روش رضاخانی برخی مسئولان در حذف چادر به بهانه تقلب در برازجان!

روش رضاخانی برخی مسئولان در حذف چادر به بهانه تقلب در برازجان!

به گزارش "خبرگزاری ناصرون" به نقل از خبرگزاری بسیج؛ صبح دومین روز از برگزاری کنکور سراسری سال ۹۳ که مربوط به گروه علوم تجربی بود در اتفاقی دور از انتظار، در شهر برازجان مرکز شهرستان دشتستان در استان بوشهر مسوولان یکی از حوزه‌های امتحانی خانم‌ها، مانع از نشستن دخترانی با پوشش چادر سر جلسه آزمون شدند.

شخصی به نام "ی.ق" اهل بخش شبانکاره از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهر با ناراحتی و عصبانیت به برخی نهادها اعلام کرد که مراقبان کنکور علوم تجربی در شهر برازجان در یکی از حوزه‌های امتحانی، به بهانه شناسایی چهره بانوان داوطلب و جلوگیری از تقلب، مانع از نشستن بانوان چادری سر جلسه آزمون شدند و دختران چادری که دختر وی نیز یکی از آنها بود، مجبور شدند با چشم اشکبار و بغض در گلو بدون پوشش چادر آزمون دهند.

در همین راستا حجت‌الاسلام حَمّادی امام جمعه شبانکاره در خطبه‌های نماز جمعه این هفته با انتقاد شدید از این اتفاق اعلام کرد: زمانی رضاشاه به زور چادر از سر زنان ما می‌کشید و امروز بعد گذشت سال‌ها از پیروزی انقلاب اسلامی در برازجان به بهانه شناسایی از پوشیدن چادر در جلسه کنکور جلوگیری می‌شود.

با اطلاع از این خبر، خبرنگار خبرگزاری بسیج تماسی با امام جمعه شهر شبانکاره برقرار کرد و تا صحت و صقم این قضیه را جویا شود که وی این اظهارات را تأیید کرد و گفت: آقای "ی.ق" که از مربیان پرورشی شهر شبانکاره است با من تماس گرفت و گفت «صبح امروز دختر خود و سه تن از دوستانش را برای حضور بر سر جلسه کنکور به شهر برازجان مرکز شهرستان دشتستان می‌بَرد که مسوولان جلسه مانع از ورود دختران با پوشش چادر شدند و من هر جا تماس گرفتم تا مانع از این قضیه بشوم موفق نشدم و با توجه به نزدیک شدن زمان آغاز کنکور و بسته شدن درهای حوزه امتحانی دخترم به همراه دیگر دوستانش با چشمانی اشک‌آلود و بغض در گلو مجبور شدند بدون چادر سر جلسه حاضر شوند».

امام جمعه شبانکاره ادامه داد: پس از شنیدن این اتفاق از زبان پدر این دختر، بنده با حجت الاسلام مصلح امام جمعه برازجان مرکز شهرستان دشتستان این قضیه را در جریان گذاشتم که وی پس از پرس‌وجو به بنده گفت «تاکنون کسی این قضیه را تأیید نکرده و باید بررسی بیشتری شود».

حمادی در گفتگو با خبرگزاری بسیج افزود: پدر این دختر در شهر شبانکاره حضور دارد و حاضر است در این‌باره شهادت بدهد.

خبرگزاری بسیج امیدوار است این قضیه صحت نداشته باشد اما در صورت درستی، باید تأسف خورد که پس از گذشت سال‌ها از پیروزی انقلاب اسلامی و نثار خون هزاران شهید برای حفظ ارزش‌ها چنین اتفاقی در استان ولایتمدار بوشهر که شهیدان به نامی را تقدیم انقلاب کرده، افتاده و مسوولان این عمل شنیع باید پاسخگو و در صورت لزوم محاکمه شوند.


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 19 مرداد 1393
عزیزان اهل سنت امام زمان شما کیست؟

عزیزان اهل سنت امام زمان شما کیست؟

 

 

 

پيامبر(ص) فرمود :

1-مَنْ مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .

هر كس بميرد و بيعت امامي را به گردن نداشته باشد، مرگش مرگ جاهلي است.

صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ،‌ ص218 و مشكاة المصابيح ، ج2 ، ص1088و سلسلةالأحاديث الصحيحة ، ج2 ، ص715 .

2-مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

هر كس بدون امام از دنيا برود، مرگش مرگ جاهلي است.

مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ،‌ الهيثمي ، ج5 ،‌ ص218 و مسند الطيالسي ، الطيالسي ، ص295 و الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلية الأولياء ، ج 3 ،‌ ص22.

3-مَنْ مات وليستْ عليه طاعة مات ميتة جاهلية

مجمع الزوائد، الهيثمي ، ج5 ، ص224 و كتابالسنة ، ج2 ،‌ ص489 . الباني بعد از نقل حديث مي‌گويد : إسناده حسن، ورجاله ثقات.

4-مَنْ مات وليس عليه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلية .

المستدرك على الصحيحين ، ج1 ، ص150حاكم نيشابوري بعد از نقل حديث مي‌گويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين. و ذهبي نيز آن را تأييد كرده است ، ج1 ، ص204 .

5-من مات ليس عليه إمام فميتته جاهلية .

المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 10 ،‌ ص298و المعجم الأوسط ،‌ ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 و مسند أبييعلى، ج6 ، ص251 و كتاب السنة ، ابن أبي عاصم ، ج2 ،‌ص489 و مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج5 ، ص224-225.

جناب الباني كه از او به عنوان بخاري دوران ياد مي‌كنند ، صراحت دارد كه اين روايت صحيح است .

درمنبع شیعه نیز آمده است:

من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية

هر كس بميرد و امام عصرش را نشناسد مرگش مرگ جاهلي است.

جناب تفتازاني - از علماي اهل سنت كه از بنيانگذاران علم كلام است - در شرح مقاصد، اين روايت را به همين شكل از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي کند.

محي الدين و ابو جعفر اسكافي و شيخ علي قاري مي گويند:

اين روايت در صحيح مسلم آمده است.

ولي با كمال تأسف، در صحيح مسلمي كه فعلا در اختيار ماست، از اين روايت خبري نيست. چه كساني و چه دست‌هايي اين روايت را از صحيح مسلم برداشته‌اند، الله اعلم.

آنچه كه در صحيح مسلم وجود دارددر ابتدای بحث آمده است

من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.

هر كس بميرد و بيعت امامي را به گردن نداشته باشد، مرگش مرگ جاهلي است.

چه بسا اين روايت، قوي‌تر از قبلي هم باشد؛ زيرا آن روايت قبلي، فقط «ولم يعرف» دارد و اين روايت «و ليس في عنقه بيعة» دارد. يعني بعد از معرفت، بيعت هم لازم است.

ما از عزيزان اهل سنت سؤال مي‌كنيم:

اين روايت كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود، يعني چه؟

يعني مرگش همانند مرگ كفار، مشركين و بت‌پرستان است؛ نه از اسلام بهره‌اي مي‌برد و نه از قرآن و نه از اعمال و نه از عباداتش. يعني اسلام منهاي امامت، لا اسلام است. اين حديث، مضمون اين آيه است:

يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس إن الله لا يهدي القوم الکافرین مائده/67

مضمون اين آيه است:

اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام (سوره مائده/آيه3)

اينکه خداي عالم مي گويد:

و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

اگر حضرت علي (عليه السلام) به عنوان خليفه در غدير مطرح نشود، رسالت حق ناتمام مانده است، معنايش همين است؛ يعني اسلام منهاي حضرت علي (عليه السلام)، لا اسلامِ است. لذا اين روايات، صراحت دارند که اگر كسي بدون امام از دنيا برود، گويا از اسلام و قرآن و اعمالش، هيچ بهره‌اي نبرده است و مرگ او همانند مرگ زمان جاهليت است.

و از طرفی در حدیث ثقلین دیدیم همیشه باید در کنار قرآن (ثقل اکبر) یکی از اهل بیت باشد.

آقايان نگويند كه معتقد هستيم رئيس جمهور هر كشوري، امام زمان و أولي الأمر ماست. چون مثلا امروز بايد بگويند كه صدام أولي الأمر عراق بوده و ملك حسين، امام زمان اردن است و ملك عبد الله، امام زمان سعودي هاست و از آن طرف هم مسلمانان آمريكا بايد بگويند که آقاي اوباما، امام زمان ماست. اگر بنا باشد که رئيس جمهور يا پادشاه هر کشوري، امام زمان آنها باشد و اگر اين را بگوييم، سنگ روي سنگ بند نمي آيد. مضافا بر اينکه

آقايان اهل سنت صراحت دارند که در هر عصري، بايد يك امام باشد و غير از يك امام، احدي حق تصدّي خلافت و امامت و رهبري مسلمين را ندارد. در صحيح مسلم، ج6، ص23 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

اذا بويع لخليفتين، فاقتلوا الآخر منهما.

اگر در يك عصري، با دو امام و خليفه بيعت شود، اوّلي خليفه است و دوّمي مهدور الدم.

بنابراين، آقايان اهل سنت نمي‌توانند بگويند که ما در هر كشوري، رئيس جمهور يا حاكممان را به عنوان امام يا أولي الأمر يا خليفه قبول داريم.

اين قضيه به قدري حساس و ضروري است که وقتي مردم مدينه عليه يزيد شورش كردند، عبد الله بن عمر - كه با حضرت علي (عليه السلام) بيعت نكرد و از كساني بود كه از بيعت حضرت علي (عليه السلام) تخلف كرد و با امام حسن (عليه السلام) با اينکه وصي حضرت علي (عليه السلام) بود، بيعت نكرد و با امام حسين (عليه السلام) هم بيعت نكرد، - آمد از يزيد دفاع كرد و گفت:

مردم! ما با يزيد بيعت كرديم. من از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که اگر كسي با خليفه‌اي بيعت كند و بيعت بشكند، فرداي قيامت خيانت كار و غادر محشور مي‌شود.

همين آقا در دوران عبدالملك، شبانه آمد درب خانه حجاج بن يوسف ثقفي را زد. حجاج گفت:

عبدالله بن عمر! براي چه آمدي؟ گفت: ديشب به ياد يك روايتي افتادم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «كسي كه بدون امام از دنيا برود، مرگش مرگ جاهلي است» و ترسيدم امشب مرگ من فرا برسد و با عبدالملك به عنوان امام، بيعت نكرده باشم و من به مرگ جاهلي از دنيا بروم. آمدم پيش شما، تا به عنوان نمايندۀ عبدالملك، با شما بيعت كنم.

حجاج هم براي اينكه او را تحقير و ذليل كند، در حال درازكش بود و گفت: فعلا دست من مشغول است و پايش دراز كرد و گفت: فعلا با پاي من بيعت بكن تا ببينيم بعد چه خواهد شد.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج13، ص242 - المعيار و الموازنه لإسكافي، ص24

حالاين سؤال بجايي است از عزیزان اهل سنت که :

من هو امام زمانكم ؟

امام زمان شما کیست؟


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 18 مرداد 1393
هدايت الهى و ضرورت آن‏

هدايت الهى و ضرورت آن‏

 
گو اين كه انسان از نعمت عقل كه مايه دريافت علوم و دانش ها، و تا حدى سبب تمييز و تشخيص امور است برخوردار ميباشد ولى تجربه تاريخ حيات انسان در پهنه زمين ثابت كرده است كه با اتكاء به عقل تنها كه نورش كاربرد كامل و همه جانبهاى براى زدودن ظلمت ها، و پيشگيرى از فساد، و كنترل انسان ندارد خيمه زندگى همراه با عافيت و سلامت و صلح و صفا برپا نمى شود.

در تكيه بر عقل تنها و بكار گرفتن دانشهائى كه به وسيله او تحصيل ميشود چون آيندهاى به عنوان جهان ديگر، و ظهور حكمت و عدالت براى پاداش خوبان و كيفر بدكاران در كار نيست با علاقه و محبت شديدى كه آدميان به ابزار و عناصر مادى و سفره طبيعت و شهوات و لذتها و خواسته هاى بى محاسبه و آزادى اميال و غرائز دارند راهى براى مقيد كردن آنان براى اين كه به حقوق ديگران تجاوز ننمايند، و دست به فساد و افساد نزنند، و آلودگيها و منكرات و فحشا و زشتيها را گسترش ندهند و نظام حيات را به لجن زار متعفّنى تبديل نكنند، و بى اعتمادى و رسوائى و افتضاح در همه امور را حاكم ننمايند وجود ندارد، از اينجاست كه ضرورت هدايت از حانب خالق هستى و آدم كه به ظاهر و باطن و مصلحت هر چيزى آگاه است حس ميشود، هدايتى كه از بركت آن قلب آراسته به عقايد پاك و درون منور به نور اخلاق نيكو و اعضا و جوارح مزين به اعمال و حركات شايسته ميشود و در فضاى آن هر انسانى از اعماق درون به آخرت و دنياى پاداش و كيفر پاى بند ميگردد، و هر حركت درونى و برونى را كه ميخواهد انجام دهد با توجه به مراقبت خدا كه هدايت از جانب اوست، و با لحاظ كردن قيامت كه هر حركتى گرچه به وزن دانه ارزن باشد محاسبه خواهد شد، اگر نيك است داراى پاداش و ثواب، و اگر زشت است سبب جريمه و عقاب است انجام ميدهد، و با اتصال به اين هدايت هرگز هوس افساد وفاسد، و ورود به زشتى ها، و از دست دادن خوبى ها، و تجاوز به حق ديگران گرچه به اندازه پوست جو در دهان مورچه باشد، و ظلم و ستم به ديگران گرچه هم كيش و هم نوعش نباشد به او دست نمى دهد، يوسف وار هفت سال در كنار زن زيبا چهره نامحرمى بالاجبار قرار ميگيرد ولى حاضر به آلوده كردن دامن آن زن شوهردار نمى شود گرچه از طرف آن زن در خلوت كاخ با همه وجود و با دريائى از عشق و علاقه و عشوه و ناز به عمل نامشروع دعوت شود، و يوسف وار در زندان به صبر و استقامت تن ميدهد تا مصون از فساد بماند. و ديگر زندانيان را در كمال آرامش به حق و حقيقت و دورى از گناه و جتناب از معصيت و پاك شدن از شرك دعوت مينمايد، و يوسف وار بر تخت حكومت و عزيز مصر نسبت به بيت المال و حق مردم كمال امانت و حفظ را نشان ميدهد، و مسند را مبدء گسترش عدالت نسبت به همه مردم مينمايد و به تخت سلطنت آبروى ابدى ميدهد، چرا كه وجودى متصل به هدايت و معتقد به قيامت و اميدوار به پاداش و كرامت، و در ترس از جريمه و كيفر و عذاب هميشگى و شكنجههائى است كه براى بلعيدن مجرمان و بدكاران و مفسدان براى ابد دهانش باز است، و اين كنترل و مقيد كردن و ترمز زدن به هوا و هوسها و غرائز و اميال سركش و شهوات بى درو پيكر و روحيه فسادجوئى و افسادگرى هرگز كار عقل نبوده و نيست و نخواهد بود.

مگر متجاوزان دنيا و ستمگران و ظالمان، و پايمال كنندگان حقوق انسانها كه در هر پست و مقامى بودند و هستند بى عقلها و ديوانه هاى لايق دارالمجانين اند، اكثر آنان به ويژه در روزگار و زمانى كه فعلًا ما زندگى ميكنيم و سال شمسى سال 1385 و قمرى 1427 و ميلادى 2006 است فارغ التحصيلان دانشگاه هاى معتبر شرق و غرب و اهل عقل و خرد هستند، در عين حال از طريق حكومت و دولت هايشان، و از راه ثروت و دلارشان و از طرف دست نشاندگانشان و عوامل مرئى و نامرئى شان، و با كمك رسانه هاى جمعى و سايتها و ماهواره هايشان، و با دست مايه مزدوران قلم بدستشان و روزنامهها و سينماها و مجلاتشان و خلاصه ابزارهاى بسيار قوى و پرقدرت الكتريكى شان كه محصول عقل و علم است خشكى و دريا، دشت و صحرا، بيابان و جنگل، قريه و قصبه، شهر و شهرستان، پايتخت و مركز حكومت ها، ادارات و پارك ها، سالنها و كنفرانس ها، و ابزار وسايل جمعى از قبيل اتومبيلها و قطارها و هواپيماها را به انواع مفاسد و زشتيها و فحشا و منكرات و تجاوزات مالى و بدنى و شهوانى‏ و رشوه و اختلاس و دزدى در روز روشن و غصب و زورگيرى و باج خواهى آلوده كرده اند، و براى پيشگيرى از اين همه مفاسد كه جان بشر را به لب رسانده، و روز روشن او را تيره كرده، و او را از زندگى خسته نموده هيچ كارى از دست عقل تنها و علم بر نمى آيد و هيچ رشته علمى قدرت كنترل كردن اين گونه انسانها را ندارد و در آينده هم نخواهد داشت.

آن حقيقتى كه صددرصد قدرت دارد اين افسار گسيختگان را كه حيات انسانى را تقربياً در سطح كره زمين تغيير به حيات حيوانى و سبعى و شيطانى و بدتر از اينها دادهاند مقيد كند و كنترل نمايد و از آنان انسانى عاقبت نگر، دورانديش، باوقار، با ادب، با تربيت، حكيم، عادل، دلسوز، خيرخواه، مهربان، متخلق به اخلاق، آراسته به عمل صالح، لحاظكننده پاداش و ثواب در آينده در برابر خوبى ها، و كيفر و عقاب در قيامت نسبت به بديها هدايت و ولالتى است كه از جانب خدا به سوى او آمده:

 

فاما يأتينك منى هدى‏

قيد منّى‏ در آيه شريفه كه به معناى هدايت از جانب من است بسيار بسيار قابل توجه است و فرياد ميزند كه هدايت اصلاح گر و كنترلكننده منحصراً بايد از جانب او باشد كه هر هدايتى به هر صورت كه باشد اگر از جانب او طلوع نكند و از افق حكمت و علم و عدل او تجلى ننمايد ضلالت است.

اين هدايت هرگز از وجود فيلسوفان شرق و غرب، و حكيمان تاريخ، و انديشمندان كشورها، و اساتيد دانشگاه، و سقراطها و افلاطونها و دياجانوسها و دكارت ها، و كخها و كارل ها، و افلاطونيان جديد و فلوطن ها، و پاستورها و پاپنها به جانب انسان نيامد زيرا خود آنان هم با همه موقعيت عقلى و علمى شان نيازمند به هدايت از جانب خدا بودند و هستند.

در هر صورت كليد حل مشكلات مادى و معنوى انسان، و مايه پاكسازى حيات او از مفاسد و فحشا و منكرات و ستم گريها و درندگيها و شيطنت ها، و راه علاج بيمارى هاى فكرى و روانى فقط و فقط در گرو هدايتى است كه از جانب جهان آفرين و انسان آفرين آمده و آمدن اين هدايت از جانب او مايه در لطف و رحمت و مهرورزى و عشق او به انسان دارد، و اين انسان است كه بايد قدر اين نعمت بى نظير و كرامت بى بديل و لطف بى نهايت و رحمت ويژه را كه از طرف حق به او داده شده بداند، و بر سر اين سفره عقل و روح و جان و قلب و اعضاء و جوارحش را تغذيه كند و هم چون پيامبران و امامان و اولياى خاص حق به اندازه استعدادش با كمك گرفتن از هدايت الهى زندگى كند و گنج سعادت دنيا و آخرت را نصيب خود نمايد.

بيجا نيست كه بگوئيم همه كشمكشها و اختلافات و نزاعها و كينهها و دشمنيها و بداخلاقيها كه ريشه در حرص و حصد و كبر و غرور و خلأ درون دارد از عوارض زندگى مادى در روى زمين است، و هيچ داروئى جز هدايت الهى درمانكننده اين امور خطرناك و هلاككننده و بر باد دهنده دنيا و آخرت نيست.

انسانى كه براى او ثابت و يقينى است كه به همه مواد مادى و ابزار برپاكننده زندگى نيازمند است، هر لحظه به تنفس هوا و نور خورشيد، و ابر و باران، و گردش وضعى و انتقالى زمين، به حيوانات خشكى و دريا، به پرندگان، به نباتات، به مرغزارها، به زراعت، به محصولات زمينى، باغى، و انواع نباتات محتاج است و همه اين نعمتها كه نقش اساسى در زندگى او دارند آفريده خداست، بايد با تعقل و انديشه و پرسش از بيداران به اين يقين هم برسد كه براى استفاده صحيح از مواهب حق و نعمت هاى الهى، به صورتى كه به حق مسلم خود برسد، و از پايمال كردن حق مسلم ديگران مصون بماند، و بروجودش هزينه كار مثبت از قبيل عبادت رب به عنوان شكر نعمت و ساختن دنيائى پاك و آخرتى آباد و مصرف انجام همه خوبيها و خدمت به خلق شود نياز مبرم و احتياج فوق العاده اى به هدايت خدا دارد، تا در پرتو آن همه لحظات عمرش و همه نعمتها حتى يك دانه گندم و يك دانه برنج و يك پر كاه را درست و صحيح مصرف كند.

علاوه بر همه اينها با بودن دشمن خطرناك و منبعى آلوده، و سركشى متجاوز، و طاغوتى زورگو چون شيطان و حزبش كه سوگند مؤكد ياد كرده در كمين انسان بنشيند و با وسوسه و خناس گرى خود، او را از مقام انسانيت بلغزاند، و از نظر رحمت حق بيندازد، و فضاى زندگى را پر از فتنه و آشوب كند، و هر فساد و منكرى را رواج دهد و تا قيامت هم براى جناياتش مهلت گرفته ضرورت و وجوب هدايت از طرف خدا كه قوى ترين اسلحه براى جنگيدن با اين دشمن و درهم شكستن فرهنگ خائنانه او و دفع و رفع شرش ميباشد احساس ميشود.

 منابع مقاله:

کتاب   : تفسير حكيم جلد دو

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 18 مرداد 1393
توصیه های ایت الله قاضی به شاگردانشانش

توصیه های ایت الله قاضی به شاگردانشانش

آیت الله قاضی

 

برخی از سفارشات آیت الله قاضی ره: اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!

 

به نام خدا

مطالب زیر گزیده ای از توصیه ها و وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) استاد اخلاق حضرت علامه طباطبایی و حضرت آیت الله بهجت  است که به شاگردان و اطرافیان خود فرموده اند و ما آن ها را به اختصار ذکر می نماییم.

باشد که کلامش چون صاعقه ای بر قلبمان بدرخشد و راهنمایمان در تاریکی ها باشد.

 

نماز

 

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [ نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است ].

 

مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند. »

 

مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند.

 مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: « به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند. »بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

 

اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

 

دعا در قنوت نماز

 

آقای قاضی به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند: « اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی. »

 

قرآن

 

آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: « چند سفارش ایشان عبارت است از: اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان! »

 

آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله  طباطبایی می فرمودند: « دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً.

 

آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی...»

 

و نیز:« بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد. »

 

نماز شب

 

« اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب. »

علامه طباطبایی می فرمودند: « چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند.

چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! »

 

حاج سید هاشم حداد می فرمودند: « مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. »

 

توسل به ائمه أطهار(ع)

 

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند: « .... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا. »

 

توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)

 

محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.

 

دعا برای فرج امام زمان(ع)

 

از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.

 

دل هیچ کس را نرنجانید!

 

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچکس را نرنجانید!

 

تا توانی دلی بدست آور                 دل شکستن هنر نمی باشد
 

رفع ناراحتی های روحی

 

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: « لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست.

 

 از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. »

 

حق الناس

 

آیت الله نجابت نقل می کند: وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند: « هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی.

 

 خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم.

 اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند: « هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.

 

آقای قاضی فرمودند : هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»

 

رفع گرفتاری

 

علامه لاهیجانی انصاری روزی از ایشان پرسیدند که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و بن بست کارها به چه ذکری مشغول شویم تا گشایش یابد؟

در جواب فرمودند: « پس از 5 بار صلوات و قرائت آیة الکرسی در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو:

 

« اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من تشاء : بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکمت قرار بده که در آن هر کس را که بخواهی قرار می دهی تا گشایش یابد. »

 

حضور قلب

 

حجت الاسلام آقای دکتر مرتضی تهرانی می فرمایند: « آیت الله قاضی در پاسخ شخصی که از ایشان تقاضای سفارش کرد، فرمودند:

 

قلم و کاغذ از جیبت درآور و بنویس:

 

سررشته دولت ای برادر به کف آر               وین عمر گرانمایه به خسران مسپار

 یعنی همه جا با همه کس در همه جا            می دار نهفته چشم دل جانب یار »

 

برآورده شدن حاجت

 

« مرحوم قاضی قرائت دعای زیر( دعای سریع الاجابه، مفاتیح الجنان ) را به مدت چهل شب، هر شب یک تا صد بار برای برآورده شدن حاجت سالکان درگاه الهی مفید می دانستند:

 

إلهی کیف أدعوک و أنا أنا و کیف أقطع رجایی منک و أنت أنت؟ إلهی أذا لم أسئلک فتعطین فمن ذاالذی أدعوه فیعطینی؟ ألهی إذا لم أدعک فستجیب لی، فمن ذاالذی أدعوه فیستجیب لی؟

 إلهی إذا لم أتضرع إلیک فترحمنی فمن ذا الذی أتضرع إلیه فیرحمنی؟ إلهی فکما فلقت البحر لموسی و نجیته أسئلک أن تصلی علی محمد و آل محمد و إن تنجینی مما أنا فیه و تفرج عنی فرجا عاجلا غیر أجل بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین. »

 

تقویت حافظه

 

آن مرحوم برای تقویت حافظه، خواندن آیت الکرسی و معوذتین ( دو سوره مبارکه ناس و فلق ) را سفارش می فرمودند.

 

عمل به دانسته ها

 

برو آنچه از نیکی که می دانی درست عمل کن؛ در نهایت دقت و سعی، بدان که تو عارف خواهی بود.

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 16 مرداد 1393
ذکری برای زنده شدن دل


ذکری برای زنده شدن دل

 ذکر


در متون دینی ما باب وسیعی درباره آثار اعمال گشوده شده که شناخت آن‌ها میزان مناسبی برای سنجش ‏اعمال و انگیزه خوبی برای عمل خواهد بود گاهی برخی افراد مدتی را در سیر عبادت و عمل به احکام شریعت ‏سپری کرده‌اند ولی درون و باطن آن‌ها متأثر از آن اعمال نبوده است؛ حال آن‌که میزان سعادت و شقاوت درون ‏انسان است. به راستی چه کنیم که اعمال ما هر چه اندک باشد؛ بالاترین اثربخشی را داشته باشد؟


تمام برداشت‌ها، توجیه‌ها و تفسیرهایی که الآن در قضایای معنوی هست، نگرش کسی است که از بیرون به قضایا نگاه می‌کند. ‏انسان زمانی به آثار عملی و نتایج دقیق معنوی می‌رسد که بر اثر عمل صالح، حیات نصیبش بشود. بدون حیات طیبه، انسان ‏چیزی درک نمی‌کند. ممکن است صفات خوبی داشته باشد، ولی این صفات خوب گاهی در بین کفّار هم هست.

قرآن می‌فرماید: «من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مۆمن فلنحیینّه حیوه طیبه». بعد از عمل صالح و ‏ایمان و حیات قلب عالم برای ما فرق خواهد کرد.

یک نمونه‌ و مصداق  از مصادیق عمل صالح که حیات‌آور است اقامه نماز می‌باشد. همه ‏ما نماز می‌خوانیم، رسول خدا و اهل‌بیت علیهم السلام و اولیای الهی هم نماز می‌خواندند، ولی نماز آنها چگونه بوده؟ معراج بوده، «قربانُ کلِّ ‏تقی» بوده، «تنهی عن الفحشاء و المنکر» بوده است. نماز روحشان را سبک می‌کرد و پرواز می‌داد.

 عمل صالح، حیات طیبه می‌آورد. همه مشکل ما این است که درصدد تحصیل حیات طیبه نیستیم. به دنبال عمل صالح هستیم و آن را ‏انجام می‌دهیم. اما عمل صالح شرایط دارد که وقتی شرایطش جمع شد، آن وقت حیات طیبه نصیب می‌شود. بعد از حیات طیبه، ‏دیگر نماز فراتر از خواندن می‌شود و می‌توان آن را «اقامه» کرد. همه ارزش معنوی بشری، پس از این حیات طیبه است. اگر ‏عملی مثل نماز بخواهد به برزخ (حقیقت عالم) منتقل بشود، اگر حیات قلب پشتوانه‌اش نباشد، فقط لفظی است که از حنجره ‏بیرون آمده. از طرفی در تجسّم عمل تردید نیست. اگر چشم انسان باز بشود، چه بسا تبدیل شدن هر عملی را بفهمد.

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به مرحوم آیت الله میرجهانی سفارش کرده بودند که اگر کسی خواست این ذکر را بگوید، آن ‏را 360 بار، با توجه، بین نماز شفع و وتر بگوید که برکات زیادی نصیبش می‌شود و آن ساعت حیات است. این اسم شریف، همان ‏اسمی است که آصف برای جابه‌جا کردن تخت بلقیس از آن استفاده کرد

 

تعبیر من این است ‏که بین ما و عالم غیب کانال هوشمندی قرار دارد که می‌داند چگونه عمل را تبدیل کند. گاهی شخص حمد و سوره‌ای برای ‏اموات می‌خواند، اما میت با میت، خواننده با خواننده، عمل با عمل، فرق دارد. یکی از علما در خواب، مرحوم بیدآبادی را دیده بود ‏که از مقبره‌شان بیرون آمده‌اند و متحیرند. پرسیده بود اینجا چه می‌کنید؟ مرحوم بیدآبادی فرموده بود: که آقا امام زمان علیه السلام آمدند ‏از اینجا رد شوند، حمد و سوره‌ای برای اموات تخت فولاد خواندند، آمده‌ام تا بهره‌ام را بگیرم. یک وقت، حمد و سوره‌ای را آقا امام ‏زمان علیه السلام می‌خوانند و نصیب وافری به آقا محمد بیدآبادی که خودش عارف بزرگی بوده هم می‌رسد چرا که این بستگی به حیات ‏قلب دارد. تا قلب انسان حیات پیدا نکند، چیز ارزشمندی تحویل عالم غیب داده نمی‌شود. البته این سخنان نباید دل‌سردی و زدگی ‏بیاورد، این راهی است که باید رفت و باید روشن شد. ‏

به هر حال، کیفیت عمل، مربوط است به درصد برخورداری مۆمن از حیات طیبه. هر چه بهره انسان از این حیات بیشتر باشد، ‏درصد توجهاتش بیشتر خواهد بود. چیزی که به این تبدیل روح می‌دهد، توجه است. اینکه فرموده است: «الدّعا مخّ العباده»، ‏توجه هم، اصل دعا و عبادت است؛ چون برای تبدیل و انتقال به عالم غیب، مهم توجه است و آن شرایط اولیه‌ای دارد. حیات، توجه ‏می‌آورد. کسی که قلبش حیات پیدا کرده، می‌تواند به گونه‌ای دیگر عبادت کند، ذکر بگوید و عمل بدون آن، چیزی را عاید انسان ‏نمی‌کند.

سیر و سلوک

 

گاهی یک نفر، یک خرما را در راه خدا می‌دهد، در عالم غیب هزاران هزار ‏نخلستان به او می‌دهند. چرا که عالم غیب هم خیلی وسعت دارد و رخ‌دادن این کارها در عالم غیب، خیلی آسان است. در روایتی آمده ‏است که زنی از حضرت صدّیقه طاهره علیها السلام سۆالی پرسید و حضرت جواب دادند. سۆال‌های دیگری پرسید و پاسخ آن را گرفت؛ تا ‏اینکه گفت دیگر خجالت می‌کشم بپرسم. حضرت فرمودند: باز هم بپرس؛ چون برای هر یک سۆالی که جواب می‌گویم، بیشتر از ‏جواهراتی که فاصله میان زمین  و آسمان را پرکنند، به من اجر و پاداش عنایت می‌کنند. چنین جزایی برای پاسخ به یک سۆال ‏نیم دقیقه‌ای، به خاطر اخلاص و پشتوانه عمل است. گاهی صدقه دادن یک دانه خرما تبدیل به یک نخلستان می‌شود چون ‏پشتوانه دارد. و گاهی عبادت فراوان، چون بدون پشتوانه است به اندازه یک خرمای خشک است؛ خلاصه این تبدیل، ‏اخلاص و حیات قلب و شرایط دیگری را می‌طلبد. ‏

اما در این بین، کانال هوشمندی هست که با عامل و عمل ربط دارد. به مجرد صدور عمل، این کانال هوشمند می‌داند که اگر این ‏برای اموات بود، چگونه آن را بر حسب نیاز میت، به برزخ او برساند.‏

‏پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر ذکر لا إله إلّا الله نخلی در بهشت می‌شود. شخصی پرسید: پس ما نخلستان‌ها داریم؟ حضرت ‏فرمودند: اگر آن را آتش نزنید. این نابودی اعمال هم قاعده‌مند است. ممکن است انسان اعمالی را انجام دهد و در بهشت و عالم ‏غیب و در برزخ، چیزهایی را درست کند، ولی انسان مأمون از استدراج نیست و به همین جهت، شاید کارهایش به هم بریزد. مۆمن ‏باید صدق را همراه خودش ببرد و بداند تا دم مرگ از کید نفس ایمن نیست.

رسیدن به حیات، سحرخیزی و توجه ‏می‌خواهد، بیداری و نماز و ذکر می‌خواهد. ‏ممکن است کسی بگوید ذکر یونسیه را شش ماه ‌گفتم، ولی به حیات قلب نرسیدم. اما باید توجه داشت که شروع و ادامه این ‏اذکار، شرایط خاص می‌خواهد تا به نتیجه برسد. و این طور نیست که زود به نتیجه برسد

 

به هر حال، بدون حیات، قلب انسان کور است. اگر می‌بینید که بعد از چهل سال مطالعه و درس خواندن، شخص حتی در اعتقادات ‏خودش تزلزل دارد و در اجتماع هم در اعتقادات مردم مشکلی ایجاد می‌کند، به این علت است که درسش را ‌خوانده و حتی به ‏واجباتش هم چه بسا ملتزم بوده، ولی به حیات و حقیقت نرسیده. روح ایمان لازم است، باید پشتوانه‌ای از حیات داشت. باید انسان ‏به سمت خودشناسی حرکت کند. باید دید که چگونه قلبمان حیات پیدا می‌کند و این حیات ثابت می‌شود و ارتقا می‌یابد. محور ‏همه ارزش‌ها، حیات قلب است. ذکری که با پشتوانه حیات قلب است، مانند غذای جبرائیل است و آن‌گاه هر ذکر، اثر می‌کند.‏

حیات، مراتب دارد و آثارش روی توجهات پیدا می‌شود. یعنی هر چه مرتبه حیات قلب بیشتر باشد توجه انسان در نماز و غیر نماز ‏بیشتر است.

ایمان

 

رسیدن به حیات، سحرخیزی و توجه ‏می‌خواهد، بیداری و نماز و ذکر می‌خواهد. ‏ممکن است کسی بگوید ذکر یونسیه را شش ماه ‌گفتم، ولی به حیات قلب نرسیدم. اما باید توجه داشت که شروع و ادامه این ‏اذکار، شرایط خاص می‌خواهد تا به نتیجه برسد. و این طور نیست که زود به نتیجه برسد.

مرحوم ملا حسینقلی همدانی رحمه الله تازه ‏به نجف رفته بود و خیلی به این معانی علاقه داشت. با اینکه ایشان از شاگردان آسید علی شوشتری بود و سال‌ها در مسیر سلوک ‏قرار داشت، اما هنوز به نتیجه نرسیده بود. یک روز با حال متأثری در صحن آقا امیرالمۆمنین علیه السلام نشسته و در این فکر بود که چرا ‏فتح بابی نمی‌شود؟ خوب است که رها کنم و بروم، یا چه کنم؟ در این حال دید کبوتری آمد و در مقابل ایشان نشست و مشغول ‏نوک زدن به نان خشکی شد. نان نمی‌شکست. رفت، دوباره بازگشت و باز هم نوک زد و دید فایده ندارد. رفت و بار سوم آمد و ‏آن‌قدر نوک زد تا نان را خرد کرد و آن را خورد. ایشان می‌گوید: من این مطلب را پیامی از حضرت امیرعلیه السلام تلقی کردم که ‏می‌خواهد بفرماید سرانجام به نتیجه می‌رسی. انسان نباید با عبادات یک سال و دو سال، منتظر نتایج مهم باشد. ‏

یکی از عنایات و برکات خدا به اهل این مسیر و کسی که حیات طیبه پیدا کرده است شهود این مطلب است که دو رکعت نماز، ‏چه آثاری دارد. این کم رتبه‌ای نیست و قابل دستیابی است. در هر بابی انسان می‌تواند تأثیر عمل خود را بفهمد و شهود کند. بداند ‏که خواندن قرآن برای انسان چه آثاری دارد. اگر استقامت، به عمل صالح ضمیمه شود، حیات را ‏می‌آورد، ولی حیات بالاتری می‌خواهد تا بصیرت نصیب انسان بشود. اگر بصیرت آمد، نوع درک در مورد اهل‌بیت علیهم السلام و ولایت هم ‏فرق خواهد کرد. ‏

‏پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر ذکر لا إله إلّا الله نخلی در بهشت می‌شود. شخصی پرسید: پس ما نخلستان‌ها داریم؟ حضرت ‏فرمودند: اگر آن را آتش نزنید. این نابودی اعمال هم قاعده‌مند است. ممکن است انسان اعمالی را انجام دهد و در بهشت و عالم ‏غیب و در برزخ، چیزهایی را درست کند، ولی انسان مأمون از استدراج نیست و به همین جهت، شاید کارهایش به هم بریزد. مۆمن ‏باید صدق را همراه خودش ببرد و بداند تا دم مرگ از کید نفس ایمن نیست

 

حیات ‏قلب، شب‌زنده‌داری و نماز و ذکر و قرآن می‌خواهد تا حالتی برای انسان ایجاد کند که توجهاتش نافذ شود. آن وقت خواندن یک ‏‏«قل هو الله»، برکات زیادی نصیب او می‌کند.

یکی از راه‌های رسیدن به حیات قلب، تکرار اسماء الله است گاهی مرحوم آقای کشمیری در پاسخ به کسانی که درخواست ذکر ‏می‌کردند، بعضی اذکار را سفارش می‌فرمودند که مثلاً به تعداد مشخصی ذکر «یا حی، یا قیوم» را تکرار کنند! تکرار بسیار زیاد ‏این ذکر احیا کننده دل و جان ذاکر خواهد بود. جناب آقای کشمیری این ذکر را خیلی سفارش می‌کردند و می‌فرمودند که خوب ‏است در ترکیب نام‌های حق تعالی، از اسامی مرکبی استفاده شود که خود خدای متعال ترکیب کرده است. خداوند در آیاتی این دو ‏اسم را با هم به کار برده؛ مثلاً می‌فرماید: «الله لا اله الّا هو الحی القیوم». حی، حیات می‌آورد و قیوم، دوام حیات و قوام و ‏استحکام.‏

بعد از مدّتی اشتغال به این اذکار، هیچ لذتی با آن برابری نمی‌کند، منتها حد نصاب تکرار آنها بالاست و روح و جان انسان باید ‏برای این ذکر آماده شود، اما خوب است که آنها را زمزمه کنیم. در روایت است که هر گاه در جنگ برای رسول‌الله مشکلی پیش ‏می‌آمد حضرت رو به قبله 18 بار این ذکر را تکرار می‌کردند و بلافاصله مشکل برطرف می‌شد. ‏من اگر خود را به سنن حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت گرامی آن حضرت و اعمال صالح ملتزم نکنم زندگی رضایت‌بخشی ‏نخواهم داشت و خیری برای خود و دیگران نمی‌توانم داشته باشم.‏

چند ‏چیز انسان را به بصیرت می‌رساند و یکی از آنها گریه است.- مرحوم آقای کشمیری نقل می‌کردند که هر سۆالی از آقای ابهری ‏می‌کردم، ایشان همان جواب را می‌داد و سفارش به ذکر «حی قیوم» می‌کرد.‏

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به مرحوم آیت الله میرجهانی سفارش کرده بودند که اگر کسی خواست این ذکر را بگوید، آن ‏را 360 بار، با توجه، بین نماز شفع و وتر بگوید که برکات زیادی نصیبش می‌شود و آن ساعت حیات است. این اسم شریف، همان ‏اسمی است که آصف برای جابه‌جا کردن تخت بلقیس از آن استفاده کرد. ‏


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 16 مرداد 1393
برکت کدام روز هفته از روزهای دیگر بیشتر است ؟


برکت کدام روز هفته از روزهای دیگر بیشتر است ؟

 

روزی

 

درباره روزهای هفته از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که از خدا برای امتش چنین درخواستی کرد: خدایا! در صبحگاهان امت من در روز شنبه و پنج‌شنبه برکت قرار ده!

انجام کارها در روزهای ماه قمری

درباره تاثیر زمان در انجام دادن کارها شاید بتوان گفت که مبنایی علمی دارد و جایگاه بحث آن علم هیئت و نجوم است؛ ولی به اجمال می‌توان گفت که ممکن است اجزای زمان به لحاظ استعداد و ظرفیت برای انجام دادن و انجام ندادن کارها با یکدیگر تفاوت داشته باشند، چنان که خدای سبحان درباره نزول قرآن در شب قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ»( سوره دخان، آیه3)

درباره روز عاشورا که بنی‌امیه به گمان پیروزی بر اهل بیت(صلی الله علیه وآله) آن را روز مبارکی می‌شمردند، در روایات از تبرک به آن روز نهی شده و حتی از ذخیره‌سازی آذوقه سال و مانند آن در آن روز منع شده است، بلکه فرموده‌اند کسب و کار را در آن روز تعطیل کرده، از برنامه‌ بنی‌امیه فاصله بگیرند.( الدروع الوقیه، ص83 -165 به اختصار) 

در روایات اسلامی به توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار از راه صدقه و مانند آن در برخی زمان‌ها ترغیب شده است. از این گونه احادیث برمی‌آید که اگر زمان تاثیری در کارها داشته باشد، این تاثیر اعدادی و زمینه‌ساز است نه لزومی و ایجابی؛ یعنی تاثیر اصلی فقط به فرمان خداست و هرگز نباید برای آن‌ها تاثیر مستقلی پنداشت و خود را از لطف خدا بی‌نیاز دانست؛ همچنین نباید حوادثی را که غالبا کیفر کارهای نادرست انسان‌اند، با تاثیر ایام پیوند داد و خود را تبرئه کرد.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس روز سه‌شنبه هفدهم یا نوزدهم یا بیست و یکم ماه حجامت کند او را از دردهای سال شفا بخشد

 

 

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که در روزهای یکم، دوم، ششم، هفتم، نهم، چهاردهم، هجدهم، نوزدهم، بیستم،‌بیست و دوم، بیست و سوم، بیست و هفتم، بیست و هشتم و بیست و نهم هر ماه قمری، آغاز هر کاری مبارک است.( الکافی، ج4، ص283)

 

 

پیشگیری از خطر با صدقه

در برخی روایات آمده است که برخی روزهای هر ماه شایستگی برخی کارها یا همه کارها را ندارند، از این رو در صورت نیاز به کاری در آن روزها، با پرداخت صدقه و دعای مأثور می‌توان به آن پرداخت.

حماد بن عثمان می‌گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا سفر در برخی از ایام مانند چهارشنبه و امثال آن کراهت دارد؟ آن حضرت فرمود: هر وقت مناسب دیدی سفرت را با صدقه و خواندن آیة‌الکرسی آغاز کن (و هر جا خواستی برو)( همان، ص284) همان گرامی در روایت دیگر فرمود: صدقه بده و هر روزی که خواستی به سفر برو.( الفقیه، ج2، ص269)


 

این ابی‌عمیر می‌‌گوید: من در گذشته ستاره‌شناس بودم و طالع را می‌شناختم از این رو گاهی تحت تاثیر قرار می‌گرفتم. نزد ابوالحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) شکوه کردم. امام(علیه السلام) فرمود: هر گاه (برای اقدام به کاری) احساس بدی داشتی به نخستین تهیدستی که برخوردی صدقه بده و سپس اقدام کن؛ خدای بزرگ بی‌تردید خطر را از تو دفع می‌کند.( همان)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس صبح هنگام صدقه‌ای بدهد، خدای عزیز خطر آن روز را از وی برطرف می‌سازد. ( کتاب الخصال، ص394)

 

صدقه

 

شرافت برخی روزها

برخی از روزهای ماه‌های قمری به سبب تقارن با یکی از اعیاد فرخنده دینی، شرافت خاصی دارند که در این روزها نیکی، صدقه دادن و شاد کردن مومنان سفارش شده است؛ مانند پانزدهم ماه رمضان که افزودن بر شرافت و برکت خاص این ماه مبارک از برکت ولادت دو امام همام، حسن بن علی(علیه السلام)  و محمد بن علی جوادالائمه(صلی الله علیه وآله) نیز بهره‌مند است؛ همچنین روزهای سوم و پنجم نیمه شعبان که مقارن با میلاد نورانی حضرت سیدالشهداء امام حسین(علیه السلام)، حضرت امام زین‌العابدین(علیه السلام) و میلاد منجی عالم بشریت حضرت بقیة الله (عج) است؛ همچنین هفدهم ربیع‌الاول روز ولادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و بیستم جمادی‌الاخرة‌ روز میلاد سیده زنان عالم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و ... است.

قابل ذکر است بر مبنای روایاتی که درباره صدقه و آثار آن آمده است، استعداد نحس و ناخوش‌آیندی که درباره روز چهارشنبه ذکر شده با صدقه، دفع می‌شود

 

ایام هفته

شنبه: در روایتی از امام رضا(علیه السلام) از پدرانش درباره شنبه تا پنجشنبه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که از خدا برای امتش چنین درخواستی کرد: «الهم بارک لأمتی فی بکورها یوم سبتها و خمیسها؛ خدایا! در صبحگاهان امت من در روز شنبه و پنج‌شنبه برکت قرار ده».( همان)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: مسافر، روز شنبه سفر کند، زیرا اگر سنگی در راه از کوه جدا شود خداوند آن را به مکانش بازگرداند.( همان، ص394)

یکشنبه: یکشنبه با درختکاری و ساخت و ساز تناسب دارد، امام علی(علیه السلام) فرمود: روز یکشنبه روز درختکاری و بناسازی است.( همان، ص384)

دوشنبه: حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: حجامت در پایان روز دوشنبه درد را از بدن به خوبی بیرون می‌کشد.( همان، ص386)

 


 

 

امیرمومنان(علیه السلام)‌نیز فرمود: دوشنبه روز سفر و جست‌وجوی معاش است.( وسائل الشیعه، ج17، ص115)

سه‌شنبه: امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس نیازها بر وی فشار آورده‌اند پس آنها را در روز سه‌شنبه پی‌جویی کند، زیرا آن روزی است که خدا آهن را برای داود نرم کرده است. (کتاب الخصال، ص387)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس روز سه‌شنبه هفدهم یا نوزدهم یا بیست و یکم ماه حجامت کند او را از دردهای سال شفا بخشد.( همان)

چهارشنبه: امام رضا(علیه السلام) به روایت از پدرانش فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرموده است: آخرین چهارشنبه هر ماه همواره روز نامبارکی است.( همان) در روایت دیگر از حجامت در روز چهارشنبه نهی شده است.

امام صادق(علیه السلام) از پدرانش از امیر مومنان علی(علیه السلام) روایت کرده است که روز چهارشنبه از حجامت و نوره کشیدن بپرهیزید، زیرا چهارشنبه همواره (استعداد) نحس و ناخوشایندی دارد...؛( همان) ولی حجامت در پایان روز چهارشنبه زیانی ندارد؛ حذیفة بن منصور می‌‌گوید: روز چهارشنبه بعد از عصر، امام صادق(علیه السلام) را دیدم که حجامت می‌کرد.( همان)

قابل ذکر است بر مبنای روایاتی که درباره صدقه و آثار آن آمده است، استعداد نحس و ناخوش‌آیندی که درباره روز چهارشنبه ذکر شده با صدقه، دفع می‌شود.

پنج‌شنبه: امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس روز پنجشنبه ناخن‌هایش را بگیرد و یکی را برای روز جمعه وا گذارد خدا تنگدستی را از وی دور می‌کند. (همان)

کراهت کار و سفر پیش از نماز جمعه: از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که می‌فرماید: سفر و کار برای تأمین نیازها در روز جمعه کراهت دارد و کراهتش به دلیل نماز جمعه است ولی بعد از نماز جایز است

 

جمعه‌: ابوکهمس گوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: دعایی به من بیاموز تا با آن روزی بخواهم. فرمود: سبیل و ناخن‌های خود را کوتاه کن و این کارت در روز جمعه باشد.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس ناخن‌ها و سبیل خود را در هر جمعه کوتاه کند سپس بگوید «بسم‌الله و بالله و علی سنة محمد و آل محمد» به هر تراشه ناخن و تار مو پاداش آزاد کردن یک برده از نسل اسماعیل(علیه السلام) به او عطا می‌شود.

امام صادق(علیه السلام) از پدرش از رسول خدا روایت فرمود: هر کس ناخن‌هایش را روز جمعه کوتاه کند خدا بیماری را از انگشتانش بیرون می‌کند و دارو را در آن وارد می‌نماید ... .

پاداش مضاعف در روز جمعه: هاشم بن حکم از امام صادق(علیه السلام) درباره مردی پرسید که قصد دارد کار خیری مانند صدقه یا صوم (روزه) و این‌گونه امور انجام دهد؟ آن حضرت فرمود: خوب است آن عمل را در روز جمعه انجام دهد، زیرا پاداش عمل در روز جمعه چند برابر است.

کراهت کار و سفر پیش از نماز جمعه: از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که می‌فرماید: سفر و کار برای تأمین نیازها در روز جمعه کراهت دارد و کراهتش به دلیل نماز جمعه است ولی بعد از نماز جایز است.

نکوهش ترک دین‌شناسی در جمعه: حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: افّ بر مرد مسلمانی که در طول هفته، روز جمعه را برای امور دینی خود آزاد نمی‌گذارد تا احکام دین خود را بپرسد.

 

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 16 مرداد 1393
ثمرات دستيابي به حالت توبه

ثمرات دستيابي به حالت توبه

 

1 جذب محبّت و توجّه الهي    

توبه، آثار و برکات ارزشمند و فراواني دارد. کسي که موفّق مي‌شود به حالت نوراني توبه دست يابد، ثمرات بي‌نظيري در زندگي و نيز در سلوک معنوي خويش مشاهده مي‌کند که بدون توبه امکان تحقّق آن وجود ندارد.

در فصول گذشته تحت عناوين ديگري، به برخي از آثار توبه اشاره گرديد؛ ولي با توجّه به اهميّت مطلب، گريزي از تکرار برخي از برکات ارزشمند توبه نيست. ذيلاً به شرح برخي از آن آثار پرداخته مي‌شود.

 

1) جذب محبّت و توجّه الهي

پروردگار عالم به کسي‌ که توبة واقعي کند يا تصميم آن‌ را داشته باشد، سلام مي‌کند و رحمت خويش را شامل حال وي مي‌نمايد:

«وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيم» [1]

و چون كسانى كه به آيات ما ايمان مى‏آورند نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته، كه هر كس از شما به نادانى عمل بدى كند آن‌گاه بعد از آن توبه كند و به اصلاح (كار خود) پردازد، بى‏ترديد خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.

خداوند‌ متعال بنده‌اي‌ که به‌سوي او باز گردد و پشيمان و سرافکنده باشد را دوست‌ ‌دارد و او را مطهّر مي‌داند؛ يعني‌ بهترينِ‌ درجات‌ را به‌ چنين بنده‌اي عطا مي‌فرمايد:

«ان‌ِّ اللهَ‌ يُحب‌ُّ التِّوّابين‌َ وَ يُحب‌ُّ الْمُتَطَهِّرين‌َ» [2]

خداوند توبه‌ كاران‌ و پاكيزگان‌ را دوست‌ مي‌دارد.



نکتة ظريفي‌که در اين آيه نهفته، اين‌ است که خداي‌ سبحان، توبه‌کننده را پاک و پاکيزه مي‌کند و آن‌گاه به او محبّت مي‌ورزد و در واقع مي‌توان گفت: کسي‌که توبه کند، محبوب خداوند تعالي مي‌شود که اين، مقام بسيار والايي است:  

«إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه/2 بخشش گناهان    

گناهان انسان هرچقدر هم که بزرگ و فراوان باشد، با توبة واقعي بخشيده مي‌شود. مغفرت و رحمت الهي و آمرزش همة گناهان، در قرآن کريم به روشني بيان شده و مورد تأکيد قرار گرفته است :

«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ» [1]

بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏روى روا داشته‏ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همة گناهان را مى‏آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.

سيري در سيرة اهل بيت«عليهم السلام» و نگرشي به‌شيوة برخورد آن بزرگواران با گناه‌کارانِ نادم و پشيمان، به روشني حاکي از بخشش و آمرزش گناهان انسان، پس از توبه است. روايات و حکايات فراواني شاهد اين ادّعا است:

به عنوان مثال، شخصي به نزد پيامبر اکرم«صل الله عليه و آله و سلم» آمد و گفت: زني فرزند خود را کشته است، آيا راهي براي توبة او وجود دارد؟ پيامبر فرمودند: قسم به کسي که جان محمّد در دست او است، خداوند توبة او را قبول مي‌کند و او را عفو مي‌فرمايد. سپس افزودند:

«إِنَّ بَابَ التَّوْبَةِ مَفْتُوحٌ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ إِنَّ التَّائِبَ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه»[2]

باب توبه از بين مشرق تا مغرب گشاده است و کسي که از گناه توبه کند، مانند کسي است که گناهي ندارد.

امام صادق«عليه السلام» نيز در روايتي ‌فرمودند:

«إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي الدُّنيَا وَ الْآخِرَة»

زمانى كه بنده‏اى «توبه نصوح» كند، خداوند او را دوست داشته و عيبش را در دنيا و آخرت‏ مى‏پوشاند.

راوي مي‌گويد: به آن حضرت عرض کردم چگونه خداوند عيوب بنده را مى‏پوشاند؟ فرمودند:

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه/3 رفع گرفتاري‌هاي دنيوي    

در بسياري از موارد، گرفتاري‌هاي دنيوي و مصائبي که براي انسان پديد مي‌آيد و گره‌هاي کوري که در زندگي ايجاد مي‌شود و هيچ کس قادر به باز کردن آن گره‌ها نيست، ناشي از گناهاني است که خود انسان و يا اطرافيان و نزديکان مرتکب شده‌اند.

توبه، قادر است گرفتاري و سختي زندگي را برطرف سازد و يک زندگي راحت و آسوده، جانشين زندگي مصيبت‌بار قبلي کند.

وقوع بلاياي طبيعي نظير سيل، زلزله و خشک‌سالي، علاوه بر عوامل طبيعي، از گناهان مردم نيز نشأت مي‌گيرد:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[1]

تباهى در خشكى و دريا به سبب كرده‏هاى مردمان پديدار شد تا [خداوند جزاى‏] برخى از آنچه كرده‏اند به آنها بچشاند، باشد كه باز گردند.

توبه و بازگشت به سوي خداوند تعالي، از وقوع بلاهاي طبيعي و حوادث غير مترقّبه جلوگيري مي‌کند يا دست کم از اثرات سوء آن مي‌کاهد.

عدم بارش باران رحمت الهي، بلاي بزرگي است که خطرات و خسارات فراواني به جامعة انساني و نيز به ساير جانداران و ديگر بخش‌هاي‌ طبيعت، تحميل‌ مي‌کند، ولي توبه از عواملي است که موجب نزول باران رحمت مي‌گردد. قرآن‌کريم به‌صراحت بيان مي‌دارد‌ که اگر مردم توبه کنند، خداوند ‌متعال، باران فراواني‌ بر سر آنان نازل مي‌فرمايد:

«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراًْ» [2]

از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس، به سوى او بازگرديد، تا ابر و باران را بر شما ريزان فرستد.

بيماري‌هاي ناعلاج، مرگ‌هاي ناگهاني و گرفتاري‌هايي از اين قبيل، در اثر گناه و معصيت پديد مي‌آيند و با توبه و انابه، رفع خواهند شد.

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه/4 رفع عذاب الهي    

اثر مهمّ ديگري که توبه دارد، آن است که عذاب الهي را رفع مي‌کند. قرآن شريف، دو عامل را مانع و رافع نزول عذاب مي‌داند:يکي «وجود مبارک حضرت خاتم الانبياء«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در بين مردم» و ديگري «توبه»؛

«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[1]

و خدا بر آن نيست كه آنان را عذاب كند در حالى كه تو در ميان ايشانى، و خدا عذاب‏كننده آنان نيست در حالى كه آمرزش مى‏خواهند.

اين نوشتار، گنجايش تبيين برکات وجودي پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» را ندارد و پرداختن به اين موضوع مهم، کتاب مستقلي مي‌طلبد؛[2] امّا همين مقدار بايد دانست که خداوند متعال، به احترام وجود آن نبيّ گرامي«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» و به سبب آن‌که آن حضرت را رحمت جهانيان قرار داده است، مادامي که در قيد حيات بودند، عذاب خويش را از امّت ايشان دور ساخت. اميرمؤمنان و مولاي متقيّان علي«عليه السلام» فرمودند:

«كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ»[3]

و چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود؛ يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگري را دريابيد و بدان چنگ زنيد: امّا امانى كه برداشته شد رسول خدا«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه/5 محو تجسّم عمل    

از ديدگاه قرآن کريم و روايات اهل‌بيت«عليه السلام» هر عملي که انسان انجام مي‌دهد، سه گونه «تجسّم عمل» را براي وي در بر دارد. يک «تجسّم عمل» در دنيا و يک «تجسّم عمل» در آخرت و نوع سوّم آن، هم در دنيا و هم در آخرت وجود خواهد داشت.

نوع اوّل از تجسّم عمّل كه مربوط به اين دنياست، آن است كه تمام اعمال آدمي -خوب يا بد- در زندگي دنيايي او تأثير دارد. کارهاي نيک او موجب پيدايش حيات طيّبه يعني زندگي سالم و با ارزش مي‌شود و کارهاي بد و ناشايست هر شخصي، حيات همراه با خباثت، يعني زندگي ناسالم و بي‌ارزش برايش خواهد ساخت:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون» [1]

هر كس از مرد يا زن، عمل نيك انجام دهد در حالى كه ايمان داشته باشد، پس او را بى‏ترديد (در دنيا) به زندگى پاكيزه‏اى زنده خواهيم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عمل‏هاى بسيار خوبشان خواهيم داد.

در حقيقت، زندگي سالم يا ناسالمي که آدمي در قيامت با آن مواجه است، بروز و ظهور اعمال او و به بيان دقيق‌تر «تجسّم عمل» او در اين دنياست؛ چنان‌که قرآن کريم مي‌فرمايد:

«وَ لَو أَنَّ اَهْلَ الْقُري امَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ » [2]    

«اگر اهل شهرها ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم ولى (آنها حقّ را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم»

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه/6 استحقاق بهشت و نعيم الهي    

توبه، عذاب جهنّم را‌ از آدمي دور مي‌کند و او را مستحقّ بهشت و نعيم الهي مي‌گرداند. انساني که با کردار زشت خويش، جهنّم و عذاب آن را بر خويش واجب گردانيده است، با توب? واقعي مي‌تواند ورود به بهشت و بهره مندي از نعمت هاي آن را براي خود رقم بزند.

آيات چندي از قرآن شريف،[1] جايگاه آدمي را پس از توبه، بهشت مي‌داند و اوصاف ترغيب کننده‌اي نيز براي جايگاه چنين کساني برشمرده است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسي‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»[2]   

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به سوى خداوند توبه كنيد، توبه‏اى خالصانه، اميد است پروردگارتان گناهان شما را بزدايد و شما را به باغ‌هايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآورد.

بر اساس گواهي قرآن کريم، ترديدي وجود ندارد که توبه، انسان را به بهشت رهنمون مي‌شود. حتي اگر کسي گناهان بسيار بزرگي مرتکب شده باشد يا بسيار به خودش و ديگران ظلم نموده باشد، بايد يقين داشته باشد که در صورت توبة حقيقي، جايگاه ابدي او بهشت خواهد بود. زيرا ذات باري‌تعالي به توبه کننده، وعده داده است که پاداش او را بهشت قرار دهد و هرگز از وعدة خود تخلّف نخواهد کرد:

«وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلي‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُون، أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ»[3]

و آنان كه چون كار زشتى انجام دهند و يا بر خود ستم نمايند، خدا را به ياد آرند و براى گناهان خود آمرزش خواهند- و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه كرده‏اند در حالى كه مى‏دانند اصرار نمى‏ورزند، آنها پاداششان آمرزشى است از جانب پروردگارشان و بهشت‏هايى كه از زير آنها نهرها جارى است، جاودانه در آن باشند، و خوب پاداشى است پاداش اين عمل‏كنندگان.

در واقع مي‌توان گفت: بعد از آن‌که گناهان بخشيده شود و انسان، طاهر شود، استحقاق ورود به بهشت را پيدا مي‌کند. زيرا حق دارد که خداوند او را نجات دهد:

«كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ»

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه/7 تبديل سيّئات به حسنات    

شدّت مغفرت و رحمت پروردگار مهربان به بندگان خويش، تا حدّي است که علاوه بر بخشش گناهان و برخورداری از نعمت بهشت، اعمال زشت و معصيت‌هاي انسان، پس از توبه، به حسنات مبدّل مي‌گردد و به صورت اعمال صالح، براي او مجسّم مي‌شود:

«وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً، يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً، إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما»[1]

و آنان كه معبود ديگرى با خداوند نمى‏خوانند، و نفسى را كه خدا محترم و مصون داشته، جز به حق نمى‏كشند، و زنا نمى‏كنند، و كسى كه چنين كند به كيفرى  برخورد نمايد، عذاب او در روز قيامت دو برابر شود و در آن عذاب هميشه به خوارى بماند، مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل شايسته نمايند، پس آنهايند كه خداوند گناهانشان را تبديل به نيكى‏ها مى‏‌كند و همواره خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.

این آیۀ شریفه، محو تجسّم عمل در آخرت را نيز آشکار می‌سازد. یعنی به بندگان می‌فهماند که اگر به توبه و انابه روی آورند و به سوی خداوند متعال باز گردند، عذاب الهی و دیگر آثار اخرویِ گناهان، محو و نابود می‌شود و افزون بر این، آثار سوء گناهان به آثار نیک محسّنات تبدیل می‌شود.

 

لعان

برخي از علماء دين و نيز برخی از فلاسفه، قائل به «لعان» هستند؛ يعني بر اين باورند که تجسّم اعمال بد انسان نابود نمي‌شود، بلکه حق‌تعالي بين شخص گنه‌کار و اثر گناه و تجسّم اعمال او، فاصله مي‌اندازد.

بر اساس اين اعتقاد، گناه و آثار آن نابود و محو نمي‌شود، بلکه موجود است و هيچ‌گاه معدوم نخواهد شد و پروردگار متعال از روي تفضّل، گناه را مي‌آمرزد. يعني تجسّم اعمال و رفتار ناپسند آدمي، پس از توبه بايگاني مي‌شود و گناه‌کار از آن پس، آثار گناه خود را احساس نمي‌کند. در روز قيامت نيز با تجسّم اعمال بد، رسوا نمي‌شود و آن اعمال در پروندۀ او محاسبه نمي‌گردد. در واقع، طبق اين نظريه، پروندۀ اعمال بد و تجسّم آن اعمال، پس از توبه وجود دارد، ولي بايگاني مي‌شود و اثري ندارد.

استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني! مي‌فرمودند: امر توبه بالاتر از «لعان» است. و اگر کسي از گناهان گذشتۀ خود توبه کند، پروندۀ آن گناهان صرفاً مختومه و بايگاني نمي‌شود، بلکه نابود مي‌گردد.

آیۀ شریفۀ قرآن کریم نیز مؤیّد همین واقعیّت است؛ آنجا که مي‌فرمايد:

«...يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[2]

یعنی اعمال بد کسي که توبه کرده است، در اعمال نيکو و شايسته، بروز و ظهور مي‌يابد. به عبارت روشن‌تر، توبه، علاوه بر اينکه محو کننده و نابود کنندۀ آثار گناهان گذشته است، موجب گشايش يک پروندۀ درخشان و نوراني در زندگي آيندۀ آدمي است. پرونده‌اي که در صفحۀ اول آن، ثواب توبه، که بالاترين و برترين عبادات و فضائل است، ثبت شده و در دنیا و آخرت درخشندگي دارد.

بنابراین، توبه، با تبدیل سیئات به حسنات، «هویّت حیوانی» و زشت را که در اثر ارتکاب گناه برای آدمی پدید آمده است، به «هویّت انسانی» و نيکو تبدیل می‌کند و در واقع شخصیّت او را تغییر می‌دهد.

اگر اهل معرفت و کساني که مسير تقرّب به سوي پروردگار رحمان را مي‌پيمايند، پاداشي به جز گشايش صفحۀ نوراني در پروندۀ زندگي خود و تغییر هویّت و شخصیت درونی خویش، نمي‌يافتند، بس بود که قدم در راه سير و سلوک گذارند و از منزل اوّل که منزل «توجّه» است به منزل دوّم يعني منزل نوراني «توبه» برسند. به‌راستي منزل توبه، منزل درخشاني است و راه پر فراز و نشيب سالک را هموار مي‌سازد.

-

پی نوشت ها

1. فرقان / 70- 68

2. فرقان / 70

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه /8 برخورداری از نعمت‌های گوناگون دنيوي    

توبه، باعث می‌شود نعمت‌های الهی مثل باران نازل شود. حضرت هود «علیه السلام» هنگام هدایت قوم عاد، پس از دعوت آنان به پرستش خداوند یکتا، از توبه، به عنوان سببي براي نزول فراوان باران و ازدیاد قوای مالی و نیروی انسانی یاد می‌کند و می‌فرماید:

«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ»[1]

و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس، به سوى او بازگرديد، تا ابر و باران را بر شما ريزان فرستد و نيرويى بر نيروى (جانى و مالى) شما بيفزايد.

بنابر این آیۀ شریفه، جامعه‌ای که اهل توبه و اظهار پشیمانی به درگاه خداوند باشد، با فراوانی نعمت مواجه می‌شود. محصولات و تولیدات آن قوم یا جامعه مثمر ثمر می‌شود و بر ثروت و توانایی افراد می‌افزاید. همچنین فرزندانی توانمند و برخوردار از آینده‌ای روشن و نیکو در آن جامعه متولّد می‌شوند و اجتماع خود را از حیث نیروی بدنی و انسانی، قدرتمند و شکست ناپذیر می‌سازد.

قرآن کریم بر اینکه اولاد صالح و شايسته، در سایة توبه روزی انسان می‌گردد، تصریح می فرماید:

«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[2]

و سليمان را به داوود بخشيديم، نيكو بنده‏اى بود، حقّا كه بسيار رجوع‏كننده (به سوى ما) بود.

حضرت داوود نبی «علیه السلام» علاوه بر فرزند شایسته، از قدرت علمی و جسمی مناسبی نیز برخوردار بود. علاوه بر اینکه پیامبر خدا بود و شخصیّت دینی و معنوی مطلوبی داشت، شخصيّت، ابهّت اجتماعي، و محبّتی‌ که مردم نسبت به او داشتند، موجب تبعیّت آنان از وی شده بود. قرآن شریف این نعمت‌ها را نیز مرهون‌ توبه‌های آن حضرت می‌داند:

«اصْبِرْ عَلي‏ ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[3]

بر آنچه مى‏گويند صبر كن، و بنده ما داود را كه داراى قدرت و نيرو بود (قدرت علمى، جسمى و سلطنتى) به ياد آر، زيرا او بسيار بازگشت‏كننده بود.

امام صادق «علیه السلام» نيز در روایتی، توبه را باعث هدایت، روشنایی دل و شفای بیماری‌های روحی و روانی می‌دانند:

«وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ الرَّدَي وَ بَصِيرَةٌ مِنَ الْعَمَي وَ دَلِيلٌ إِلَي الْهُدَي وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ فِيمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ مَعَ التَّوْبَةِ»[4]

و در كتاب خداى تعالى نجات از هر پستى و بصيرت از هر كوردلى و شفا از هر بيمارى اخلاقى، وجود دارد، و شما آن را در آياتى جستجو كنيد كه به توبه و استغفار امرتان مى‏كند.

 

-

پي نوشت ها

.1 هود / 52

2. ص / 30

3. ص / 17

4. تفسيرالعياشي، ج 1، ص 198

 
ثمرات دستيابي به حالت توبه /9 استجابت دعا    

فايدۀ مهم و اساسي ديگري که توبه، به همراه دارد، تأثير برجسته در استجابت دعا است. پس از تحقّق توبه، به‌ سبب طهارت روحي‌ که نصيب تائب شده است، به خداي خويش نزديک مي‌گردد و مي‌تواند خود را در مجاورت خداوند رحمان، حس نمايد. خداوند هيچگاه از بندگان خود دور نمي‌شود و همواره از رگ گردن به آدميان نزديک‌تر است:

 

«َحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[1]

يار نزديک‌تر از من به من  است       اين است عجب‌که‌من از‌وي‌دورم

با کـه اين راز توان گـفت که او        در کـنــار مـن  و من مــهـجـورم

 

ولي اين گناهان و اعمال زشت آنهاست که بين آنان و خداوند فاصله مي‌اندازد و حجابي ايجاد مي‌کند که مانع استجابت دعا و بهره‌مندي از فيوضات ربّاني مي‌شود.

هنگامي که حضرت صالح پيامبر «علیه السلام» براي هدايت قوم ثمود فرستاده شد، پس از دعوت به يکتاپرستي، آنان را به توبه و استغفار تشويق نمود و فرمود:

 

«فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَريبٌ مُجيبٌ»[2]

پس، از او آمرزش بخواهيد، آن گاه به درگاه او توبه كنيد، كه پروردگارم نزديك و  اجابت‏كننده است.

 

در واقع هنر توبه در آن است که موانع مهم استجابت دعا را رفع مي‌کند ـ موانعي که انسان را از دريافت رحمت بي‌منتهاي پروردگار متعال محروم ساخته است ـ وگرنه خداوند متعال عهد فرموده است که دعاي بندگان را اجابت نمايد:

 

«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»[3]

 

بزرگ‌ترين و مهم‌ترين مانع استجابت دعا، گناه است. از اين‌رو قاطعانه مي‌توان گفت: پس از توبه، يعني هنگامي که انسان پاک و پاکيزه مي‌شود و گناهي در پروندة اعمال او باقي نمي‌ماند، دعاي او مستجاب است. معنا ندارد که گناه در زندگی آدمي نباشد و دعاي او مستجاب نشود. عدم استجابت دعا پس از توبه، هم مخالف حکمت الهي است و هم با صراحت قرآن کريم مبني بر اجابت قطعي دعا، منافات دارد.

در روايات آمده است که در زمان حضرت موسي «علیه السلام» خشکسالي شده بود. آن حضرت مردم را براي دعاي باران در بياباني جمع کرد. همه مشغول دعا، تضرّع و زاري شدند و از خداوند متعال طلب نزول باران کردند. خداوند سبحان به حضرت موسي «علیه السلام» وحي فرمود: من دعاي تو و همراهانت را مستجاب نمي‌کنم؛ زيرا يک سخن‌چين در بين شماست که مانع استجابت دعاي جمع مي‌شود. حضرت موسي «علیه السلام» گفت: پروردگارا، او را به ما معرّفي کن تا از خود برانيم. پروردگار مهربان که در هر حالي ستّارالعيوب است و بندگانش را دوست دارد و مانع رسوايي آنان مي‌شود، فرمود: وقتي من شما را از رذيلة سخن‌چيني نهى مي‌كنم، چگونه خود سخن‏چين شوم؟ حضرت موسي «علیه السلام» رو به جمعيّت کرده و فرمود: اي کسي که سخن‌چين هستي، تو مانع نزول رحمت حق‌تعالي شده‌اي! در اين هنگام همة حضّار و به خصوص آن سخن‌چين توبه کردند و در پي آن، باران رحمت الهي نازل شد. [4]

از اين حکايت به روشني مي‌توان نتيجه گرفت که نزول رحمت خداوند و جاري شدن باران فراوان، مرهون توبۀ همان سخن‌چين بوده است؛ زيرا حقيقتاً از گناه خويش پشيمان شده و توبه کرده و بعد از پاک شدن از آلودگي گناه سخن‌چيني، مانع اجابت دعا رفع گرديده و دعاي او و جمع مستجاب شده است. به بيان ديگر، خداوند در قرآن‌ کريم امر به دعا مي‌فرمايد و اجابت دعا را نيز وعده فرموده است:

 

«وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[5]

 

امر پروردگار حکيم نسبت به دعا، حاکي از ارادة ذات بي‌همتاي او بر اجابت دعا است؛ زيرا اگر چنين اراده‌اي نداشت، اين گونه امر نمي‌فرمود و به بندگان خطاکار بي‌مقدار، چنين جرأتي نمي‌داد تا از آستان رحمت او تقاضايي داشته باشند.

هم دعا از تو اجابت هم ز تو                      ايمني از تو مهابت هم ز تو

پس اگر برخي دعاها مستجاب نمي‌شود، بايد علّت را در عدم شايستگي دعا کننده جستجو کرد؛ زيرا خُلف وعده در درگاه خداوند سبحان جايگاهي ندارد. به‌عنوان مثال اگر شيشة در بسته‌اي سال‌ها در يک اقيانوس پر از آب بماند، قطره‌اي از آب اقيانوس در درون آن نفوذ نخواهد کرد، مگر اينکه آن شيشه، آمادگي جذب آب را پيدا کند.

چنانکه در روايتي آمده است: شخصي خدمت امام صادق «علیه السلام» عرض کرد: خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، ما او را مي‌خوانيم امّا پاسخي نمي‌شنويم. آن حضرت فرمودند: آيا گمان مي‌کني خداوند خلف وعده کرده است؟ گفت: خير. امام صادق «علیه السلام» فرمودند: علّت عدم دريافت پاسخ شما اين است که: هرکس از دستورات خداوند متعال پيروي کند، سپس او را بخواند، خداوند پاسخش را مي‌دهد:

 

«تَذْكُرُ ذُنُوبَكَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِيذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَا»[6]

گناهانت را يادآور مي‌شوي و بدان‌ها اعتراف مي‌کني و از آنها به خدا پناه مي‌بري، اين است راه دعا کردن.

 

بنابراين، استجابت دعا، در ساية توبة حقيقي تحقّق مي‌يابد و به عبارت رساتر، دستيابي به حالت توبه، خودبه‌خود، استجابت دعا را به همراه دارد. وقتي بنده به درگاه خداوند متعال تضرّع و زاري کند و به گناهان خويش اعتراف نمايد و از محضر پروردگار خويش عذرخواهي کند، قطعاً بايد منتظر اجابت دعا باشد. اگر هم اجابتِ عينِ تقاضاي بنده، فعلاً به مصلحت او نبوده، يا مطابق با حکمت الهي نباشد، خداوند متعال دعاي او را بي‌پاسخ نمي‌گذارد و برتر از آنچه خواسته است را به او عطا مي‌فرمايد يا از وي دفع بلا مي‌کند.

افزون بر اين، تحقّق توبه و پس از آن، دعا به درگاه الهي، صرف نظر از بحث اجابت آن، يک زندگي سراسر نشاط و شادماني و عاري از غم، غصّه، اضطراب، يأس و پريشاني براي انسان رقم مي‌زند. آرامش و آسايش توأم با امنيّت رواني، در ساية توبه، دعا و ارتباط عاطفي با خداوند، جايگزين پژمردگي و افسردگي جسم و روح مي‌شود و امراض روحي و رواني انسان را به خوبي درمان مي‌کند.

 

«فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون، الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[7]

پس كدام يك از دو گروه (موحّدان يا مشركان) سزاوارتر به ايمنى است، اگر مى‏دانيد؟! آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست؛ و آنها هدايت‏يافتگانند.

 

چه کسي شايستة برخورداري از امنيّت و آباداني روحي و يک دل منهاي اضطراب خاطر، غم و يأس است؟ پاسخ اين سؤال در آخر آيه بيان شده است.

 

-

پي نوشت ها

1-         ق / 16

2-         هود / 61

3-         بقره / 186

4-         بحارالأنوار، ج 72، ص 268

5-         غافر / 60

6-         الكافي، ج 2، ص 486

7-         انعام / 82-81

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393
خاطرات رهبر معظم انقلاب از شهید بابایی

خاطرات رهبر معظم انقلاب از شهید بابایی

در آستانه‌ سالروز شهادت سرلشکر خلبان "عباس بابایی"، معاون عملیات نیروی هوایی، پایگاه اطلاع‌ رسانی KHAMENEI.IR تصاویری از آن شهید بزرگوار در کنار رهبری در دوران ریاست جمهوری و خاطراتی از این شهید بزرگوار به روایت حضرت آیت‌ الله خامنه ای کرد.

در آستانه‌ی پانزدهم مرداد، سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی، معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، پایگاه اطلاع‌ رسانی KHAMENEI.IR اقدام به انتشار خاطراتی از این شهید بزرگوار به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌نماید:


* کارستان بابایی
چند روز قبل خانواده‌ی شهید بابایی این‌جا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و برای آنها گفتم. سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه‌ی این جوان حزب‌اللّهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را می‌تراشید و ریش می‌گذاشت.بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه می‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، می‌لرزید، که آیا می‌تواند؟ اما توانست. وقتی بنی‌صدر فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می‌کردند؛ حرف می‌زدند، اما کار نمی‌کردند؛ اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌یی از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان‌هایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی‌ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می‌گفت دیدم در دعای کمیل شانه‌هایش از گریه می‌لرزد و اشک می‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.
 

* تحول در پایگاه نیروی هوایی
شهید بابایی اوایل انقلاب در نیروی هوایی ستوان یک بود. در فاصله‌ی سه سال، درجه‌ی سرهنگی گرفت و فرمانده‌ی آن پایگاه در اصفهان شد؛ یعنی از ستوان یکی به سرهنگ تمامی ارتقاء یافت. آن زمان هم سرهنگی درجه‌ی بالایی بود؛ یعنی بالاتر از سرهنگ، نداشتیم... فقط دو درجه‌ی سرتیپی در ارتش بود: فلاحی، که پیش از انقلاب به درجه‌ی سرتیپی رسیده بود و ظهیرنژاد که به دلیلی، در اوایل جنگ به او درجه‌ی سرتیپی اعطا شد. سایر افسران، سرهنگ بودند؛ اما شهید بابایی با نصب درجه‌ی سرهنگی به پایگاه اصفهان رفت. میدانید که پایگاه اصفهان هم از پایگاه‌های بسیار بزرگ و مفصل است. سال شصت بود. آن پایگاه واقعاً مرکزی بود که در زمان بنی‌صدر، امام را هم قبول نداشتند و قبلش هم، آن‌جا مرکز جنجالی و پرمسأله‌ای محسوب میشد. اولِ انقلاب، همین آقای محمدىِ دفتر خودمان - آقای «محمدی گلپایگانی» - به عنوان نماینده‌ی مسؤول عقیدتی - سیاسی، در آن‌جا فعالیت میکردند. ایشان مرتب مسائل آن‌جا را گزارش میکردند. عده‌ای ضد انقلاب و عده‌ای هم نفوذیهای گروه‌های به‌ظاهر انقلابی، در پایگاه نفوذ کرده بودند و واقعاً به‌کلی یأس‌آور بود. فرمانده‌ی آن‌جا، زمانی که در وزارت دفاع بودم، میگفت: «اصلاً نمیتوانم پایگاه را اداره کنم!» همین‌طور، همه چیز را رها کرده بود. در چنین شرایطی، شهید بابایی به این پایگاه رفت - این‌که «یک لاقبا» میگویند، واقعاً با یک لاقبا به آن‌جا رفت - و همه‌چیز را راه انداخت. او حقیقتاً پایگاه را متحول کرد.
یک بار من به آن پایگاه رفتم و ایشان، سمیلاتورهای آموزشی را به من نشان داد. شهید بابایی، خودش هم خلبان بود؛ خلبان «اف ۱۴». یعنی رتبه‌ی خلبانیاش رتبه‌ی بالایی بود. ایشانْ خیلی به من محبت داشت. من هم واقعاً از ته دل، قدر شهید بابایی را خیلی میدانستم.
یکبار که به اصفهان رفتم - من، دو  سه بار به پایگاه اصفهان رفته‌ام - نزد من آمد و گفت: «اگر شما اجازه بدهید، ما بچه‌های سپاه را این‌جا بیاوریم و به آنان آموزش خلبانی بدهیم»... با بچه‌های سپاه، خیلی خودمانی و رفیق بود. میگفت: «فقط برای انقلاب و رضای خدا، بچه‌های سپاه را آموزش دهیم.» گفتم: «حالا دست نگهدارید. الآن این کار مصلحت نیست؛ تا ببینیم بعداً چه میشود.» در غیر این صورت، وضعیت نیروی هوایی، حسابی به هم میخورد. به‌هرحال، ایشان آرام آرام همان پایگاهی را که آن همه مسأله داشت، به‌کلی متحول کرد.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده‌ی شهید بابایی ۱۳۸۰/۱۱/۷
 

* ده‌هزار ساعت پروازجنگی
من فراموش نمیکنم آن زمانی را که شهید عزیزمان، سرلشکر بابایی، با خوی اسلامی خود و منش نظامی متناسب با دین، در این پایگاه فرماندهی می کرد. من یک بار دیگر این پایگاه را از نزدیک دیده‌ ام. آن روز، و پیش از آن هم، از آغاز انقلاب، خدمات این پایگاه خدمات برجسته‌ ای بود. دهها هزار ساعت پرواز جنگی و خدمات گوناگونِ تهاجمی و تدافعی و وارد کردن خسارات متعدّد به دشمن متجاوز، افتخاراتی است که هرگز از خاطره‌ها و از پرونده افتخارات نیروهای مسلّح ما زدوده نخواهد شد.



|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393
هشتم شوال سالروز تخریب حرم بقیع بر دلدادگان حریم ولایت تسلیت باد

هشتم شوال سالروز تخریب حرم بقیع بر دلدادگان حریم ولایت تسلیت باد

 

 

 

بقیع، نام سرزمینی است در مدینه که به دستور رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به قبرستانی برای مسلمانان تبدیل‌شد و نخستین کسی که در آنجا به توصیه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دفن‌شد، «عثمان بن مظعون»، از دوستان نزدیک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه‌السلام) بود؛ کسی که حضرت علی (علیه‌السلام) در سخنان خود او را بسیار یاد‌می‌کرد و از روی علاقه‌اش به وی، نام یکی از فرزندانش را عثمان نهاد.

بقیع، قبرستانی است مورد احترام همه‌‌ فرقه‌های اسلامی و اکنون در چند قدمی حرم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) قراردارد؛ رسول خدا برخی از شهدای احد و نیز فرزندش «ابراهیم» را در آنجا دفن‌کرد و به این ترتیب بر قداست آن افزود. بعدها عثمان بن‌عفان در قبرستان یهودی‌های مدینه به اسم «حس کوکب» دفن‌شد، اما معاویه بقیع را به‌قدری گسترده‌ساخت که قبر عثمان در بقیع قرار‌گیرد.

 

 
 

بقیع هم‌اینک مدفن 4 امام شیعه، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام)، امام سجاد(علیه‌السلام)، امام باقر(علیه‌السلام) و امام صادق(علیه‌السلام) است؛ همچنین قبر بیشتر زنان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و نیز عباس عموی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و فاطمه بنت اسد، مادر امام علی(علیه‌السلام) و برخی دیگر از بزرگان در این مکان شریف قراردارد.
دست ناپیدای وهابیت - نگاهی به پیشینه تاریخی این فرقه

پیشوای نهضت وهابیت، «محمد بن‌عبدالوهاب نجدی» (1115-1201/1703-1782) نام‌دارد و باید گفت نام وهابیت را مخالفان به آن‌ها داده‌اند، در حالی‌که پیروان این فرقه، خود را «الموحدون» و مذهب خود را «محمدیة» نامیده‌اند، این گروه خود را فرقه‌ای سنی و پیرو مذهب «احمد بن‌حنبل» می‌دانند.
عقاید:

1- هر چیزی که بجز خدای تعالی مورد عبادت قرارگیرد، خطاست و هرکس این چیزها را عبادت‌کند، سزاوار مرگ است.

2- جماعت زیادی از مسلمانان موحد نیستند، زیرا می‌کوشند تا عنایت خدا را با زیارت قبور اولیا به‌دست آورند، بنابراین مشرکند.

3- ذکر نام پیامبر، ولی، یا فرشته‌ای در نماز شرک است.

4- اگر غیر از خدا از کسی شفاعت جویند، کفر است.

5- هرکسی برای رواشدن حاجات خود از غیر خدا یاری بخواهد، کافر است.

6- علمی که مبتنی بر قرآن مجید، سنت پیامبر و استنباط‌های ضروری عقل نباشد، کفر است.

7- انکار قدر(قدرت‌داشتن انسان بر انجام کارها) در همه افعال به‌معنی الحاد و بدعت است.

8- تفسیر قرآن بر پایه تأویل، کفر است.

وهابیان، ساختن گنبد و ضریح و بقعه و ... بر روی قبور را حرام و تخریب آن را واجب‌می‌دانند که در این مسأله پیرو پیشوای خود، «ابن تیمیه» و شاگرد او «ابن‌جوزیه» هستند؛ از این‌رو آنان طی چند قرن اخیر، تا آنجایی که ‌توانسته‌اند مشاهد و زیارتگاه‌ها را ویران‌کردند و حتی قبور ائمه بقیع و قبر امام حسین (علیه‌السلام) را نیز استثنا‌ نکرده‌اند.


 

 

آنان ساختن آرامگاه بر روی قبور را نوعی شرک و کفر می‌پندارند، هرچند که وهابیان برای اثبات این باور خود راهی جز استفاده از تهدید و خشونت ندارند، اما باید دانست آن‌ها همواره برای تخریب مراقد ائمه اطهار از عراق و شام تا جنوب دریای سرخ و غرب و شرق جهان اسلام تلاش‌کرده‌اند.

کینه وهابیت برای تمامی مسلمانان به‌ویژه شیعیان نامی آشناست؛ چراکه وهابیان سعودی همواره برای انهدام وتخریب قبور ائمه و اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) تلاش‌کرده‌اند و در این میان آثار دینی بی‌شمار شهرهای مکه و مدینه، اماکن زیارتی این شهرها بیش از دیگر اماکن در معرض اعمال نابخردانه سردمداران وهابی قرار‌گرفته‌است و آنان در واقع با تخریب بقیع، احساسات مسلمانان را جریحه‌دار و برای جداکردن مسلمانان از میراث درخشان اسلامی خود تلاش‌کرده‌اند.

می‌توان گفت تخریب بقیع و قبور مطهر ذریه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و بهترین صحابه و خاندان ایشان از جنایت‌های نابخشودنی سعودی‌های وهابی در طول تاریخ است که تاکنون دوبار قلب شیعیان و عاشقان ائمه اطهار را جریحه‌دار و احساسات آنان را برانگیخته‌است.

نخستین تخریب قبور ائمه بقیع

نخستین تخریب قبور مطهر ائمه بقیع به دست وهابیان سعودی در سال 1220 هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌داد، پس از این واقعه تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌کاربردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب‌شده به زیباترین شکل بازسازی‌شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی ـ سیاحتی مسلمانان تبدیل‌شد.


 

 

 


یکی از گردشگران انگلیسی پس از بازسازی بقیع، ضمن توصیف اماکن زیارتی مدینه منوره در این‌باره می‌گوید: مدینه در سال 1387 تا 1388 و قبل از انهدام مجدد توسط وهابیان سعودی، شبیه استانبول و شهرهای بسیار زیبای سیاحتی جهان بازسازی‌شده‌بود.

دومین تخریب بقیع

دومین و درواقع دردناکترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال 1344 و پس از روی‌کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط‌می‌شود؛ سالی که وهابیان به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت ‌پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را مورد دومین هجوم وحشیانه خود قراردادند و بقیع را به مقبره‌‌ای ویران‌شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌کردند.


 

 

 

 
«ایلدون رتر»، یکی از گردشگران غربی در این‌باره می‌گوید: با دومین تخریب قبور ائمه بقیع در مدینه منوره مراقد مطهر ائمه(علیه‌السلام) به‌شدت ویران‌شد و وهابیون در این تخریب، شکل ظاهری مقبره‌ها و گنبدهای این قبور را دگرگون‌کردند.

براساس منابع و شواهد تاریخی، وهابیان سعودی تنها به تخریب قبور بقیع اکتفا‌نکردند، بلکه بارها به تخریب مرقد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نیز اقدام‌کردند که با واکنش گسترده مسلمان جهان مواجه‌شده و از این توطئه ضد اسلامی دست‌برداشتند.

«لویس پورخارت»، یکی از گردشگران سوییسی که پس از تشرف به اسلام خود را ابراهیم نامیده‌است، در این‌باره می‌گوید: با توجه به مقام ائمه و صحابه دفن‌شده در بقیع، این قبرستان فضایی بسیار کوچک دارد و در مقایسه با اماکن زیارتی دیگر کشورهای شرقی به‌ویژه عربستان، به صورت تلی از خاک و سنگ، نگاه هر بیننده‌ای را به خود جلب‌می‌کند.


 

 

پورخات درباره کوه احد نیز می‌گوید: در مسجد احداث‌شده در دل این کوه، قبر حمزه، عموی پیامبر و دیگر شهدای احد همچون «مصعب‌بن ‌عمیر»، «جعفربن شماس» و«عبدالله‌بن جحش» دیده‌می‌شود که وهابیان این مسجد و قبور دوازده تن از شهدای احد و صحابه پیامبر را نیز تخریب‌کرده‌اند.

قبرستان بقیع قبل از تخریب

قبرستان بقیع قبل از تخریب شامل مقبره چهارتن از ائمه اطهار و قبر گمشده بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) است، هرچند که در روایت آمده‌است که امیرالمومنین حضرت علی(علیه‌السلام) پس از شهادت دخت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) پیکر پاک و مطهر ایشان را برای دفن به اماکن متعددی همچون بقیع، مسجد ‌پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خانه خود حمل‌کردند.

تلاش برای مرمت قبور بقیع

البته روایت است که قبر بانوی دو عالم مخفی مانده‌است و مخفی‌ماندن قبر آن بزرگوار تا روز قیامت، بیانگر سند مظلومیت ایشان در طول تاریخ است و ان‌شأ‌الله با ظهور حجت خدا بر زمین مشخص‌خواهدشد.

بسیاری از علما، فقها، شیعیان و حتی رهبران سیاسی، همواره برای مرمت و بازسازی بقیع تلاش‌کرده‌اند که در این میان «آیت الله حسن شیرازی(قدس سره)» بیش از سایر علما در این راه گام‌برداشته‌است و دیدارها و گفت‌و‌گوهای متعددی با مقامات عربستانی و ارائه سندها و مدارک مبنی بر ساخت و بازسازی قبور ائمه بقیع از جمله اقدامات این عالم بزرگ شیعی بوده‌است، اما همواره موانع هدایت‌شده از سوی وهابیان سعودی این تلاش را عملی نکرده‌است.


 

 

 

آیت الله شیرازی در کتاب خود با نام «تلاش برای بازسازی بقیع» آورده‌است: در زیارت‌های متعدد خود از قبرستان بقیع و به‌جا‌‌آوردن مناسک حج در عربستان، ضمن دیدار با مقامات و علمای سعودی و فشار بر آنان برای ساخت قبور بقیع، تنها با وعده‌های آنان مواجه‌شده‌ و برخی گروه‌های عراقی با دادن پاداش و رشوه از عملی‌کردن این وعده‌ها جلوگیری‌کردند.

«آیت‌الله سید مرتضی قزوینی» در مراسم نخستین سالگرد ارتحال آیت‌الله شیرازی در حسینیه رسول اعظم لندن با اشاره به تلاش‌های آن مرحوم گفت: «محمد سرور الصبان»، رئیس انجمن جهان اسلام به بنده اعلام‌کرد، تغییرات جزیی در اطراف بقیع حاصل تلاش‌های آیت‌الله شیرازی و برادر بزرگوار ایشان بوده‌است.

 

در خاتمه با توجه به اقدامات ضداسلامی و روزافزون وهابیان سعودی برضد شیعیان، این سوال مطرح‌است که آیا وهابیان هرگز نسبت به مصالح عظیم جامعه مسلمانان اندیشیده‌اند؟! آیا آن‌ها به فکر جلوگیری از نفوذ استعمارگران در کشورهای اسلامی بوده‌اند؟! آیا آن‌ها در برابر نفوذ صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اسلامی واکنش نشان داده‌اند؟ آیا این‌قدر که از بوسیدن قبر پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) عصبانی می‌شوند، از محاصره اقتصادی کشورهای اسلامی، ناراحت‌می‌شوند؟!!

فضیلت بقیع

در فضیلت بقیع احادیث و روایات متعددی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل گردیده است از جمله این که در حدیثی فرمودند: «از بقیع هفتاد هزار نفر که صورتشان مانند ماه شب چهارده است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت می‎شوند.»
و در حدیث دیگر آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بقیع حضور یافتند و اهل قبور را بدین گونه خطاب می‎کردند: «درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم در پی شما خواهیم آمد.»

 


 

 

 

 

حرم ائمه بقیع در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت(علیهم‎السلام) معروف گردیده است و در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه هدی؛ امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‎السلام) در کنار هم و به فاصله 2 تا 3 متری این قبرها، قبر عباس عموی گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار گرفته و در کنار آن نیز قبر دیگری است که متعلق به فاطمه بنت اسد می‎باشد. قبل از ویرانی ساختمان این حرم مطهر همه قبور ششگانه در زیر گنبد و دارای ضریح زیبایی بودند. همچنین مدفن تعدادی از همسران، فرزندان، اقوام و عشیره پیامبر اکرم و جمع کثیری از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد بی شماری از شهدا و علما در این قبرستان قرار دارند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بقیع حضور یافتند و اهل قبور را بدین گونه خطاب می‎کردند: «درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم در پی شما خواهیم آمد.»

پیشینه قبرستان بقیع

بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و به وسیله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است. در بقیع اولین کسی که از انصار دفن شده اسعدبن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون می‎باشد. سمهودی می‎گوید: پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و اله) آن حضرت به صحابه فرمودند: «ابراهیم را به سلف(گذشتگان) ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید.»

او می‎گوید پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقه‎مند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشه‎های بخشی از بقیع را قطع و زمین آن را برای همین منظور آماده نمودند.

تخریب بقیع

روز هشتم شوال سال 1344هجری قمری روزی سیاه برای مسلمانان جهان به شمار می‎رود. در این روزها وهابیان دین ناشناس، حرم امامان معصوم بقیع را با خاک یکسان کردند. بنابر نقل مورخان آنچنان بقیع خراب گردید که به تپه‎ای از پاره سنگ و پاره آجر تبدیل شد و از کینه وهابیان به گونه‎ای زیر و رو گشت که به منطقه‎ای زلزله‎زده شباهت پیدا کرد.

لازم به ذکر است آفات بزرگ و خطرناک در میان تمام مذاهب و آئین‎ها کج فهمی و تندروی‎ها و برداشت‎های غلط و انحرافی است که به اصطلاح قرائت‎های خود ساخته از دین می‎باشد که از زمان‎های مختلف در میان پیروان همان مذاهب به وجود آمده و موجب تضعیف و تفرقه در آن مذهب شده است. یکی از این نمونه‎های بارز انحرافات فکری و برداشت‎های غلط گروه خوارج هستند. از جمله اوصاف آنها که در روایات به آنها اشاره شده، کثرت عبادت و تقید آنان به نماز و روزه و قرائت قرآن است . به طوری که عبادت سایر مسلمانان نسبت به عبادت آنها حقیر و کم می‎باشد. ویژگی بعدی آنها این بود که به خاطر غرور و تحجر حاضر نبودند از هیچ ناصحی نصیحت بپذیرند. از دیگر ویژگی خوارج تکفیر مسلمانان بود تا جایی که هر مسلمان متعهدی را که با عقیده و تفکرات انحرافی آنان موافق نبود مرتد و خارج از اسلام می‎دانستند.

 
 



پس از گذشت چندین قرن از ظهور خوارج و در آستانه قرن هشتم بود که نمونه‎ای دیگر از این انحرافات در جامعه اسلامی ظاهر شد و آن ظهور احمدبن تیمیه بود که در شام مطالبی را در مسائل اسلامی خلاف مسلمات اسلام و مخالف با فتاوای علما و پیشینیان به شکل‎های سخنرانی و مکتوب منتشر کرد. در این هنگام بود که بسیاری از علما و دانشمندان از شام و مصر و بغداد در مخالفت با نظریات او به میدان آمده و به نقد عقاید او پرداخته و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر کردند.
بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و به وسیله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است. در بقیع اولین کسی که از انصار دفن شده اسعدبن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون می‎باشد.

ابن تیمیه پس از چندین بار زندانی شدن در مصر و شام، سرانجام در سال 728 هـ ق در زندان دمشق از دنیا رفت.

اوضاع به همین گونه گذشت تا این که در قرن یازدهم در شهر نجد حجاز شخصی به نام محمدبن عبدالوهاب ظهور کرد و پس از چهار قرن بار دیگر به ترویج عقاید و افکار ابن تیمیه پرداخت. از آنجا که مردم شهر نجد افرادی دور از تمدن و معارف بودند عبدالوهاب در فعالیت خود موفق شد. یکی از مهمترین فتاوای فقهی وهابیان ،حرمت سفر برای زیارت قبور پیامبران و صالحان و حرمت تبرک و توسل به آنان و ساختن حرم و بارگاه بر قبور آنهاست. بنابراین هرگونه توسل و تبرک جستن به ساحت پیامبران و ائمه معصومین(علیهم‎السلام) اظهار شرک و کفر و بت پرستی محسوب و موجب حلال شدن مال و جان چنین افرادی است.

مرحوم آیت الله امین عاملی در کتابش پیرامون عقاید وهابیان می‎نویسد: «اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشته‎اند و پس از توحید به شرک گراییده‎اند زیرا آنان در دین بدعت گذاشته‎اند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین به کفر و شرک روی آورده‎اند لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.»

 

جالب اینکه صنعانی وهابی در رساله‎اش با عنوان تطهیر الاعتقاد به این حقیقت اعتراف کرده که زیارت مرقدها و آثار اولیای خدا سیره مسلمین بوده است و آنان از زمان‎های گذشته این کار را انجام می‎دادند.(1)

بر اساس این افکار غلط و نادرست بود که آنها به هر جا و هر شهر و دیاری که دست می‎یافتند قبل از هر چیز به تخریب مشاهد شریفه و بقاع متبرکه می‎پرداختند، کشتار وهابیان در عتبات عالیات صحنه‎ای سیاه در تاریخ اسلام است.
مرحوم آیت الله امین عاملی در کتابش پیرامون عقاید وهابیان می‎نویسد: «اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشته‎اند و پس از توحید به شرک گراییده‎اند زیرا آنان در دین بدعت گذاشته‎اند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین به کفر و شرک روی آورده‎اند لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.»




در سال 1216 هـ ق امیرسعود با لشکری بسیار به شهر کربلا حمله‎ور شد و تعداد بیست هزار نفر از اهالی کربلا و زوار کشته شدند، خزانه حرم و تمام تزئینات و جواهرات حرم به تاراج رفتند. همچنین آنان به هنگام تسلط بر طائف و مکه قبور جد و عموی پیامبر، خدیجه همسر پیامبر و بسیاری از اماکن مقدسه را ویران کردند. در ماه رمضان 1344 هـ ق وارد مدینه شدند و پس از گذشت چند روز در هشتم شوال گنبد و بارگاه ائمه معصومین(علیهم‎السلام) در بقیع را به طور کلی منهدم کردند و از این حرم و قبور به جز قطعه سنگ‎هایی که در اطراف قبور نصب کردند اثر و علامتی باقی نماند. به کارگرانی که این عمل ننگین را انجام دادند مبلغ هزار ریال سعودی دستمزد پرداخت گردید.

در این ماجرا تنها حرم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) محفوظ ماند و وهابیان در ادامه هتاکی‎های خود تصمیم داشتند قبر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نیز تخریب کنند اما از بازتاب این کار در جهان اسلام و برانگیخته شدن احساسات مسلمانان بر ضد خویش ترسیدند و به طور موقت از این عمل منصرف شدند. غارت اموال و طلا و جواهرات خزانه عظیم حرم رسول خدا و ائمه بقیع (علیهم‎السلام) یکی دیگر از اعمال شنیع این گروهک بوده است. (2)

بعضی از نویسندگان وهابی این مصونیت را اینگونه توجیه می‎کنند: «که ما این گنبد را به عنوان یکی از گنبدهای مسجد می‎شناسیم نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پیامبر والا ...»
یکی از جهانگردان غربی به نام میسترکه به فاصله کوتاهی از ویرانی این حرم بقیع را دیده، ویرانی و خرابی آنجا را اینگونه ترسیم می‎کند: «چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهری دیدم که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته و به ویرانه‎ای تبدیل شده است، زیرا در جای جای بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ریخته و تیرهای چوب کهنه چیز دیگری نمی‎توان دید. ولی این ویرانی‎ها و خرابی‎ها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی بلکه با عزم و اراده انسان‎ها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاه های زیبا و سفیدرنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان گردیده است.»


پی‎نوشت‎ها:
1- تبدید الظلام، ص 389 .
2- لمعات الشهاب فی سیره محمدبن عبدالوهاب، ص 108.


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 14 مرداد 1393
قرآن چگونه جمع آوری شد؟



قرآن چگونه جمع آوری شد؟


[تصویر:  1406831519.jpg]


یکی از سوالاتی که در خصوص جمع آوری قرآن مطرح است اینکه 
آیا اولین بار که قرآن نوشته و به صورت کتاب در آمد، به همین صورت بوده است؟

پاسخ

در باره اینکه قرآن از چه زمان به این صورت جمع آوری شده، سه نظر وجود دارد:

الف: قرآن در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و با نظارت آن حضرت و در پرتو هدایت الهی 
جمع آوری شده است. 
هر چند خود حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم شخصاً قرآن را ننوشته و 
یا جمع آوری آیات را انجام نداده است.[1]

ب: قرآن موجود توسط حضرت علی علیه السلام و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم جمع آوری 
و تدوین شده است و این کار در دورانی که حضرت علی علیه السلام خانه نشین بودند؛ 
انجام شده است.[2]

ج: قرآن بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم توسط برخی صحابه، غیر از امام علی علیه السلام، 
جمع آوری و تدوین شده است.[3]

بسیاری از علمای شیعه، 
به ویژه متأخرین و محققان معاصر، معتقدند که قرآن در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و با نظارت ایشان 
جمع آوری شده است.[4]

کسانی که رأی سوم را پذیرفته اند؛ 
نه تنها نخواهند توانست الهی بودن این دو موضوع - یعنی پیدایش سوره ها و ترتیب آنها - را اثبات کنند؛ 
بلکه در واقع آن را نفی کرده و ذوق و سلیقه شخصی اصحاب را در این مسئله دخیل می دانند.

اما برای اثبات قول اول دلایلی ذکر شده است که در ذیل به آن اشاره می کنیم:

1. در مقدمه مجمع البیان، فن خامس، از سید مرتضی علم الهدی، رحمه الله، نقل می کند که: 
قرآن در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به صورتی که امروز هست؛ تألیف شده بود.[5]

به دلیل اینکه: 
قرآن کریم در آن ایام، تعلیم می شد و همه اش را حفظ می کردند. و آن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان می دادند؛ 
و بر وی می خواندند. عده ای مانند عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و دیگران، قرآن را چندین بار بر پیغمبر اکرم خواندند.

2. حاکم در مستدرک[6] از زید بن ثابت نقل می کند که می گوید: 
کنا عند رسول صلی الله علیه و آله و سلم نؤلف القرآن من الرقاع؛ 
یعنی: 
در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم و قرآن را از رقعه ها جمع می کردیم.

علامه خوئی نیز آن را در البیان[7] از اتقان سیوطی و مستدرک نقل کرده است.

این سخن، 
صریح است در این که جمعی از کتاب وحی نزد آن حضرت گرد آمده و قرآن را - که در رقعه ها و پارچه ها بود -
جمع و مرتب می کرده اند. عبدالله بن عمر می گوید: 
قرآن را جمع کردم و هر شب آن را می خواندم. این خبر به آن حضرت رسید؛ فرمود: 
قرآن را در یک ماه بخوان...[8] 
این حدیث نیز دلالت به جمع شدن قرآن کریم در عصر آن حضرت دارد.

3. شیعه و اهل سنت بالاتفاق نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: 
«لا صلوة الا بفاتحة الکتاب» 
می دانیم که سوره حمد، اولین سوره نازل شده از قرآن نیست. پس فاتحة الکتاب بودن حمد 
در زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان می دهد که قرآن کریم در عصر آن حضرت جمع شده و 
سوره حمد در اول آن قرار داده شده بود.

4. در حدیث متواتر ثقلین، نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی...» 
پس مشکل است که آن حضرت از کتاب الله یک چیز درهم و برهم و غیر مرتب را در نظر گرفته باشد. 
پس نظرش به کتاب تألیف یافته و مرتب شده بوده است.

5. در روایات آمده است: 
عده ای از صحابه، قرآن را در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع کردند که از جمله آنها 
علی بن ابی طالب علیه السلام، سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ثابت بن زید بن نعمان، ابی بن کعب 
و زید بن ثابت بوده اند. در کتاب تاریخ قرآن تألیف ابو عبدالله زنجانی بعد از نقل این سخن در این زمینه، 
چند روایت از بخاری و اتفان سیوطی و از بیهقی و مناقب خوارزمی، نقل کرده است. و اینها
در البیان، تألیف آیة الله خوئی، فصل جمع القرآن، نیز مشروحاً نقل شده است. ظهور این روایات، 
در جمع ترتیب و تدوین قرآن کریم است که قهراً زیر نظر آن حضرت بوده است.

6. بالاتر از همه اینها این است که 
ائمه اهل بیت علیهم السلام به این ترتیب، اعتراضی نکرده و آن را پذیرفته اند. 
اگر این تدوین و ترتیب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و تحت نظر آن حضرت انجام نگرفته بود؛
ائمه معصومین علیهم السلام آن را بازگو می کردند. و لااقل می فرمودند که: 
این قرآن همان است که نازل شده و لکن این ترتیب، بعد از آن حضرت بوده است. 
وانگهی، اهتمام بی حد رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به قرآن، مانع از این بود که 
این کار را انجام ندهد و از دنیا برود.[9] [10]

7. روایاتی از پیامبر(ص) در مورد قرائت بعضی از سوره ها که ثواب یک ختم قرآن دارد؛ 
دلالت بر این موضوع دارد که قرآن کریم در زمان پیامبر اکرم به صورت یک کتاب جامع و کامل، 
جمع آوری شده است؛ که ابتدا و انتهای آن مشخص بوده است. در غیر این صورت صحبت از ختم قرآن 
معنا ندارد. 
رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمودند: 
ای علی(ع) همانا مثل تو میان امت من، مثل سوره قل هو الله احد، است که هر کس آن را یک بار بخواند؛ 
یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس دو بار بخواند؛ دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را 
سه بار بخواند؛ چنان است که همه قرآن را ختم کرده باشد.
[11]

نتیجه این که ما هر کدام از این سخنان را در مورد زمان جمع آوری قرآن بپذیریم؛ 
اما در این مطلب فرقی ندارد که این قرآنی که امروزه در دست مسلمانان است؛ همان قرآنی است که 
بر پیامبر(ص) نازل شده است و هم چنین با قرآنی که برای اولین بار جمع آوری شده در ترتیب و چینش سوره ها و آیات، 
هیچ تفاوتی ندارد.
پی نوشت ها:
[1] ن.ک: سید عبدالوهاب طالقانی، علوم قرآن، ص83.
[2] ن.ک: سید محمد رضا جلالی نائینی، تاریخ جمع قرآن کریم، ص87.
[3] همان، ص51 - 19. این نظر را اکثریت اهل سنت پذیرفته‏ اند.
[4] ن.ک: سید عبدالوهاب طالقانی، علوم قرآن.
[5] ان القرآن کان علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله مجموعا مؤ لفا علی ما هو علیه الآن.
[6] مستدرک ، ج 2، ص 229، کتاب التفسیر.
[7] البیان ، ص 269 – 273.
[8] جمعت القرآن فقرات به کل لیله فبلغ النبی (ص ) فقال اقراه فی شهر، البیان ، ص 269 به نقل از الاتقان.
[9] نگاهی به قرآن، سید علی اکبر قرشی، مبحث ترکیب و ترتیب سوره های قرآن.
[10] برگرفته از سایت اسلام کوئست.
[11] روضة الواعظین، ترجمه مهدوی دامغانی، ص 456.
بازنشر:جام نیوز


عاقبت بخیرباشید، ان شاءالله.

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 10 مرداد 1393