آتقی معروف سریال آیینه عبرت13سال پشت میله های زندان برای هفتاد میلیون تومن

آتقی معروف سریال آیینه عبرت13سال پشت میله های زندان برای هفتاد میلیون تومن

 

ماجرای پیش آمده برای جواد گلپایگانی - بازیگر سال‌های دور - به یک تراژدی شبیه است؛ سقوطی ناخواسته که بر زندگی موفق یک سینماگر فعال نقطه پایان گذاشت. یادآور دیالوگ شخصیت اصلی رستگاری در شاوشنک که در توضیح زندانی شدنش می‌گوید: «بدشانسی تو هوا معلقه. باید روسر یکی بشینه. اون شب نوبت من بود» در یکی از روزهای فروردین 1380 هم نوبت به «آتقی» معروف و محبوب سریال آینه عبرت رسید که هدف تیر بلا قرار بگیرد و محبوبیتی را که می‌توانست راه‌ها را برایش هموارتر کند. با خود به پشت میله‌های زندان ببرد و چهارده سال انتظار بکشد. در دورانی که عمر برخی از محبوبیت‌ها به یک دهه هم نمی‌رسد.

 

اخبار,اخبار فرهنگی,جواد گلپایگانی

 
آتقی سریال آینه عبرت بعد از 25 سال هنوز محبوب است و گرچه در چهره رنج دیده‌اش نشانی از آن شخصیت آشنای قدیمی نیست ولی هر که می‌شنود او کیست، بلافاصله عزیزش می‌دارد؛ مثل راننده آژانسی که قرار بود او را به خانه‌اش برساند و وقتی شناختش، اختیار از کف داد و بغض کرد. جواد گلپایگانی از سال 80 پشت میله‌های زندان است.

 

با او در یکی از مرخصی‌های کوتاهش گفت‌وگو کردیم؛ در حالی که آثار سکته‌هایش در چهره و حرکت‌های او پیدا بود. مشکلش مثل تار عنکبوت دور و بر زندگی‌اش تنیده شده و دست و پایش را بسته اما حل نشدنی است. اگر از توضیح‌های او سردرنیاورید، مهم نیست. خودش هم می‌گوید که ماجرا پیچیده است ولی مهم این است که مشکل حل شدنی است.در شماره اخیر ماهنامه فیلم گفت‌و‌گویی با این بازیگر سال‌های گذشته انجام شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.

 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393
عطر ظهورت كاش دنيارا بگيرد

عطر ظهورت كاش دنيارا بگيرد



مهدي جان

عطر ظهورت كاش دنيارا بگيرد

                            بايدكه دنياعشق را از سربگيرد

قلب مرا ازسينه ام بردارونگذار

                               دارو ندارم را كس ديگر بگيرد

دل واپسم اما اميدم هست دستانت

                            دست مرا هم لحظه آخر بگيرد
.
الهم عجل لوليك الفرج:آمین


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 11 شهريور 1393
نقش اخلاص در خوشبختي خانواده

نقش اخلاص در خوشبختي خانواده

نقش اخلاص در خوشبختي خانواده


 
عارف نامدار معاصر رجبعلي خياط تاکيد مي‌کرد: «وقتي خدا را شناختي، هرچه مي‌کني بايد خالصانه و عاشقانه باشد، حتي کمال خود راهم درنظر نگير. انسان تا وقتي که خود را مي‌خواهد و توجه به خود دارد، کارهاي او نفساني است و اعمالش بوي خدا نمي‌دهد. اگر خودخواهي را کنار گذاشت و خداخواه شد،کارهاي او الهي مي‌شود و اعمالش بوي خدا مي‌دهد».
اخلاص مثل فرشته‌اي زيباست که همه انسان‌ها عاشق اويند. به راستي چه بهشتي است محضر انساني که پاک، خالص و بي‌رياست.
مادر ترزا، آن عارفه مسيحي هم راجع به اخلاص آدمي چنين نظري دارد. او مي‌گويد: در پايان زندگي، از روي تعداد مدرك‌هايي كه گرفته‌ايم و كار‌هاي بزرگي كه به انجام رسانده‌ايم، درباره‌ ما داوري نخواهد شد، بلكه از ما خواهند پرسيد: آيادر راه خدا گرسنه‌اي را سير كردي؛ برهنه‌اي را لباس پوشاندي، و بي‌خانه‌اي را پناه بخشيدي؟ نه فقط گرسنه لقمه‌اي نان كه گرسنه عشق، برهنه نه فقط از تن‌پوش كه برهنه‌اي از عزت و احترام انساني. و بي خانه‌اي نه فقط از خشت و گل، كه بي‌خانمان به سبب طرد و رانده شدن.کوچک‌تر که بوديم هرکارخوبي که از ما سر مي‌زد، با تشويق بزرگ‌ترها روبرو مي‌شديم مانند دست زدن، شکلات دادن و.... کم‌کم براي هرکار خوبي از آنها انتظار تشويق داشتيم. اما حالا اگر واقعاً بزرگ شده باشيم خيلي از کارهاي نيک را بدون توجه و انتظار تشويق ديگران انجام مي‌دهيم. چرا که دريافته‌ايم خشنودي خداوند از همه عطاهاي دنيايي از جانب مردم شيرين‌تر و لذت بخش‌تر است.
بسياري از مشکلات خانواده‌ها ناشي از انتظار تشکر داشتن از طرف مقابل است. اگر از جانب مقابل پاسخ داده نشود، به ناراحتي منجر مي‌شود. از آنجا که خانواده اولين محيطي است که منشِ فرزندان در آن شکل مي‌گيرد، و والدين اولين مربياني هستند که قادرند فرزندان خويش را با صفت نيکوي اخلاص آشنا سازند، اين نوشتار قصد بيان اثرات مثبت اخلاص در خانواده با استناد به قرآن و روايات را دارد.

اخلاص در قرآن
خداوند در قرآن انسان‌ها را به عشق فراخوانده که عاشق جز معشوق هيچ نبيند. چنان که فرهاد هرکلنگي که مي‌زد به ياد شيرين بود. در سوره بقره آيه‌112چنين مي‌خوانيم:
«بَلي مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (112).
آري، کسي که با اخلاص به خدا روي آورد و نيکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين خواهند شد.اين آيه همه را دعوت به ديدن معشوق واقعي مي‌‌کند. با ديدن معشوق انسان عاشق مي‌شود، سراز پا نمي‌شناسد. همه زندگي خود را صرف او مي‌کند. براي عاشق معنا نمودن مفهوم اخلاص لازم نيست، چراکه او در مفهوم اخلاص حل‌شده است. ديگر نيازي نيست که به او گفته شود تو کارهايت را براي رضاي دوست انجام بده.تا چنين و چنان شود. چراکه تمام کارهاي او نشان از معشوق ازلي دارد. عاشق به ارزش عاشقي و نتيجه عشق داناست. از اين رو، باکي از خطرات راه ندارد، چرا که اصلا آن خطرات را نمي‌بيند و فقط چشم در جمال معشوق دارد. به قول حافظ:
روندگان طريقت ره بلا سپرند
رفيق عشق چه غم دارد از نشيب فراز
آيه‌اي که به آن اشاره شد توصيه به کساني است که هنوز عاشق نگشته‌اند و طعم شيرين عشق الهي را هنوز نچشيده‌اند. وگرنه براي يک عاشق تجربه‌هاي بسيار شيريني در راه است که نيازي به چنين توصيه‌اي ندارد.آن که از عمق جان عاشق جانان است هرکارش را براي او انجام مي‌دهد. اين است که غم‌هاي دنيا بنده عاشق حق را از پا درنمي‌آورد، چرا که عشق الهي روحش را وسعت بخشيده است. اين خصوصيت عشق است و عاشق آيينه تمام نماي معشوق است به قدر ظرفيت. چه لذتي بالاتر از همرنگي با محبوب؟ که او خود الهي گشته و چشمه‌هاي حکمت از قلب او بر زبانش جاري مي‌گردد.و اين نيست مگرعطيه الهي به سرگشته عاشق.
خداوند در آيه 162 از سوره انعام شرط عاشقي را چنين بيان مي‌دارد:
«قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُکي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (انعام 162).
نه تنها عاشقم بلکه همه کارهايم براي اوست. نماز من و تمام عبادات من و حتي مرگ و حيات من همه براي يگانه معشوقي است که پروردگار جهانيان است.براي او زنده‌ام، به خاطر او مي‌ميرم و در راه او هر چه دارم فدا مي‌کنم، تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستي من او است.
در آيه 9 از سوره دهر نيز خداوند به معرفي عاشقان واقعي حق مي‌پردازد. شأن نزول اين آيه آن است که امام علي(ع) با همسرش حضرت فاطمه(س) براي شفاي دو فرزندشان نذر کردند و با بازگشت سلامتي فرزندان همگي سه روز روزه گرفتند و غذاي خود را در اوج نياز به مسکين، يتيم، و اسير دادند. هنر آن است که آدمي در عين گرسنگي غذايش را به ديگران بدهد، و در برابر عطاي خود چيزي هم نخواهد، و حتي انتظار تشکر هم نداشته باشد. مانند اهل‌بيت پيامبر(ص). آنان به حقيقت عشق را با عملشان نشان دادند.
«إِنمََّا نُطْعِمُکمُ‌ْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُمِنکمُ‌ْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا»
آنها مي‌گويند ما شما را تنها براي خدا اطعام مي‌کنيم، نه پاداشي از شما مي‌خواهيم و نه تشکري. چرا که فقط خدا را مي‌ديدند و لبخند رضايت دوست برايشان با هيچ‌چيز در دنيا قابل مقايسه نيست، و همان برايشان کافي است. اين‌گونه ا
آري ارزش هر عملي به خلوص نيت است، و گرنه اعمالي که انگيزه‌هاي غيرالهي از قبيل ريا، پاداش مادي، يا تشکر و قدرداني مردم داشته باشد و يا به خاطر هواي نفس باشد، هيچگونه ارزش معنوي و الهي نخواهد داشت. (تفسير نمونه، ج25، ص 354).

اهميت اخلاص
اخلاص تمرين عاشقي است و شرط آن نداشتن توقع از ديگران و توجه به معبود حقيقي است. در اين صورت خداوند خريدار عمل کم انسان عاشق است. بر همين اساس است که امام صادق(ع) مي‌فرمايد: فضيلت و کمال هر عمل به اخلاص است. چه بسا رضايت خداوند در عمل خالصانه فردي نهفته است اگرچه ناچيز باشد. اما از عمل بسياري که انگيزه الهي نداشته باشد راضي نيست. چنان که عبادت طولاني شيطان، بدون انگيزه الهي با ترک سجود آدم(ع) همه محو شد و استغفار خالصانه حضرت آدم(ع)، مقبول درگاه حق گشت؛ و او را به مراتب بالارساند. (مصباح الشريعة، ص 471). آن حضرت عاشق بود و تحمل دوري از معشوق را نداشت. توبه کرد و در اين توبه تنها مقصدش رضاي يار بود و اين‌گونه توبه‌اش پذيرفته گشت.

نشانه‌هاي انسان مخلص
هر عاشقي را نشاني است از عشق، و اخلاص تنها نشان عاشقان الهي نيست، بلکه از صفات ديگرآنها پرده بر مي‌دارد. پيامبر(ص) فرمود: علامت مخلص چهار چيز است؛ دلش پاک، و اعضاي بدنش از ارتکاب گناه پاک است، وخيرش به همه مي‌رسد، و مردم نيز از شرش در امان هستند. (تحفل العقول، ص16).
کسي که عشق الهي تمام وجود او را فرا گرفته و دلش را براي ورود معشوق آذين‌بسته آن دل ديگر جاي گناه و آزار ديگران نخواهد بود. پس عاشق خدا همه را از خوبي و عشق بهره‌مند مي‌سازد و در فکر آزار ديگران نيست.

اخلاص در خانواده
هرکس براي انجام اعمالش انگيزه‌هايي دارد. ارزش هرکاري به انگيزه آن است. خصوصيت انساني اين است که دوست دارد در مقابل هرکاري که انجام مي‌دهد مورد تقدير ديگران واقع شود. به خصوص زن و مرد در ابتداي ازدواج توقع دارند که طرف مقابل با مشاهده کار خوبش لب به تمجيد او بگشايد، در غير اين صورت حس مي‌کند که به او بي‌توجهي شده و طرف مقابل برايش ارزش قائل نيست. با برآورده نشدن اين انتظار، احساساتش سرکوب گشته و کم‌کم اين عکس‌العمل را به حساب بي‌مهري طرف مقابل مي‌گذارد. به اين ترتيب او نيز در برابر کارهاي همسرش بي‌تفاوت مي‌شود. و پايان چنين ديدگاهي جز سستي و سردي روابط و در نهايت طلاق نخواهد بود. به همين سادگي بنيان يک زندگي متلاشي مي‌شود.
تشويق براي پيشرفت انسان‌ها لازم است اما شايسته نيست که فرد ارزش کارش را وابسته به تحسين ديگران کند. تا با عکس‌العمل آنها گاهي شاد و يا گاهي غمگين شود.عمل نيک و زيبا همانند عطري است که بدون تعريف ديگري بوي خوشش فضا را عطر آگين مي‌‌کند به قول سعدي «مشک آن است که خود ببويد، نه آن‌که عطار بگويد». اگر انسان در مقابل هرکار خوبي منتظر تشويق و قدرداني از طرف ديگران نباشد، عکس‌العمل ديگران برايش مهم نخواهد بود، عدم تقدير و تشکر از جانب ديگران ارزش کار نيکش را کم نمي‌کند.
در بعضي از خانواده‌ها جاي عشق الهي خالي است. چرا که دل‌مشغولي‌هاي زندگي در دنيا آن‌ها را از شناخت عظمت و زيبايي خداوند و عشق‌ورزي نسبت به او غافل کرده است. به محض آشنايي عميق‌تر نسبت به خدا و دانستن ارزش ارتباط محبت‌آميز با او عشق سراسر وجودمان را فرا مي‌گيرد. عشق الهي به انسان آنچنان جذبه و ارزشي مي‌دهد که انگيزه عمل عاشق جز براي رضايت محبوب حقيقي نخواهد بود. همه وجودش از شادي لبريز است.
پس اخلاص اين‌گونه است که سرسوزني از ديگران انتظار نداشته باشيم. اين باعث مي‌شود که فرد در خانواده و در جامعه هميشه راحت و آرام باشد. با اين ديد ديگر او چشمداشتي به تشکر ديگران ندارد و اگر در برابر کاري از او تشکر نشد نسبت به طرف مقابل کينه‌اي در دلش نمي‌گيرد. اگر هم با تشکر ديگري مواجه شد ممنون مي‌شود و سعي مي‌کند دوباره خدمت نمايد.
اين نکات در مورد همه افراد خانواده صدق مي‌کند چه زن و مرد و فرزندان و چه ميان عروس و خانواده شوهر و حتي داماد و خانواده همسر. گاهي انسان به طرف مقابل محبت و خدمت مي‌نمايد، اما طرف مقابل تشکر که نمي‌کند هيچ زبانش را به ناسزاگويي باز مي‌کند. از اين عکس‌العمل او نبايد نارحت شد چرا که اگر کسي به ما بي‌احترامي‌ کند درهاي رحمت به روي ما از جانب خداوند بازمي‌گردد، و از نظر معنوي رشد مي‌نماييم. رشدي که رسيدن به آن در شرايط عادي نياز به تلاش فراوان دارد، اما با يک جسارت و شکسته شدن دل، خداوند به آن نظر مي‌نمايد و مس وجودمان را تبديل به طلا مي‌کند، و ما را بالا مي‌برد. شايسته نيست که ما با ادعاي خلوص در نيت عملي انجام دهيم و از خداوند، خود را طلبکار بدانيم. اين با معناي اخلاص جور درنمي‌آيد. بلکه سزاوار است همانند آيينه‌اي جمال محبوب‌مان را به ديگران انعکاس دهيم. و همانند بزرگان دين در انجام اعمال نيک همانندي با خدا را سرلوحه زندگي خويش قرار دهيم. چون خداوند رفتارش با بندگان خويش جز نيکي و مهرباني نيست. رفتار ما نيز اين‌گونه است. اگر کارهاي ما رنگ الهي به خود بگيرد و حتي خوردن، خوابيدن و بوسيدن و محبت به فرزندان خالصانه براي خدا باشد، زندگي ما از پوچي بيرون مي‌آيد و معناي واقعي عشق الهي را در تمام لحظه‌هاي زندگي حس خواهيم کرد و با اعمال ناچيز خود هم از رضايت الهي برخوردار مي‌شويم.
***
بيشتر ناراحتي‌ها در خانواده‌ها از يکديگر، ناشي از انتظار داشتن از طرف مقابل در خانواده يا حتي اجتماع است. اما با وارد شدن عشق الهي در زندگي، تمام کارها رنگ الهي به خود مي‌گيرد. با شناخت خداوند انسان عاشق او مي‌شود و جز او کسي را نمي‌بيند، پس با تمام وجود شاد است و هيچ يک از غم‌هاي ظاهري دنيا حتي بي‌مهري طرف مقابل او را عذاب نخواهد داد. چون تمام کارهاي او براي جلب رضايت دوست است. اگر والدين نسبت به خداوند شناخت داشته باشند و در عمل طعم شيرين عشق‌ورزي به خداوند و عمل خالصانه براي او را از کودکي به فرزندان خويش بچشانند در رسيدن آنها به خوشبختي نقش مؤثري دارند.


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 10 شهريور 1393
دو دستور مجرب جهت افزایش عشق زن به شوهر

دو دستور مجرب جهت افزایش عشق زن به شوهر

عشق زن به شوهر,دعای افزایش عشق زن به شوهر

دستور اول:
۴۴۴ مرتبه این دعا را بر قطعه ای نبات خوانده و به زنتان بخورانید مطمئن باشید تا اخر عمر دوستتان خواهد داشت و از شما اطاعت خواهد کرد

 یا مُقَلِّبَ القلوب قَلِّب قَلبَها و روحَها و جَسدَها علیٰ مَحبَّتی و عشقی و اُنْسی و اُلفَتی و مَوَدَّتی و قبولِ قَوْلی بِحَقِّ یا بَدوح و یا وَدود اَجِب دَعوتی یا وَصْلائیل

 دستور دوم :
در حالتی که زن و شوهر با هم دعوا کرده اند و روی دیدن همدیگر را ندارند و هر دو بر موضع خود لج بازی و پافشاری میکنند ودر این مواقع باید شخص سومی واسطه شود و این دستور را انجام داده و به خوردشان دهد که دو دستور هست.

الف :
۱۰۰۱ مرتبه ذکر یا وَدود  را بر دو عدد شیرینی یا قند یا آب نبات یا زولبیا بامیه یا مقداری شربت شیرین بخواند و به خوردشان دهد

ب:
بر روی دو شیرینی یا اب نبات یا زولبیا بامیه یک بار سوره واقعه را بخوانید و بلافاصله بعد از آن این را بخوانید و به خوردشان دهید

تَوَکَّلوا یا خُدّام هذهِ السُّورَه بِالاُلفَه و المَحَبَّه بَینَ فلان بن فلان و فلانه بنت فلانه بحق هَهْطُوبْ هَهْطُوب لُهوبْ اَجِب یا صَمْتُون ذُوبَهاء و جَمال تَوَکَّلوا یا خُدّام هذهِ السّورَةِ الشَّریفَة بِالمَحبَّة الدّائِمَه وَالوِداد بین فلان بن فلانة و فلانه بنت فلانه بِحَقِّ هذهِ السُّورَةِ عَلَیکُم و طاعَتَها لَدَیْکُم

نکات مهم :
۱- بجای فلان بن فلانه اسم شوهر و مادرش و بجای فلانه بنت فلانه اسم زن و مادرش را بگویید

۲- در این دستور دوم نمیتوان دعا را بر شربت و چیزهای مایع خواند ولی در دستور اولی می توانید بر روی مایعات و شربت شیرین نیز بخوانید


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 9 شهريور 1393
احادیثی گهربار درباره خندیدن

احادیثی گهربار درباره خندیدن

حدیث,احادیث,حدیث درباره خنده

 

پیامبر صلى الله علیه و آله:
کَبُرَ مَقتا عِندَ اللّه‏ِ الأَکلُ مِن غَیرِ جوعٍ ، وَالنَّومُ مِن غَیرِ سَهَرٍ، وَالضِّحکُ مِن غَیرِ عَجَبٍ ، وصَوتُ الرَّنَّةِ عِندَ المُصیبَةِ ، وَالمِزمارُ عِندَ النِّعمَةِ؛
خوردن از سرِ سیرى، خواب بى‏ شب‏ زنده‏دارى ، خنده بى[موجب] شگفتى ، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت ، و بانگ ناى در نعمت و شادمانى ، نزد خدا سخت ناپسند است .
(کنز العمّال، ج 16، ص 80، ح 44011)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

پیامبر صلى الله علیه و آله:
ایّاکَ اَنْ تَضْحَکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ ، اَوْ تَمْشىَ و تَتَـکَلَّمَ فى غَیْرِ اَدَبٍ؛
از خندیدنِ بى تعجّب [و بى‏ جا] یا راه رفتن و سخن گفتنِ بى‏ ادبانه بپرهیز.
(بحار الأنوار، ج 75، ص 8 ، ح 63)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام هادى علیه السلام:
[اَلْمُؤْمِنُ] یُحْسِنُ وَیَبْکی کَما أَنَّ الْمُنافِقُ یُسیى‏ءُ وَ یَضْحَکُ؛
مؤمن خوبى مى‏ کند و مى ‏گرید، ولى منافق بدى مى‏ کند و مى‏ خندد.
(مکارم الأخلاق، ص389)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام حسن عسکرى علیه السلام:
مِن الجَهلِ الضّحکُ من غیرِ عَجَبٍ؛
خنده‏اى که از روى تعجب نباشد نشانه نادانى است .
(تحف العقول، ح 487 - منتخب میزان الحکمة، ص 120)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

 لقمان علیه السلام:
لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ، ایّاکَ وکَثرَةَ الضِّحکِ ؛ فَإِنَّهُ یُمیتُ القَلبَ؛
لقمان به پسرش گفت: «پسرم! از خنده زیاد بپرهیز؛ زیرا دل را مى ‏میراند».
(تفسیر قرطبی، ج 13، ص 175)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

لقمان علیه السلام:
لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ، لا تَضحَک مِن غَیرِ عَجَبٍ ، لا تَمشِ فی غَیرِ أرَبٍ ، ولا تَسأَل عَمّا لا یَعنیکَ؛
لقمان به پسرش گفت: «پسرم! بدون تعجّب [و بى‏جا ]خنده نکن و بى هدف ، راه نرو و از چیزى که به تو مربوط نیست ، نپرس ».
(فیض القدیر، ج 1، ص 162)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


امام على علیه السلام:
خَیرُ الضِّحکِ التَّبسُّمُ؛
بهترین خنده ، تبسّم است.
(غرر الحکم و درر الکلم، ح4964)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام حسن عسکری علیه السلام:
مِنَ الجَهلِ الضِّحکُ مِن غَیرِ عَجَبٍ؛
خنده بیجا از نادانى است.
(تحف العقول)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


پیامبر صلى الله علیه و آله:
لو تعلمون ما أعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا؛
اگر آنچه من دانسته ام بدانید خنده کم و گریه بسیار میکنید.
(نهج الفصاحه، ح 2320)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


پیامبر صلى الله علیه و آله:
الضّحک ضحکان ضحک یحبّه اللَّه و ضحک یمقته اللَّه فأمّا الضّحک الّذی یحبّه اللَّه فالرّجل یکشر فی وجه أخیه شوقا إلى رؤیته، و أمّا الضّحک الّذی یمقته اللَّه تعالى فالرّجل یتکلّم بالکلمة الجفاء و الباطل لیضحک أو یضحک یهوى بها فی جهنّم سبعین خریفا؛
خنده دو قسم است خنده ایست که خدا آن را دوست دارد و خنده ایست که خدا آن را دشمن دارد، اما خنده اى که خدا آن را دوست دارد، آنست که مرد به روى برادر خویش از شوق دیدار وى لبخند زند اما خنده اى که که خداى والا آن را دشمن دارد آنست که مرد سخن خشن و ناروا گوید که بخندد یا بخندند و بسبب آن هفتاد پائیز در جهنم سرنگون رود.
(نهج الفصاحه، ح1892)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام صادق علیه ‏السلام :
کَثرَةُ الضِّحکِ تُمیتُ القَلبَ؛
خنده بسیار، دل را مى ‏میرانَد.
(کافى، ج 2، ص 664)

 

حدیث,خندیدن,احادیث


امام باقر سلام الله علیه :
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ حَسَنَةٌ
لبخند آدمى به روى برادر مؤمنش، حسنه است.
بحارالأنوار - ج 74 - ص 288. میزان الحکمة ج6 - ص407- ح11133


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 9 شهريور 1393
همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام

 

 

همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام

 

امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

 


این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر، از جمله پرسش هایی است که در جامعه ما بسیار مطرح می شود و در کتاب ها و منابع مطالعاتی موضوع مهدویت هم پاسخ روشنی به آن داده نشده است. گروهی به استناد برخی روایات و قواعد عمومی اسلام معتقدند که امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است و همسر و فرزند دارد.

 

گروهی هم با توجّه به پاره ای دیگر از روایات بر این باورند که آن حضرت همسری اختیار نکرده است. در این جا برای روشن شدن پاسخ این پرسش، به بررسی ادلّه و مستندات این دو گروه می پردازیم.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 5 شهريور 1393
ختمي كه به سرعت اجابت مي شود

ختمي كه به سرعت اجابت مي شود

هر یک از سوره ها برای برآمدن حاجات روزی چهارده بار "هدیه به چهارده معصوم " خوانده شود...

 ختمی  که توصیه شده برای یکبار هم که شده این ختم رو انجام بدین تا سرعت حاجت روائی رو ببینید.

هر یک از سوره ها برای برآمدن حاجات روزی چهارده بار "هدیه به چهارده معصوم " خوانده شود:

 شنبه:سوره مبارکه فتح ،

یکشنبه: سوره مبارکه یس،

دوشنبه:سوره مبارکه واقعه

سه شنبه:سوره مبارکه الرحمن،

چهارشنبه: سوره مبارکه جن،

پنج شنبه : سوره مبارک ملک ،

جمعه :سوره مبارکه سجده.

بدون شک حاجت او برآورده میشود.انشاالله"

باید این تعداد سوره را در هر روز یکجا و بدون حرف زدن ما بینش بخوانید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 4 شهريور 1393
پاسخ قاطع خداوند به یهودیان در قرآن درباره شبهه(قوم برگزیده بودن یهود)

پاسخ قاطع خداوند به یهودیان در قرآن درباره شبهه(قوم برگزیده بودن یهود)

گروهی از یهودیان و مسیحیان بر این باورند که چون دوستدار خداوندِ سبحان هستند، عذاب نمی‌شوند: (وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاۆُهُ قُلْ فَلِمَ یعَذِّبُکمْ بِذُنُوبِکم ...) (1)

آنان به موازاتِ این ادّعا، بر سه عقیده ی دیگر به قرار زیر هستند:

- «آتش تنها «مسّ و برخوردی» با ما دارد»؛ آن هم، برای ایّامی کم‌شمار و حداکثر هفت یا چهل روز و از سویی دیگر، فقط با گروهِ گوساله‌پرست از یهود، وگرنه دخول در آتش در کار نیست: (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیاماً مَعْدُودَةً ...)(2)

- «بهشت تنها از آن اهل کتاب است و دیگران از آن سهمی ندارند»: (وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری ...)(3)

- «نیاکان ما که پیامبر بودند؛ شفاعتمان را بر عهده می‏گیرند.»

پاسخ قرآن به این شبهه، حول دو محورِ اساسی به قرار زیر است:(4)

1 ـ طلبِ دلیل نقلی و عقلی
قرآن کریم چنین پنداری را غیر برهانی و صرف آرزو می‌داند و از یهودیان و مسیحیان ، دلیلِ نقلی طلبیده و می فرماید : آیا بین شما و خداوند قول و قراری بوده و از خداوند عهدی گرفته اید که عذابتان نکند: (... قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً …) (5)

در جایی دیگر خداوند از آنان برهانِ عقلی می‌طلبد و می فرماید که اگر دلیلی برای اثبات ادّعایتان دارید بیاورید: (... تِلْک أَمانِیهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقین) (6)

2 ـ ارائه ی دلیلِ عقلی
در پاسخ به این شبهه که «نیاکان ما که پیامبر بودند؛ شفاعتمان را بر عهده می‏گیرند» خداوند می‌فرماید: چنین نیست که قیامت مانند دنیا باشد. یقیناً در قیامت، هیچ‌ یک از شفاعت، فدیه‌پذیری و نصرت نیست (7): (... وَ لا یقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یۆْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ ینْصَرُون) (8) و شفاعت در آن زمان به اذن و اجازه ی پروردگار است.

امّا در برابرِ ادّعایِ محبّتِ یهودیان و مسیحیان نسبت به خداوندِ سبحان: (... نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاۆُه ...) (9) چهار جدال احسن (10) وارد شده است که به ارائه ی راهکارِ عملی با یهودیان و مسیحیان می‌پردازد.

این چهار جدال احسن از این قرارند: (11)
- چرا سخنِ فرستاده ی مرا نمی‌پذیرید؟
خداوندِ سبحان به آنان می‌فرماید: اگر شما محبّ من هستید؛ پس چگونه سخنِ فرستاده ی مرا نمی‌پذیرید و با او دشمنی می‌ورزید؟

محبّ خدا کسی است که دوستدارِ دین و پیکِ خدا و پیروِ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) باشد: (قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللَّهُ ...) (12)

 - چرا به عهد خویش وفادار نیستید و گناه می‌کنید؟
محبّ خدا بودن دو شرط دارد: حسن فعلی و حسن فاعلی. حسن فعلی، وفا به عهد خویش است و حسن فاعلی، تقواست.

آری وفادار به عهد و اهل ایمان و تقوا، محبوب حق‌اند: (بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ) (13) متّقی محبوب خداست؛ زیرا فضیلتی دارد که دیگران آن را ندارند.
 
- چرا با انجامِ معصیّت، کیفر می‌بینید؟
اگر از احبّا و ابنای خداوند هستید، پس چرا معذّب بوده، مانند دیگران با انجامِ معصیّت، کیفر می‌بینید: (... فَلِمَ یعَذِّبُکمْ بِذُنُوبِکمْ ...) (14) شما هیچ فرقی با دیگران ندارید و اراده و مشیتِ مستقل و نهایی، در اختیار خدای سبحان است؛ او هر کس را بخواهد می‌بخشد یا عذاب می‌کند و هر انسانی در برابر عمل خود مسئول است: (... بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یغْفِرُ لِمَنْ یشاءُ وَ یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَینَهُما وَ إِلَیهِ الْمَصیر) (15)
 
- چرا آرزوی مرگ نمی‌کنید؟
دوست حقیقی، مشتاق لقای دوست خود است. شرطِ صدق در این ادّعای یهودیان و مسیحیان که از اولیاء و دوستان خدایند و نعمت‌های آخرت ویژه ی آن‌هاست؛ تن ‌دادن به لوازم آن و از جمله، آرزوی مرگ است زیرا:

- محبّ و محبوب، علاقمند به دیدار یکدیگرند و راه رسیدن به دیدار خدا مرگ است.

- لازمه ی یقین به متنعّم شدن از نعمت‌های آخرت، حقیر دانستن نعمت‌های دنیا و دل کندن از آن و اشتیاق به آخرت است و راه رسیدن به آن نیز، مردن است.

- پس مرگ را آرزو کنید: (قُلْ یا أَیهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت ...) (16)، پس چرا شما بیش از همه به دنیا علاقه‌مند و از مرگ گریزانید: (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ ...) (17) عدم تحقّق چنین آرزویی، از گناهانشان نشأت می‌گیرد: (وَ لَنْ یتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیدیهِمْ ...)

حریص بودن یهود بر حیات ناپایدار مادّی و در نتیجه آلوده شدن آن‌ها به گناه، مانع چنان آرزویی بوده و علّت، هراس آنان از مرگ است: (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا ...) (18) ولی این ترس برایشان سودی ندارد، زیرا بی‌تردید مرگ به سراغ آنان خواهد آمد: (قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (19) و چون محبّت آنان به دنیا از همه بیشتر است؛ گناهانشان نیز بیش از دیگران است.

از این‌رو یهود از مشرکان نیز بدترند؛ زیرا با این که به آخرت معتقد بوده و خود را اهل بهشت می‌پندارند؛ حرص و محبّتشان به دنیا از آنان بیشتر است.

متأسفانه برخی از مسلمانان نیز به باور این که معصومین (علیهم السلام) شفاعت آنان را در آخرت تضمین کرده اند، بی پروا گناه می کنند. اما این باوری اشتباه است و معصومین (علیهم السلام) جز به اذن پروردگار هیچ بنده‌ای را شفاعت نمی کنند.

بارالها بر محمّد و آلش درود فرست و ما عاصیانِ معترف به گناه و پشیمانان از کرده خویش را در زمره ی شفاعت شوندگان قرار بده.

اللّهم صل علی محمدٍ و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان
 
=============================================
پی نوشت ها:
1.      سورهء مبارکه ی مائده، آیه 18.
2.      سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 80.
3.      سوره ی مبارکه ی بقره، آیه111.
4.      جوادی آملی، عبدالله، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، ج 6، ص 200 و 201.
5.      سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 80.
6.      همان، آیه 111.
7.    فضل‌الله، سیّد محمّد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 2، ص 30.
8.    سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 48.
9.    سوره ی مبارکه ی مائده، آیه 18.
10.  یعنی از آن‌چه مورد قبول رقیب و خصم است برای مقابله با وی استفاده شود.
11.  جوادی آملی، عبدالله، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، ج 5، ص 595 و 596.
12.  سوره ی مبارکه ی آل‌عمران، آیه ی 31.
13.  همان، آیه ی 76.
14.  سوره ی مبارکه ی مائده، آیه 18.
15.  همان.
16.  سوره ی مبارکه ی جمعه، آیه 6.
17.  سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 96.
18.  سوره ی مبارکه ی بقره، آیه 96.
19.  سوره ی مبارکه ی جمعه، آیه 8.


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 4 شهريور 1393
حرف هاي خداوند با من بنده

حرف هاي خداوند با من بنده



درد و دل با خدا,راز و نیار با خدا

يک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هيچ گاه به خاطر دروغ هايم مرا تنبيه نکرد.

مي توانست، اما رسوايم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.

هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه اي آوردم پذيرفت.

هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.

اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هايش را شنيدم اما نپذيرفتم.

چشم هايم را بستم تا خدا را نبينم و گوش هايم را نيز، تا صداي خدا را نشنوم.

من از خدا گريختم بي خبر از آن که خدا با من و در من بود.

مي خواستم کاخ آرزوهايم را آن طور که دلم مي خواهد بسازم

نه آن گونه که خدا مي خواهد. به همين دليل اغلب ساخته هايم ويران شد

و زير خروارها آوار بلا و مصيبت ماندم. من زير ويرانه هاي زندگي دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هيچ کس فريادم را نشنيد و هيچ کس ياريم نکرد. دانستم که نابودي ام حتمي است.

با شرمندگي فرياد زدم خدايا اگر مرا نجات دهي، اگر ويرانه هاي زندگي ام را آباد کني با تو پيمان مي بندم هر چه بگويي همان را انجام دهم. خدايا! نجاتم بده که تمام استخوان هايم زير آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسي بود که حرف هايم را باور کرد ومرا پذيرفت. نمي دانم چگونه اما در کمترين مدت خدا نجاتم داد. از زير آوار زندگي بيرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خداي عزيز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمايم.

  درد و دل با خدا,راز و نیار با خدا,صحبت با خدا

 خدا گفت: هيچ، فقط عشقم را بپذير و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.

گفتم: خدايا عشقت را بپذيرفتم و از اين لحظه عاشقت هستم. سپس بي آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رويايي زندگي ام ادامه دادم.

اوايل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست مي کردم و خدا فوري برايم مهيا مي کرد. از درون خوشحال نبودم.

نمي شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بي توجه باشم. از طرفي نمي خواستم در ساختن کاخ آرزوهاي زندگي ام از خدا نظر بخواهم زيرا سليقه خدا را نمي پسنديدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چيزي در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک مي کند و من از زحمت عشق و عاشقي به خدا راحت مي شوم.

پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا اين که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حين کار اگر چيزي لازم داشتم از

رهگذراني که از کنارم رد مي شدند درخواست کمک مي کردم.

عده اي که خدا را مي ديدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ايستاده بود نگاه مي کردند و سري به نشانه تاسف تکان داده و مي گذشتند. اما عده اي ديگر که جز سنگ هاي طلايي قصرم چيزي نمي ديدند به کمکم آمدند تا آنها نيز بهره اي ببرند. در پايان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجري زهرآلود بر قلب زندگي ام فرو کردند.

همه اندوخته هايم را يک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمي بر زمين افتادم و فرار آنها را تماشا کردم.

آنها به سرعت از من گريختند همان طور که من از خدا گريختم. هر چه فرياد زدم صدايم را نشنيدند همان طور که من صداي خدا را نشنيدم.

    درد و دل با خدا,راز و نیار با خدا,صحبت با خدا

 من که از همه جا نااميد شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدايا! ديدي چگونه مرا غارت کردند و گريختند. انتقام مرا از آنها بگير و کمکم کن که برخيزم.

خدا گفت: تو خود آنها را به زندگي ات فرا خواندي. از کساني کمک خواستي که محتاج تر از هر کسي به کمک بودند.

گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غير تو روي آوردم و سزاوار اين تنبيه هستم. اينک با تو پيمان مي بندم که اگر دستم را بگيري و بلندم کني هر چه گويي همان کنم. ديگر تو را فراموش نخواهم کرد.

خدا تنها کسي بود که حرف ها و سوگندهايم را باور کرد. نمي دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره مي توانم روي پاي خود بايستم و به زودي خداي مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گريخته مرا، تنبيه کرد.

گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.

خدا گفت: هيچ، فقط عشقم را بپذير و مرا باور کن و بدان بي آنکه مرا بخواني هميشه در کنار تو هستم.

گفتم: چرا اصرار داري تو را باور کنم و عشقت را بپذيرم.

گفت: اگر مرا باور کني خودت را باور مي کني و اگر عشقم را بپذيري وجودت آکنده از عشق مي شود. آن وقت به آن لذت عظيمي که در جست و جوي آني مي رسي و ديگر نيازي نيست خود را براي ساختن کاخ رويايي به زحمت بيندازي. چيزي نيست که تو نيازمند آن باشي زيرا تو و من يکي مي شويم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چيزي بي نيازم. اگر عشقم را بپذيري مي شوي نور، آرامش و بي نياز از هر چيز. 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : سه شنبه 4 شهريور 1393
درِ بهشت برای این افراد باز می شود

 


درِ بهشت برای این افراد باز می شود


[تصویر:  2524906_675.jpg]


صبر در آموزه های قرآنی روایی ما جایگاهی ویژه دارد تا جایی که
خداوند با تاکید بر لزوم صبر بندگان، آن را از لوازم رستگاری معرفی می کند و در قرآن می فرماید
خداوند صابران را دوست دارد.

و در آیات 155 تا 157 سوره مبارکه بقره می فرماید:
"وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ*
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ*
أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ"


و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى‏ آزماییم
و مژده ده شکیبایان را [همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند
ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏یافتگان [هم] خود ایشانند.


از عیسی بن مریم (ع) نقل شده است که فرمود:
تحقیقا شما در نمی یابید آنچه را که دوست می دارید مگر با صبر کردنتان به آنچه ناخوش می دارید.

روایت است که پیامبر (ص) فرمودند:
ای جبرئیل تفسیر صبر چیست؟ عرض کرد:
در سختی و بدحالی صبر کند همانطوری که در گشایش و خوشحالی شادی می کند،
در بی چیزی صبر کند همانطوری که در سلامتی صبر می کند،
نزد خلق از حالش به سبب آنچه بلا به او رسیده شکایت نکند.


امام صادق (ع) نیز فرموده اند:
همانا خداوند عزوجل بر قومی نعمت داد شکر نکردند، برگشت به آنان عذاب شد
و قومی را به مصیبت هایی گرفتار کرد، صبر کردند، برگشت به آنان نعمت شد.


همچنین، ایشان می فرمایند:
صبر از ایمان به منزله سر است از جسد.
هنگامی که سر رفت بدن می رود همچنین آنگاه که صبر رفت، ایمان می رود.


از امیرالمومنین (ع) نیز نقل شده که فرمودند:
ای مردم بر شما باد صبر کردن زیرا دین نیست برای کسی که صبر ندارد.

از موسی بن جعفر (ع) نقل شده که فرمودند:
ای هشام بر اطاعت خدا صبر کن و از نافرمانی خداوند بپرهیز،
جز این نیست که دنیا یک ساعت است آنچه گذشت از آن، برای آن نه لذتی می یابی نه اندوهی
و آنچه نیامده آن را نمی شناسی، پس بر این لحظه که تو در آن هستی صبر کن گویا به آرزویت رسیده ای.


هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمودند:
چون روز قیامت شد، گروهی از مردم برخیزند و به در بهشت می آیند و آن را می کوبند،
به آنان گفته می شود: شما کیستید؟ گویند:
ما اهل صبر هستیم، به آنان گفته می شود بر چه صبر کردید؟ گویند:
بر طاعت صبر می کردیم و از نافرمانی خدا صبر می کردیم، خداوند عزوجل می فرماید:
راست گفتند آنها را به بهشت داخل کنید و آن سخن خدای عزوجل است:
"إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ" (زمر، 10)
بى ‏تردید شکیبایان پاداش خود را بى‏ حساب [و] به تمام خواهند یافت.


از امیرالمومنین (ع) نقل است که فرمودند:
از نعمت های آخرت برخوردار نگردد مگر کسی که بر بلا و گرفتاری دنیا صبر و شکیبایی کند.

امام باقر (ع) نیز می فرمایند:
بهشت با ناگواری ها و صبر احاطه شده، هر کس در دنیا بر ناگواری ها صبر کند به بهشت داخل می شود
و جهنم با لذت ها و شهوت ها احاطه شده، هر کس به نفس خود شهوت و لذت او را بدهد به آتش داخل می شود.


داود نبی به فرزندش سلیمان (ع) فرمودند:
بر تقوای مومن با سه چیز استدلال می شود:
توکل نیکو در آنچه به آن نرسیده و نیکو راضی شدن در آنچه به آن رسیده و
نیکو صبر کردن در آنچه از او فوت شده است.

منابع:
1- بحارالانوار
2- اصول کافی
3- غررالحکم
4- اصول وافی


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : شنبه 1 شهريور 1393