اوج کمال وعروج به معارج به منزلت دوبالند.
14. اقتصاد، یعنی میانه روی درمطلق امور حتی در عبادت.
15. مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق و شفقت با خلق.
فرزانه آنکه خواهد تعظیم امر خالق
دیگر که باز دارد از خلق شر و شورش
گفتار بسیار است ولی دو صد گفته چون نیم کردارنیست، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید...
والسلام علی من اتبع الهدای قم- حسن حسن زاده آملی
1349/3/21 شمسی
علامه حسن زاده آملی:
«از اتلاف سرمایه ی گرانبهای عمر برحذر باشید که برای انسان حسرتی بزرگ تر از آن پیش نمی آید.
جمال ساکلین /ص214
اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

پی نوشت ها :

1.گفتگو با علامه حسن زاده، محمد بدیعی.
2. جمال سالکین، عبدالرحمن باقرزاده بابلی.
3.جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
4. جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
5. گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
6. کاروان علم وعرفان، غلامرضا گلی زواره، ج3.
7. در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، به کوشش: محمد بدیعی.
8. گشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
9. جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
10.کاروان علم وعرفان، غلامرضا گلی زواره،ج3.
11. درآسمان معرفت، حسن حسن زاده،آملی، به کوشش: محمد بدیعی.
12. کاروان علم وعرفان، غلامرضا گلی زواره،ج3.
13. درآسمان معرفت، حسن حسن زاده، آملی به کوشش: محمد بدیعی.
14. گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
15. گلشن ابرار، حوزه علیمه قم، ج3.
16. جمع پراکنده، محسن برزگر.
17.جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
18. جمال سالکین، عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
19. جمال سالکین،عبدالرحمن باقر زاده بابلی.
20. گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
21. درآسمان معرفت/430.
22. جمال سالکین /135.
23. جمال سالکین/133.
24. جمال سالکین/148.
25. جمال سالکین/181.
26.گلشن ابرار/3 /536.
27. جمع پراکنده/188.
28. احادیث قدسی/416.
29. کرامات علما/ج64/2.
30.جمع پراکنده/99.
31. جمال سالکین/194.
32.جمال سالکین/205.
33.جمال سالکین/197.
34.جمال سالکین/202.
35.آب حیات/16.
36. صراط سلوک /89.
37. صراط سلوک/89.
38. جمال سالکین/200.
39. جمال سالکین /201.
40. الهی نامه.
41. جمال سالکین/198.
42.سوره حدید، آیه 4.
43.سوره انفطار، آیات 9-7.
44. سوره جن، آیه 2.
45. سوره اسراء، آیه 9.
46. سوره رحمن، آیات 4-1.
47. سوره اعلی، آیات 18- 17.
48. سوره قیامت، آیات 22- 21.
49.سوره اعراف، آیه 32.
50. سوره احزاب، آیه 53.
51. سوره اسراء، آیات 81- 80.
52. سوره آل عمران، آیه 192.
53.سوره اعراف، آیه آخر.

منبع: قاسمی، علی؛ (1388)، رستگاران: شرح حال چهارده تن از اولیای الهی، قم: هنارس، چاپ اول 1388.

 

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 5 مرداد 1393