علی لای لای


علی لای لای

 


  علی اصغر رباب روضه خواندن نمیخواهد…

فقط یک طفل چند ماهه پیدا کن ،

بنشین یک گوشه و نگاهش کن… خوب نگاهش کن!

ظرافت صورتش را… دستانش را… صدای گریه اش را…

آن وقت معنای “فذبحوه من اذن الی الاذن…” را میفهمی… معنای پرپر زدنش را میفهمی…

اینکه مادرش چه کشید را من نمیفهمم! باشد برای روزی که جگرگوشه ام شش ماهه شد…

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1398
همه سخنها در چهار کلمه جمع است


 همه سخنها در چهار کلمه جمع است




امام صادق ع فرمود:خداوند متعال به حضرت آدم ع وحی فرمود:من تمام سخن را درچهارکلمه برایت جمع میکنم.

آدم عرض کرد:پروردگارا آنها چیست؟

خداوند فرمود:

یکم از آنها من هستم

دوم از آنها تو هستی

سوم از آنها میان من وتوست

وچهارم از آنها میان تو ومردم است

آدم عرض کرد:پرودگارا بیشتر بیان فرما تا بفهمم.

خداوند فرمود:آنچه ازمن است اینست که مرا عبادت کنی وچیزی را شریک و همتایم نسازی.

وآنچه ازتوست اینست که پاداش عمل تورا بدهم در روزیکه ازهمه وقت به آن نیازمندتر می باشی(روزقیامت).

وآنچه میان من وتوست دعا کردن ازتو و اجابت از منست.

و آنچه میان تو و مردم است اینکه:آنچه برای خود می پسندی برای مردم بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1398
برخلاف ادعای وهابیت گریه بزرگان دین در سوگ شهدا و اموات


برخلاف ادعای وهابیت گریه بزرگان دین در سوگ شهدا و اموات 

 

 گریه امیر المؤمنین علیه السّلام سال‌‌ها قبل از واقعه کربلاء:
 نُجَیّ حضرمی می‌گوید:
« انه سار مع علی رضی الله عنه وکان صاحب مطهرته فلما حاذى نینوى وهو منطلق إلى صفین فنادى على اصبر أباعبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاک قال دخلت على النبی صلى الله علیه وسلم ذات یوم وإذا عیناه تذرفان قلت یا نبی الله أغضبک أحد ما شأن عینیک تفیضان قال بل قام من عندی جبریل علیه السلام قیل فحدثنی ان الحسین یقتل بشط الفرات قال فقال هل لک ان أشمک من تربته قلت نعم قال فمد یده فقبض قبضه من تراب فأعطانیها فلم أملک عینی ان فاضتا. » (41)

« هنگام رفتن به صفّین در رکاب علی علیه السلام، ناگهان در نقطه‏ای به نام «نینوا» با صدای بلند فرمود: ای أبا عبد اللّه در کنار فرات صبور باش، و این جمله را دو بار تکرار فرمود، پرسیدم: این سخن از کجا است؟
فرمود: روزی بر پیامبر خدا وارد شدم، دیدم چشمان مبارکش اشک آلود است. عرض کردم: ای رسول خدا! آیا کسی شما را ناراحت کرده است که گریه می‌‏کنید؟
فرمود: لحظاتی جبرئیل نزد من آمده بود، و از کشته شدن حسین در کنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آیا میل داری مقداری از تربتش را ببوئی و ببینی؟ گفتم: بلی. دستش را دراز کرد، و مشتی از خاک سرزمینی که حسین در آن به شهادت می‌‏رسد را به من داد، نتوانستم تحمّل کنم و جلوی اشکم را بگیرم. »
 هیثمی بعد از نقل خبر، نظر خود را این‌گونه مطرح می‌کند:
« رواه أحمد وأبو یعلى والبزار والطبرانی ورجاله ثقات ولم ینفرد نجى بهذا. » (42)
« این روایت را احمد و ابویعلی و بزاز و طبرانی روایت نموده‌اند و تمام رجال آن ثقه هستند. و این روایت را دیگران نیز روایت نموده‌اند. »


نقلی دیگر از گریه امیر المؤمنین علیه السّلام در صفین سال‌ها قبل از عاشوراء:
ابن حجر صاحب کتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبی نقل می‏کند که:
« مر علی رضی الله عنه بکربلاء عند مسیره إلى صفین وحاذى نینوى قریه على الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقیل کربلاء فبکى حتى بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت على رسول الله و هو یبکی فقلت ما یبکیک قال: کان عندی جبریل آنفا وأخبرنی أن ولدی الحسین یقتل بشاطىء الفرات بموضع یقال له کربلاء ثم قبض جبریل قبضه من تراب شمنی إیاه فلم أملک عینی أن فاضتا. » (42)


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1398
گوشه ای از اعمال شنیع معاویه در قبال پیامبر ص واهل بیت س در منابع اهل سنت

گوشه ای از اعمال شنیع معاویه در قبال پیامبر  ص واهل بیت س در منابع اهل سنت

معاویه بیست و یک سال با پیامبر خدا جنگ کرد و در سال هشتم پس از فتح مکه از ترس جان مسلمان شد و ما یقین داریم که سردمداران کفر که بیست و یک سال با پیامبر جنگیدند و روز فتح مکه اسیر شدند و پیامبر همه شان را آزاد کرد، هیچ کدام به حقیقت مسلمان نشدند و اعمال بعدی آنها این حقیقت را آشکار کرد. آنان همواره در فکر مبارزه با اسلام و تسلط بر مسلمانان بودند و به این آرزو هم رسیدند و انتقام خود را از اسلام و مسلمانان گرفتند. جنایاتی که حاکمان اموی در حق مسلمانان و به خصوص درباره شیعیان علی(ع) مرتکب شدند، قابل شمارش نیست و هر کدام از این جنایات، به تنهایی در منفور و ملعون بودن شخص کافی است و نیازی به خبر دادن پیامبر و صحابه صالح پیامبر نیست ولی با این حال پیامبر خدا و بندگان صالح و اصحاب پاک آن حضرت هم، ملعون و منفور بودن آنها را پیشگویی کرده اند و در کتاب های روایت و تاریخ اهل سنت آمده است.

در اینجا دیدگاه شیعه را نمی آوریم چون دیدگاه شیعه درباره معاویه معلوم است و شیعیان معاویه را منفور و ملعون و اهل جهنم می دانند و کسی را که با حضرت علی(ع) جنگیده باشد، مستحق عذاب همیشگی می دانند.
در اینجا برخی از روایات و تاریخ های اهل سنت را می آوریم تا معلوم شود که معاویه در نزد اهل سنت هم منفور است و عزیز و محترم نیست.

 

1. معاویه به کوفه آمد، بالای منبر رفت و نام علی(ع) را آورد و به آن حضرت جسارت کرد. امام حسن(ع) برخاست و گفت: هان! ای که از علی نام بردی من حسن هستم، پدرم علی است و تو معاویه هستی پدرت ابوسفیان. مادر من فاطمه است و مادر تو هند. جدم رسول خداست و جد تو عتبه. مادربزرگم خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیله. خداوند از میان ما دو نفر آن را که آوازه ای محدودتر و حسبی پست تر و در گذشته و حال شرارتی بیشتر داشته و کفر و نفاقی بیشتر لعنت بکند. جماعتی که در مسجد بودن گفتند: آمین! (شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 16).

 

2. عمار یاسر درباره معاویه گفت: معاویه را لعنت بکنید، خدا او را لعنت بکند و با او بجنگید زیرا او از کسانی است که مشعل دین خدا را خاموش ساخته و دشمنان خدا را پشتیبانی می کند(تاریخ طبری، 6/7).

 

3. پیشوای حنبلیان احمد بن حنبل می گوید: عبدالله بن بریده می گوید: من و پدرم به دربار معاویه رفتیم، معاویه ما را بر فرش نشاند، بعد دستور داد برایمان خوراک آوردند و خوردیم، سپس دستور داد شراب آوردند و خودش از آن نوشید و جامی هم به پدرم تعارف کرد. پدرم گفت: از وقتی که شراب حرام شده نخورده ام(مسند احمد، ج 5، ص 347).


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1398
آب را گل نکنید . . .!


آب را گل نکنید . . .!

 

 
کاش سهراب اینگونه میگفت:
آب را گل نکنید . . .!
شاید از دور علمدار حسین (ع)
مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
می رسد تا که از این آب روان،
پر کند مشک تهی،
ببرد جرعه ی آبی برساند به حرم،
تا علی اصغر (ع) بی شیر رباب (س)
نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .!
آب را گل نکنید . . . . !


صل الله علیک یااباعبدالله حسین ع
سلام خدا بر ساقی عطشان کربلا ابالفضل ع

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : پنج شنبه 14 شهريور 1398
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی‌گیرد؟


پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی‌گیرد؟

 

پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی‌گیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمی‌گیرد؟

پدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابر
که من از تشنگی پرپر زدم، باران نمی‌گیرد؟

علی‌اکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زد
علی‌اصغر سرانگشت مرا دندان نمی‌گیرد

به بازی باز هم خود را به مردن زد عموجانم
ولی با بوسه‌هایم چون همیشه جان نمی‌گیرد

نگاه عمه طعم اشک دارد، امشب تلخی‌ست
دل دریایی او بی‌دلیل این‌سان نمی‌گیرد

نمی‌دانم چرا این ذوالجناح مهربان امشب
تمرّد می‌کند، از هیچ‌کس فرمان نمی‌گیرد

پدر! می‌ترسم، این تشویش را پایان نخواهی داد؟
دلم آرام جز با چند خط قرآن نمی‌گیرد

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 11 شهريور 1398
سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع) که نظیر آنها در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت


سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع) که نظیر آنها در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت

 


سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع) که نظیر آنها در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت
1ـ نهضت اباعبدالله الحسین (ع) شخصی و فردی نبود، بلکه کلی و انسانی بود، به خاطر حقیقت، عدالت و مساوات صورت گرفت و نهضتی که به خاطر حق و عدالت باشد همه افراد بشر آنرا دوست دارند و به آن ارج می نهند. همانطوری که پیامبر (ص) برای امام حسین(ع) ارج و قرب و عشق خاصی قائل بودند و بارها جملاتی مانند حسین منی و انا من حسین را در جمع می فرمودند.


2ـ قیام امام با یک بینش و بصیرت قوی توأم بود که زمانها باید می گذشت تا مردم متوجه شوند. فرض کنید مردم اجتماعی که در جهل و غفلت بودند ، یک بصیر پیدا می شود و مصائب، درد و مشکل این مردم را بهتر از خودشان می شناسد مانند مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی، او در سال یک هزار و سیصد و ده قمری رحلت نمود. وی چهارده سال قبل از قیام مشروطیت قیام کرد و یک نهضت اسلامی در دولتهای اسلامی بپا کرد در آن تاریخ این مرد بزرگ خوانده می شود. دیده می شود یک فردی واقعا غریب بوده و درد ملتهای مسلمان را احساس می کرده حتی خود ملت خودش (ایران) هم به او دهان کجی می کردند، او را مورد تمسخر قرار می دادند و او را مورد حمایت قرار نمی دادند. اگر نامه های ایشان را که برای آیت ا… میرزای شیرازی و … نوشته است بخوانیم عظمت او را بیشتر درک خواهیم کرد. الآن کشورهاس اسلامس به او افتخار می کنند حتی در مورد ملیت و جای تولدش بین بعضی دول اختلاف است و او را از آن خود می دانند؛ ایران و افغان او را از خود می دانند، ترکها می گویند چون در کشور ما فوت نموده از آن ماست، مصریها افتخار می کنند که سید جمال به کشور ما آمد و قدر و منزلت او را می دانستم و علمایی مانند شیخ محمد عبده به او گرایش یافتند 

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 11 شهريور 1398
جون بن حَرِى غلام آزاده ای که امام حسین ع را یاری کرد تا شهید شد


جون بن حَرِى غلام آزاده ای که امام حسین ع را یاری کرد تا شهید شد

 


با گذشت چندروز از واقعه عاشورا جمعی از بنی‌اسد که برای دفن شهدای کربلا آمده بودند بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند، در حالی‌که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.

روز عاشورا هنگامی که غلام ابوذر غفاری از امام حسین(ع) اذن نبرد گرفت، امام(ع) به او فرمود تو را آزاد کرم مختاری که از کربلا بروی و از او خواست منصرف شود، اما «جَون» گفت: «نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمى‌شوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما در آمیزد».

 

جَون کسی بود که امیر‌المؤمنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید، هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امام علی(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام حسن مجتبی(ع) و سپس خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

«دانشنامه امام حسین» درباره این غلام وفادار اهل‌بیت(ع) چنین می‌نویسد: «جَون» که با نام‌هاى جوین، .، جَون بن حَرى.، جُوَین بن ابى‌مالک و حَوى در منابع از او یاد شده است، برده سیاهى از یاران امام حسین(ع) بود.

وى، روز عاشورا خواست تا به میدان برود؛ ولى امام(ع) از جَون خواست که از این کار، منصرف شود، اما جَون، ضمن پافشارى براى رفتن به میدان به امام(ع) گفت: به خدا سوگند، بویى بد، تبارى پست و رنگى سیاه دارم، تورا به خدا بهشت را و فرصت یاری ات را از من دریغ مَدار تا بویم خوش و تبارم، نیکو و رویم سپید شود! نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمى‌شوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 11 شهريور 1398
دوم محرم ورود کاروان سیدالشهدا به کربلا

دوم محرم ورود کاروان سیدالشهدا به کربلا


نینوا ( و کربلا)
زمان: پنج‌شنبه دوم محرم الحرام 61 هجری
نینوا جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد. امام برای اقامت در محل مناسب‌تری، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنید، پس گریست و فرمود: پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست، و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنین وعده داد.


عبیدالله بن زیاد نامه‌ای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام(علیه السلام) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.


امام حسین (علیه السلام) چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود:
«لا اَفلَحَ قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق؛ رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب خدا مقدم داشتند)
تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی‌امیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته‌اند.

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : دو شنبه 11 شهريور 1398
عوامل مؤثر در قیام حسین (علیه‌السلام)


 عوامل مؤثر در قیام حسین (علیه‌السلام)

 

 

 

 

در قیام امام حسین علیه‌السلام چند عامل را باید بررسی کرد :
الف - از امام حسین(ع)براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء سب و لعن على علیه السلام بود که در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.

ب - خودش مى فرماید: اصلى در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهى از منکر.

ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل کوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام با مخالفت نمى کرد و بیعت مى کرد؟ این مطلب خلاف راى و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعا چنین نمى کرد؟ بلکه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید، مردم کوفه اجتماع کردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول که در مدینه بود از او بیعت خواستند، بلکه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین علیه السلام امتناع کرد.

 

بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود کشته بشود، و بیعت نکند؛ زیرا خطر بیعت خطرى بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام ، یعنى حکومت اسلامى بود، نه یک مسئله جزئى فرعى قابل تقیه .

اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف ؛ یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن یا نه .

 

 

 ایشان در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: استعدوا للبلاء واعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الهداء و یعذب عادیکم یانواع البلاء از اینها معلوم مى شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود. پس شهادتش ماثر بود.


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : یک شنبه 10 شهريور 1398